eitaa logo
عاشورائیان منتظر
257 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
6.9هزار ویدیو
49 فایل
⬅️صَلَّ اللُه عَلیَکَ یاٰ أباعَبدِالله الحُسَینْ"➡️ 🔷زیر نظر آقای امیر توکلی ارتباط با مدیر کانال⬅️ @M_Namira
مشاهده در ایتا
دانلود
قهرمان پفکی هالیوودی VS قهرمان واقعی شاهچراغ 🌹عاشورائیان منتظر🌹
🌸 فرزند پروری حرفه ای....🌺 چون كودك این درک را دارد که من بدم، نادانم، ناتوانم پس والدين روزانه بارها در جاي درست بايد به او بگويند تو خوبى به اميد اينكه تا هجده سالگى به اين نتيجه برسد كه من خوبم. 🌸💐عاشورائیان منتظر💐🌸
🌸﷽🌸 تدابیر طبی راه پیمایی اربعین @erisonteb 1⃣ تدابیر قبل از سفر : 🔸نیت و استمداد از حضرت 🔸سبکبار و سبکبال باشید. 🔸همسفر خوب انتخاب نمایید. 👈کفشی که عادت دارید بپوشید. کفش نو نپوشید 👈کفی نمدی داخل کفش. 👈اگر غلظت خون دارید، صاف کننده یا حجامت عام قبل سفر تا عطش نکنید. 👈رفع موی زائد با نوره. 👈مصرف دوای کاظمیه تابستانه 👈کوله پشتی مناسب و کوچک. 👈چفیه بردارید( به عنوان ماسک، حوله، سجاده،شال کمر،کلاه سر و...استفاده کرد.) 👈کلاه سفید یا رنگی نقابدار. 👈 همراه داشتن ، روغن بنفشه، روغن درد، حنظل ، عسل، چسب زخم، کاظمیه و سویق عدس برای رفع عطش، هاضوم، تخم شربتی، خاکشیر. 👈یک بطری پر آب از وطن با خود ببرید و در هر شهر ، قبل خوردن مقداری آب تازه به آن اضافه کنید 2⃣تدابیر حین سفر: ♦️پرهیز از پر خوری و پرنوشیدن ♦️پرهیز از آب یخ ، فست فود و مرغ صنعتی ♦️پرهیز از خوردن قهوه به سبب نهی وارد شده. ♦️پرهیز از پیاده روی در هوای گرم روز ♦️پرهیز از باد مستقیم کولر. 🔸مصرف روزانه دوای کاظمیه ، عراقی، سیب ، ، عسل، هاضوم، تخم_شربتی و سکنجبین 3⃣تدابیر ساده بیماران: ♦️ : درصورتی که کفش اندازه باشد و پا داخل کفش لغزان نباشد، تاول نمی زند. 1.تاول را باز نکنید. 2. اگر تاول باز شد، عسل روی تاول بمالید و ببندید. 3. دوای جامع + عسل ضماد کنید 4. یا ضماد دال عدس+گلاب+سرکه ♦️سرماخوردگی: 1.با اولین علامت، بلافاصله عسل بخورید 2.سه روز اول سرماخوردگی، آب لیمو و آب پرتقال و آب و مایعات نخورید، سه روز بعدی مصرف شود. ۳.سیب و عسل زیاد بخورید. ۴. دوای کاظمیه ۵. پرهیز از غذای چرب و . ♦️تب و لرز: 1.دوای امام کاظم ع 2.آب عسل ، سیب ، پیاز 3.روغن بنفشه روی پیشانی مالیدن ۴.پرهیز از مرغ صنعتی و لبنیات ♦️گلودرد یا سرفه : 1. سه بار غرغره کردن ( آب ولرم+عسل+نمک+سرکه+پودر آویشن)و بار چهارم قورت داده شود 2.شربت عسل 3.دواء کاظمیه. ۴.پرهیز از خوردن مرغ صنعتی ، موز و سرخ کرده ♦️یبوست: 1.در مسیر آب فاتر (جوشیده ولرم) زیاد استفاده شود 2.ابگوشت 3.کشمش- مویز-آلو ، پرهلو، انجیر ، 4.گلاب 5.پرهیز از ماست، دوغ و ترشی و موز ♦️اسهال: 1.یک قاشق چایخوری اسفند قورت دهید( جویده نشود) 2.یک قاشق چای خشک خوردن 3.سیب 4.عسل ۵.برنج کته یا سویق برنج ۶.دمنوش برگ مورد یا نعناع، پونه ۷.پرهیز از غذای چرب و مرغ ♦️ تدابیر گرفتگی عضلات: 1.هنگام شروع پیاده روی 15 دقیقه اول آرام راه رفته و بعد میتوان سرعت گرفت و برای توقف هم به تدریج سرعت را کاهش دهید. نیم روز اول پیاده روی تعداد دفعات استراحت بیشتر باشد و عجله نکنید. 2. روغن مالی ناخن های پا. 3.