eitaa logo
عاشورائیان منتظر
257 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
6.9هزار ویدیو
49 فایل
⬅️صَلَّ اللُه عَلیَکَ یاٰ أباعَبدِالله الحُسَینْ"➡️ 🔷زیر نظر آقای امیر توکلی ارتباط با مدیر کانال⬅️ @M_Namira
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر کارساز و اجابت‌کننده توسل به حضرت زهرا (س) 🥰👌🏻 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعدام در مصلی چهار دانگه با جرثقیل امام جمعه تانک مرکاوا در تهران نماز جمعه بسیار با شکوه شد چای دبش لبسوز لب سوز😳 احسنت، حرف حساب، جواب ندارد لطفا ملاحظه بفرمایید 🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🇮🇷🌺 سالروز حماسه نه دی ماه 88 پیروزی ساندیس وطنی بر دلارهای آمریکایی به مردم بصیر مبارک ▪️بر خواص بی بصیرت و ساکت "فتنه" تسلیت 🌹عاشورائیان منتظر🌹
⭕️نداشتن بصیرت مثل نداشتن چشم است راه را انسان نمی بیند بله، عزم هم دارید اراده هم دارید اما نمی دانید کجا باید برويد ما که این همه در باب قضیه ی حوادث نه دی روى بصيرت تكيه كرديم و بعضی ها خوششان نیامد به خاطر این است اگر بصیرت نبود همان ایمان ممکن است انسان را به بیراهه بکشاند. 📩بیانات در دیدار مردم قم_۹۲/۱۰/۱۹ 🆔 https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
🔅 ✍️ دستت در دست خداست 🔹ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ، ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ می‌گیرد. 🔸گاهی ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ، ﮔﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻩ‌ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ می‌کند. 🔹گاهی ﺑﺎ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺗﻮ، ﮔﺮﺳﻨﻪ‌ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ می‌کند ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ ﺭﺍ می‌پوﺷﺎﻧﺪ. 🔸گاهی ﺑﺎ ﻗﺪﻡ ﺗﻮ، ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ می‌کند. 💢 پس ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ می‌گیری، ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ. 🆔 https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واااای چه روزگاری!!، کیا، چیا؟!؟! 🌹عاشورائیان منتظر🌹
🔴 براستی فتنه گران وسران فتنه چطور می خواهند این خونها رو جواب بدهند؟ 9 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شهید صدام حسین❗️😳 یکی از چیزهایی که در کانال ها و پیج های عراقی دیده می شود ، صفحاتی هستند که به شدت طرفدار صدام حسین هستند و او را ناجی عراق و مردی مدیر و مهربان معرفی میکنند و برای او چنین کلیپ هایی مظلومانه و احساسی می سازند که می بینید و او را می نامند!! 👌 دقیقا شبیه همان چیزی که امروزه در ایران می بینید که عده ای جوان و نوجوان از جلادی به نام یک فرشته ساخته اند! انتشار به مناسبت سالگرد اعدام صدام حسین (۹ دی ماه سال ۸۵) 🆔 https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تیم‌های سازمان‌دهی شده «عادی‌سازی کشف حجاب» در بالا نمونه‌ای از عملیات واکنش سریع و فرار قانون‌شکنان و هنجارشکنانی را می‌بینید که بعد از ایجاد درگیری با ماشین بی‌پلاک فرار می‌کنند https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌈هزاران روز و میلیون‌ها ساعت موعظه و گفتن روایت و حدیث و نصیحت و سخنرانی های انگیزشی به قدر این ۵۶ ثانیه صحبت های این بنده خاص خدا اثرگذار نیست....... 👆👆 💖😇الهی صدهزاران مرتبه شکر بخاطر همه داده هات.... https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت شکستن دل پدر یا مادر . استاد عالی ----------------------------------------------- اگر یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری... 🌹عاشورائیان منتظر🌹