نقاط پشت ساق پا یک دقیقه فشار داده شود(گرفتگی ها باز میشود) 4. زانو درد: ماساژ اطراف کاسه زانو 5.برای رفع گردن درد و کمر درد در طول سفر هر وقت فرصت شد 5دقیقه طاق باز بدون بالش دراز بکشید. ♦️مسمومیت: اکثرا بخاطر سردی خوردن زیاد باعث تهوع و استفراغ می شود، که این مسمومیت نیست لذا با یک غذای طبع گرم رفع می شود 1. استفراغ عمدی(انگشت داخل گلو فرو کردن یا آب ولرم+گلاب+نمک خوردن) 2. خوردن شیر و یا سیب زیاد 3. حجامت کردن 4.جامع با آب سیب ♦️ضعف بدن: سردی نخورید. سویق بخورید خرما و ارده های مسیر زیاد خورده شود از نخوداب های طول مسیر میل کنید. ♦️خون دماغ: ابتدا اجازه بدهید چند دقیقه خون برود سر را زیر شیر آب سرد گرفته. انتهای استخوان بینی را محکم بگیرید.سوراخ های بینی را نباید گرفت چون خون برمیگردد و لخته میشود شصت پا را یک دقیقه با کش ببندید ♦️بواسیر: ♦️عرق سوز شدن: 1.خوردن خرمای زیاد 2.تره 3.قرص خونساز. 4.انجیر، انگور، کشمش ، شیره 5.آبگوشت گوسفند 6. پرهیز از گوجه، ترشی، ماست، دوغ، مرغ، گردو، سیب زمینی، گوشت گاو، نخود، فلفل، ذرت و سردی ها ♦️سردرد: چکاندن روغن بنفشه کنجد داخل بینی ♦️دندان درد: ۱)چکاندن روغن حنظل دندان یا داخل گوش ۲)پرهیز از خیار ۳)گل میخک روی دندان ۴)کیسه نمک داغ روی سر 4⃣تدابیر قبل از سفر ویژه بانوان: 🚺درمان تاخیر قاعدگی قبل سفر 1.مفردات: بابونه،بومادران،سیاهدانه،رازیانه،اسفند، زعفران،زرشک،کرفس، پیاز مفید است. 2.حجامت دو ساق پا. 3.خضاب سر با حنا هر شب 🚺 جهت تاخیر انداختن قاعدگی: 1.ماء الجبن: روزانه آب پنیر طبیعی یک فنجان خورده شود از چند روز قبل از قاعدگی 2.بادکش زیر سینه 3.قرص خونساز از یک هفته قبل از قاعدگی. نکته: هنگام قاعدگی قرص خونساز، خونریزی را کم می کند. 🌹عاشورائیان منتظر🌹
⭕️‏از برانداز هم شانس نیاوردیم 😂 طرف نمیدونه پیاده روی از نجف تا کربلاست، اونوقت میخواد انقلاب کنه و حکومت چنج کنه 😂 🆔 https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
⚠️ آسیب‌های کودکان تنها 2⃣ 👼🏻کانال واحد کودک مؤسسه مصاف (قندِعسل) 👼🏻 https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
🌷پیامبر اکرم (ص) : 📛 به من ایمان نیاورده است، آن که شب با شکم سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه باشد. 📚میزان‌الحکمه، حدیث۳۱۸۱. 🌹عاشورائیان منتظر🌹
📸 از برافراشتن پرچم امام‌ حسین در سکوی قهرمانی تا برپایی نماز جماعت ملی‌پوشان کشتی جوانان ایران در رقابت‌های قهرمانی جهان در اردن علاوه بر قهرمانی، صحنه‌های زیبایی خلق کردند ... 📆 ۱۴۰۲/۵/۲۸ ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🌹عاشورائیان منتظر🌹 ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️چرا میگن ماه صفر نحس است؟ ‼️ آیا در اسلام روز یا ماه نحس داریم ؟ 🌹عاشورائیان منتظر🌹
📸 چه رتبه‌برترهایی که برای این خاک ندادیم 🔹حالا که این روزها بحث کنکور و رتبه، تیتر اول رسانه‌هاست، جا داره یادی کنیم از شهید «‎احمدرضا احدی» رتبه یک ‎کنکور سال ۱۳۶۴. 🔺هدیه به روح مطهرشون صلوات. 🆔 https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
37.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 نماهنگ زیبای "سلام بابایی" به مناسبت شهادت سه ساله کربلا 🏴اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّه کاری از گروه سرود بین‌المللی شمیم ظهور قم 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 ستاره سهیل(نجات از دایره) 128 کمی دامن لباسش را جابه‌جا کرد تا حسابی نگین‌های کار شده رویش، در نور پردازی‌های سالن بدرخشد. شالش را همان‌طور که باز بود، کمی به عقب هل داد تا هم دل خودش را خوش کند، که خط قرمزهایش هنوز پابرجاست، و هم دل دیگران را که چیزی تا افتادن شالش نمانده. همان‌طور که مشغول وارسی آرایشش در آینه بود، پسری از راه رسید و روی مبل کنارش نشست. آن‌قدر سریع اتفاق افتاد که نتوانست صورتش را به‌وضوح ببیند. بی‌تفاوت دوباره سراغ آینه‌اش رفت و گردنبند را که زیر شالش پنهان شده بود، صاف کرد. -شما تازه واردین؟ تن صدا، برایش به طرز غریبی آشنا بود! چنان از حرف پسر عصبانی و دلخور شد که آشنا بودن تن صدا، برایش بی‌اهمیت جلوه کرد، بدون آنکه مستقیم نگاهش کند، با طعنه جواب داد: «شاید» پسر پایش را روی پای دیگری انداخت و گفت: «صحیح» دوباره آشنا بودن صدا، مغزش را قلقلک داد. خواست حرفی بزند که پسر پیش‌دستی کرد. -انگار اتفاقی، کنار ستاره بانو نشستم. ستاره مانند برق گرفته‌ها چرخید و صورتش را به سمت پسر گرفت تا بهتر او را ببیند. -شمایی؟ ببخشید، نشناختم. همان‌طور که سرش پایین بود، کمی گردنش را به طرف ستاره خم کرد. -سعیدم! دوستام محرابم صدا می‌زنن. ستاره بلافاصله با دستپاچگی گفت: «صبرینام، ، دوستام ستاره صدا می‌زنن» لحظه‌ای بینشان سکوت برقرار شد و بعد هر دو زدند زیر خنده. - چقدر با عکس پروفایلتون فرق دارین! سعید نگاهش را به فضای سالن چرخاند. - خب طبیعتاً چنین جای زیبایی باید با تیپ ویژه‌ای اومد. بعد در چشمان قهوه‌ای ستاره زل زد و ادامه داد: «درست مثل شما!.. خیلی دوست داشتم علاوه بر فضای مجازی که با هم در ارتباطیم، حضوری هم شما رو ببینم» طرز حرف زدنش هم برای ستاره خاص بود؛ بخصوص آرامشی که در تن صدای مردانه‌ا‌ش موج می‌زد. چشمان ستاره از خوشحالی درخشید. -ممنون! چه گردن‌بند قشنگی دارین شما. دست سعید ناخودآگاه به سمت گردنبندش رفت. گردنبندی با طوقی به شکل اشک شیری رنگ، روی گردنش جا خوش کرده بود. نام حضرت امیر علیه السلام روی طوق، به صورت ظریفی با خط نستعلیق خوشنویسی شده بود. -اوووه! پروفسور محراب! صدای آرش بود بود که داشت برای احوالپرسی با محراب به طرفشان می‌آمد. -هزار بار بهت گفتم این گردن‌بندت مسخرست، می‌بینی ستاره؟ گوش نمیده. خودتو به این چیزا وابسته می‌کنی، اوج نمی‌گیری اصلا. سعید دست مشت کرده‌اش را روی بازوی آرش زد. -خوش‌تیپ! یادگاریه، یادگاری جاش کجاست؟ کف دستش را دوبار روی سینه‌اش کوبید. -جاش، کنار قلبه! ستاره چنان از جمله‌اش به وجد آمد، که انگار سعید جمله را خطاب به یادگاری او گفته باشد. 💐🌸عاشوراییان منتظر💐🌸