یادمون باشه زندگی مشترک، مثل یک پل میمونه. پلی که پایه‌های آن روی دوش دو نفر، یعنی زن و شوهر بنا شده. اگه هر کدام از آنها در نیمه‌ی راه جاخالی بدهند این پل فرو می‌ریزد...! 💫💥مهارت های زناشویی💥 💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ💞 https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌹🌸🌹🌸 🌺والدین شایسته🌸 از جمله ویژگیهای والدین شایسته توانایی انتقال انرژی مثبت به سایر اعضای خانواده و ایجاد جو  شاد و با نشاط از طریق بذله گویی و شوخ طبعی و تدارک ابزار شادمانی در کانون صمیمی خانواده است و به این منظور والدین کارآمد قطعا برای اوقات فراغت و تعطیلات برنامه ریزی مناسب دارند و از فرصت تعطیلات به بهترین شکل برای ایجاد انسجام و تعامل و پیوند عاطفی عمیق تر بهره می برند ومهارت مدیریت و فاصله گرفتن از تنش های شغلی و استرسهای زندگی را در ایام تعطیلات به خوبی اجرایی می کنند.امید است شما نیز این چنین باشید. ┏━━━🍃🍂━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56 ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐⭐⭐ ⭐⭐ ⭐ 181ستاره سهیل ‌بعد از کمی مکث مرد گفت: 《این‌که کشتنش درسته ... ولی جالبه که کار خودشونو می‌ندازن گردن یکی دیگه!》 دوباره حال بدی دایره‌ وار دور سرش شروع به چرخیدن کرد، یاد حرف‌های پریسا افتاد. حرف‌هایی که دلش نمی‌خواست باور باور کند. اسید معده‌اش شروع کرد به بالا آمدن، دستش را جلوی دهانش گرفت، می‌ترسید دوباره بالا بیاورد. حتی وقتی مرد بازجو برایش آب ریخت و خورد، چیزی سوزش معده‌اش کم نکرد. بازجویی که شروع می‌شد، سعی می‌کرد تند تند جواب دهد تا بتواند زودتر به آن سلول کوچک تنهایی پناه ببرد، روی تخت بنشیند و زانوانش را محکم بغل گیرد و به محراب فکر کند. محرابی که تازه مهرش به دلش افتاده بود، ناخودآگاه دستش رفت سمت گردنش، خالی بود. تازه یادش آمد که همه وسایلش را از او گرفته‌اند، حتی گردن‌بند عزیزش را. بلند شد به‌طرف در رفت، خواست در بزند، که در باز شد. _ بیا بیرون ملاقاتی داری. با خودش زمزمه کرد: " ملاقاتی ..." دلش نمی‌خواست باور کند زندانی است. بی‌مقدمه پرسید: گردنبندم کجاست؟ بدون اینکه جوابی بشنود، چشم‌ بند روی صورتش رها شد و دستش کشیده! _ می‌گم گردنبندم کجاست؟... چرا همتون لال‌مونی گرفتین؟ روی صندلی سرد و یخ کرده‌ای او را نشاندند، چشم‌ بند که برداشته شد در برابرش عموی پیرش را دید، تکان نخورد، حتی پلک هم نزد. از آخرین باری که عمو را دیده بود، هزار بار سفیدتر شده بود، نگاهش روی موهای عمو قفل شد. _ صبرینا ! آب دهانش را قورت داد، گلویش تَرقی صدا داد، همیشه ستاره صدایش می‌زد، فقط در مواقع خاصی صبرینا می‌شد. نگاهش افتاد به چشمان عمو، کوچک‌تر شده بودند، قرمزتر و خسته‌تر! عمو سرش را پایین انداخت. _ من چه اشتباهی کردم عمو؟ دوباره سر تکان داد و سر تکان داد. دل ستاره مثل مَشکی که می‌زنند به هول‌وَلا افتاد. عمو سرش را بالا آورد و به‌صورت رنگ‌پریده برادرزاده‌اش نگاه کرد. _من نون حروم بهت دادم عمو؟ ... غصه تورو بخورم یا عفّتو؟ چشمانش بازتر شد. _عفت؟ ...عـِ ...فت چی شده؟ عمو با کف دست اشک‌هایی را پاک کرد که ستاره هرگز ندیده بود. _هیچی ...عمو هر چی می‌دونی بهشون بگو، کمکت می کنن، تو مجازاتت تخفیف می‌دن ...