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 ستاره سهیل (نجات از دایره) قسمت 129 آرش دستش را در هوا تکانی داد و درحالی‌که می‌رفت گفت: «تازه‌واردین دیگه، چه کار میشه کرد؟» مینو خنده‌کنان خودش را به ستاره رساند. پایین لباس نقره‌ای‌اش را کمی صاف کرد و موهایش را از روی شانه، به پشت سرش هدایت کرد، انگار تنها کسی که مینو را ندیده بود، سعید بود. -اِ. سعید! تو هم اومدی که! جمعمون جمعه، ایول! خب پس، بیاین معرفیتون کنم. امشب چه شبی بشه، ای جانم! درحالی‌که جلوجلو می‌رفت، سعید و ستاره را هم دعوت کرد که دنبالش بروند. فضای سفید و خالی سالن، کم‌کم داشت پر می‌شد از جوان‌هایی که با هیجان به محیط اطرافشان نگاه می‌کردند. مینو، سعید و ستاره را به چندنفری معرفی کرد و بعد اینطور ادامه داد. -بچه‌ها وقت کمه، تندتند معرفی کنم. این امیده... -آزاده جان از بچه‌های مجاهدینه... مینا و رضا از بچه‌های فعال گروهن... بازم بگم دوستان، ما امشب مهمون ویژه داریم و به قول گیلاد، خاص‌ترینش، ستاره بانو! تمام نگاه‌ها به سمت ستاره برگشت،ولی او تنها سری تکان داد و ابراز خوشحالی کرد که در جمع آن‌ها حضور دارد. نگاهش را دور تا دور سالن چرخاند و از مینو که در حال بررسی آرایشش بود، پرسید: «مینو! دلسا نیست؟ الان باید میومد حداقل یکم قر می‌داد.» مینو به سرفه افتاد. -آخ این گلوم... دوباره شروع کرد... نمیدونم، خیلی خوشم میاد ازش، خبرم داشته باشم؟ شاید یه مجلس خصوصی‌تر پیدا کرده با اون سام مو طلایی مسخره‌اش...من برم یه لیوان آب بخورم. نگاهی به پشت سرش انداخت، محراب روی مبل نشسته بود، با همان گردنبند زیبایش، که چشمان ستاره را حسابی گرفته بود. خواست برود کنار محراب بنشیند که صدای گیلاد را شنید. -ستاره، ستاره باتوام. مینو کنارته؟ ستاره کمی سرش را به دو طرفش گرداند، تا متوجه شد صدا از داخل حیاط می‌آید. پنجره کشویی را بیشتر باز کرد. -بامنی؟ صورت کشیده گیلاد، را تا به حال چنین عصبانی ندیده بود. -مینو... میگم کجاس؟ بگو بیاد، سریع‌تر. وحشت، ساده‌ترین توصیف برای صورت زیبا و معصوم ستاره در آن لحظه بود. -با... با... باشه الان. موضوع را با مینو در میان گذاشت و بعد خودش را دوباره کنار پنجره رساند. محراب ایستاده و به جایی خیره شده بود. -رفتن؟ کجا رفتن؟ محراب با سر اشاره کرد. -اون طرفن. ستاره رد نگاه محراب را دنبال کرد. گیلاد چرا عصبانیه اینقدر، حتما اتفاقی افتاده. محراب در آرامش کامل جواب داد. -نمیدونم. انگار در حال دیدن فیلم سینمایی رمانتیکی بود. ستاره دوباره نگاهش را به بیرون پنجره داد. -دلسا؟ اون اونجا چه‌کار می‌کنه؟ اصلا کی اومد. محراب پنجره را آرام بست و در جواب ستاره یک شانه‌اش را بالا انداخت و با بی‌تفاوتی گفت: «فکر کنم به ما مربوط نمیشه، انگار وارد منطقه خطر شدیم؛ پس فرار بهترین گزینه است.» ستاره از حرف‌های محراب حسابی احساس خطر کرد و بی‌تفاوتی را به توصیه او، انتخاب کرد. بابرگشتن مینو و حال خوشش انگار خیال ستاره هم آرام‌تر شد، چرا که در جست‌وجوی صورتش، ردی از نگرانی یا وجود اتفاق بد را پیدا نکرد. روشنایی سالن درجه به درجه درحال کم شدن بود و ریتم آهنگ هم متناسب با کم شدن نور، بالا و پایین می‌رفت و هیجانی بین جوان‌ها افتاد که زودتر خودشان را برای مراسم آماده کنند و بازهم، همان دَوَرانی که ستاره را دچار سرگیجه می‌کرد، نه تنها دور سر او بلکه دور سر تمام دوستانش می‌چرخید و قهقهه میزد. رقص نور همراه با موسیقی تند، می‌چرخید و می‌چرخید و طعمه‌هایش را روی صورت و اندام جوان‌ها می‌انداخت و بدون آنکه آن‌ها بدانند که شکار شده‌اند، در منجلاب تورشان به شادی می‌پرداختند. ستاره انگار قلبش و مغزش، لحظه‌ای توسط بوسه شیطان هک شده بود، چیزی قلبش را چنگ می‌زد؛ " قرار است اتفاق بدی بیفتد". اما مدام خودش را توجیه می‌کرد که فقط یک دلشوره کوچک، برای حضور در مهمانی بزرگ و پرشور است. 💐🌸عاشوراییان منتظر🌸💐
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 130ستاره سهیل(نجات از دایره) صداهای مختلف، میان ترانه کوبنده درحال پخش، گم و گم‌تر میشد. دختری را که مینو، پریسا معرفی کرد، در حال پذیرایی نوشیدنی بود. نزدیکش که رسید، ستاره خودش را به سمت مخالف کشاند و مشغول مرتب کردن شالش شد. ضربان قلبش مانند گنجشکی وحشت زده، بالا رفته بود. از دور نگاهش به محراب افتاد که لیوان نوشیدنی را برداشت. صورتش را برگرداند و خودش را مشغول صاف کردن بلندی لباسش کرد. بیشتر می‌خواست نظاره‌گر اوضاع باشد، تا شرکت کننده در مراسمی که از خط قرمزهایش ساعت‌ها بود، گذر می‌کرد. جوان‌ها با حالی که دست خودشان نبود، در رفت و آمد بودند و ابراز خوشحالی می‌کردند، غافل از اینکه در آن هیاهو، بوسه شیطان بر پیشانی‌شان را حس نمی‌کردند. ستاره انگار آن وسط، مانند ماهی که فریب طعمه قلاب را خورده باشد، گیر افتاده بود و داشت تقلا می‌کرد از میان جمعیت خودش را بیرون بکشد. سرانجام موفق شد از میان دستان شیطان که به سویش دراز شده بود، سُر بخورد و خودش را به اتاقِ گوشه سالن برساند؛ ستاره متوجه نشد، دستان پاکی که قرآن را لمس کرده، او را از میان دریای طوفانی گناه بیرون کشید. صدای ضربان قلبش گوشش را کر کرده بود. با پشت دست عرق روی پیشانی‌اش را گرفت. به‌طرف پنجره‌ی اتاق رفت و آن را به سمت خودش کشید و باز کرد. صدای نفس‌های تندش را بیشتر از ترانه بیرون اتاق دوست‌داشت. نفسش که آرام گرفت، دستش را روی قلبش گذاشت. نگاهی به دستانش انداخت. احساس می‌کرد مرتکب گناه بزرگی شده باشد. دو قطره اشکی را که روی گونه‌هایش بود به سرعت پاک کرد و تلاش می‌کرد خودش را آرام کند. دوباره سرش را به بیرون پنجره هدایت کرد و چند نفس عمیق کشید. جریان نفس کشیدنش که طبیعی شد، انگار چشمانش هم به کار افتاده باشند‌؛ پنجره رو به پشت باغ باز می‌شد. فضای نسبتاً وسیعی، بدون هیچ درختی. انگار که هنوز آن قسمت نوسازی نشده و مصالح ساختمانی روی زمین ریخته بود. صدای خش‌خشی دوباره ضربان قلبش را هوشیار کرد. خوب که دقت کرد چهار نفر را دید که در تاریکی به‌آرامی راه می‌روند. ناخودآگاه دستش را روی قلبش گذاشت، تا مبادا کسی صدای تپشش را بشنود. رگی از پشت گردنش تیر کشید و عرق سردی که دوباره روی پیشانی‌اش نشست، بدنش را به لرزه انداخت. چهار مرد با فاصله نسبتاً کمی از هم، در حال عبور کردن از پشت باغ بودند و چیزی شبیه به فرش لوله شده را به‌آرامی حمل می‌کردند. زمانی که به‌نزدیک پنجره رسیدند، ستاره خودش را کمی عقب کشید و آرام پنجره کشویی را کشید تا بسته شود. طوری نفس می‌کشید که شانه‌هایش هم تکان می‌خورد، قلبش داشت بر سینه‌اش می‌کوبید و احساس می‌کرد هرلحظه ممکنه است سکته کند. وحشت تمام سلول‌های وجودش را پر کرده بود که مینو وارد اتاق شد. -خاک تو سرت! ستاره فرار کردی؟ جیغ کوتاهی از ترس کشید. -وای... تویی...فرار نکردم...حالم بد شد.. نمی‌تونستم تو اون جمعیت نفس بکشم، داشتم خفه می‌شدم. دلش می‌خواست به مینو ثابت کند که اُمل نیست، ولی حقیقت این بود که ستاره اُمل نبود، بلکه اصیل بود و اصالتش اجازه نمی‌داد که مانند بقیه، به رفتارهای خودش بی‌تفاوت باشد. 💐🌸عاشوراییان منتظر🌸💐