⭐⭐⭐ ⭐⭐ ⭐ 182ستاره سهیل ستاره روی میز خم شد و دستان داغ عمو را گرفت. صدایش از ته گلویش بیرون می‌آمد. _ عمو ... عفت ... طوریش شده؟ عمو پشت دستان سرد ستاره را نوازش کرد. _ چیزی نیست ... تو فقط مراقب خودت باش ... صدایش را بالاتر برد. _ عمو چیو داری از من پنهان می‌کنی؟.. نکنه اتفاقی افتاده براش‌ ... بغض صدای عمو، شکستش! به التماس افتاد. _ چی شده عمو؟ عمو دستش را از دست ستاره کشید و مشت کرد، بعد چند بار روی پایش زد، انگار داشت از درون می‌سوخت. _عفت ... اونی نبود که ... فکرشو می‌کردم ... ستاره وا رفت. _ یعنی چی عمو ؟ سرباز کنارشان ایستاد. _ وقت ملاقات تمومه! بدون توجه به حرف سرباز داد زد. _ یعنی چی عمو؟ من دیوونه میشم اینجا، توروخدا ... یعنی بهتون خیانت کرده عمو؟ عمو فقط نگاهش کرد، ستاره احساس کرد عمو زیر بار این حرف له شد. دو خانم سرباز ستاره را بلند کردند و به طرف در خروج هدایت. ستاره مقاومت می کرد، می خواست خوب ببیند صورت ترک خورده عمویش را. دنبال ردی از امیدواری بود، که همه چیز تاریک شد و او محکوم بود به برداشتن قدم های اجباری.
⭐⭐⭐ ⭐⭐ ⭐ 183 ستاره سهیل مغزش پر از همهمه های دیوانه کننده بود. کف دستانش را محکم روی شقیقه هایش فشار داد. _عفتِ عوضی... عفت کثافت... چیکار کردی با عمو؟ زیر لب مدام فحش می‌داد و طلبکار عفت بود. بعد نگاهی به خودش انداخت. خودش چی؟! خودش در مورد عمو چه فکری کرده بود! تا جایی پیش رفت که عمویش را قاتل تصور می کرد. نمی توانست آن حجم از فشاری را که به سرش می آمد تحمل کند. بلند شد. راه رفت. نشست. خوابید. کابوس دید. پرید. حرف های پریسا، صورت زمخت مصطفی و تیغ تیزی که به که بین انگشتانش بود، مینو و قهقهه هایش، گیلاد، مهراب... به سمت شیر آب دوید و سرش را برد زیر جریان خنک آب. با صورت خیس و موهایی که از آن آب چکه می‌کرد، چهار زانو نشست روی زمین. به نقطه نامعلومی خیره شد، مثل مجسمه سرد و بی روح! اشکهایش با قطرات آب روی صورتش، یکی شدند. دلش گردنبندش را می خواست. دلش مهراب را می خواست با آن حرف های قشنگش! فکر مهراب تنها چیزی بود که او را تو امید زنده ماندن می داد. در یکی از بازجویی ها بالاخره آنچه را که در ذهنش بود به زبان آورد. _بقیه رو گرفتین؟ مینو... گیلاد... جوابی نشنید. چند بار زبانش تکان خورد ولی صدایی از آن در نیامد. چشمانش را بست، باز کرد. _مهراب چی؟ اونم گرفتین؟ مرد بازجو سرش را از روی برگه‌ای که در حال نوشتن بود بالا نیاورد. صدایش را بالاتر برد: _من باید ببینمشون... من باید بفهمم سر بقیه چه بلایی اومده؟ بازجو سرش را بالا آورد. نگاه سر تا سری به او انداخت. بدون اینکه جوابی بدهد ضبط دوربین را قطع کرد و مشغول جمع کردن پرونده ها شد. https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا ایرانه ۲ بسیار زیبا و شنیدنی 😍😍 از دست این آخوندا👏👏👏👏👏 🌹عاشورائیان منتظر🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 محدودیت باعث خلاقیت می‌شود! 🔹با کمی خلاقیت می‌شود خیلی از مشکلات را در خانه‌های کوچک امروزی برطرف کرد. 🆔 https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خاطر یه سگ دل آدمو کباب نکنید!!!😢 📌 شنبه تا چهارشنبه 🕗 ساعت ۱۹:۴۵ 📺 شبکه دو سیما 🔴 پاورقی | @pavaraghi_tv2