عمه قربانت شود کمتر ببر نام حسین (ع) اندکی دیگر تو هم مهمان بابا مى شوی شهادت تسلیت باد🏴 🖤عاشورائیان منتظر🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها🖤 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یاسَیِّدَتَنـارُقَیَّةَ،عَلَیْکِ التَّحِیَّةُوَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـابِنْتَ رَسُولِ اللهِ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـابِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ فاطِمَةَالزَّهْراءِ سَیِّدَةِنِسـاءِالْعالَمینَ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ خَدیجَةَالْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یااُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَاالصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَاالرَّضِیَّةُالْمَرْضِیَّةُ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَاالتَّقیّةُالنَّقیَّةُ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَاالزَّکِیَّةُالْفاضِلَةُ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَاالْمَظْلُومَةُالْبَهِیَّةُ، 🤲صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، 🤲اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِماصَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ،وَعَلَى الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، 🤲وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنامُحَمَّدوَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَمَ الرّاحِمینَ😢😢 🖤عاشورائیان منتظر🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 نقش زینب کبری سلام الله علیها در زنده نگه داشتن قیام عاشورا ▪️ گوشه‌ای از زندگی سیاسی-مبارزاتی حضرت زینب کبری (س) پس از واقعه عاشورا در کلام رهبر انقلاب اسلامی 📚 برگرفته از کتاب انسان ۲۵۰ ساله علیه السلام ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🖤عاشورائیان منتظر🖤 ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴درمان رایگان بیماران سفر اربعین امسال در عراق ♦️شیخ الاسلامی، مدیرعامل شرکت بیمه‌گر اربعین: طبق توافقاتی که صورت گرفته، اگر فرد ایرانی در عراق بیمار شود، بدون پرداخت حتی یک ریال، در بیمارستان‌های عراق، درمان خواهد شد. ♦️اربعین امسال برای حل مشکلات زائرین، تعداد زیادی مترجم به عراق اعزام کردیم. 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 برپایی بزرگ‌ترین موکب اهل سنت در منطقه پیرانشهر 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹هم‌اکنون تردد زوار اربعین حسینی از گیت‌های مرز مهران 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینترنشنال: اوکراین اعلام کرد ۱۷ پهپاد از ۱۵ پهپاد ایرانی مورد استفاده روسیه را سرنگون کرده است!!!🤣 📝 پاورقی 📌 شنبه تا چهارشنبه 🕗 ساعت ۱۹:۴۵ 📺 شبکه دو سیما 🔴 پاورقی | @pavaraghi_tv2 🌹عاشورائیان منتظر🌹