eitaa logo
عاشورائیان منتظر
251 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
49 فایل
⬅️صَلَّ اللُه عَلیَکَ یاٰ أباعَبدِالله الحُسَینْ"➡️ 🔷زیر نظر آقای امیر توکلی ارتباط با مدیر کانال⬅️ @M_Namira
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗نگاه خدا💗 پیراهنی آجری که تازه خریده بودم، پوشیدم. شال نباتی که لبه هاش مروارید دوزی بود، سرم کردم. -وااای عزیزززم چه ناز شدی برم یه اسپند دود کنم برات. بابا رضا هم بادیدنم لبخند زد. چشمانم به ساعت خشک شد. فکرم هزار راه رفت. که یک دفعه صدای زنگ ایفون آمد. - سارا جان تو برو تو آشپز خونه هر موقع صدات زدم چایی بیار. از داخل آشپز خونه صداها را می‌شنیدم. امیر حسین آمد. دستش را اورد بالا و عدد هفت را نشان داد و گفت: چایی بیار خنده‌ام گرفت. مریم جون صدایم زد. -سارا جان چایی بیار. امیر طاها به همراه پدر و مادر و خواهرش امده بود. فک کنم ازش کوچیکتر باشه. چای را گرداندم. روی مبل کنار مریم نشستم. مادر امیر طاها گفت : اگه میشه این دوتا جوون برن تو اتاق باهم صحبت کنند. سارا بابا اقا امیرو به اتاقت راهنمایی کن. من جلو حرکت کردم از پله ها رفتم بالا وارد اتاقم شدم . روی تختم نشستم امیر طاها هم روی صندلی کنار میزم نشست. تا ده دقیقه چیزی نگفتیم. سرش پایین بود و پاهایش را تکان می‌داد. بعد بلند شد و گفت بریم. - بریم؟ ما که حرفی نزدیم -مگه قراره چیزی بگیم؟ راست می‌گفت چیزی نداشتیم برای گفتن.چون همه چیز فرمالیته بود. به بابا یه لبخند زدم. بابا متوجه شد و گفت: مبارکه باباجان. بابا رضا گفته بود، چون ما همدیگر را زیاد نمی‌شناسیم، دوماه صیغه باشیم. بعد دوماه عقد کنیم. منم چیزی نگفتم و قبول کردم. فردا صبح همراه مریم جون با امیر طاها و مادرش رفتیم برای خرید حلقه و لباس. در طلا فروشی اصلا امیر طاها نگاهم نمی‌کرد. مادرش هم می‌گفت: پسرم خیلی خجالتیه ولی من دلیلش را می‌دانستم. فقط حلقه ست ساده گرفتیم. لباسم فقط یک دست آن‌هم واسه شب مراسم. امیر طاها هم یه دست گرفت. بعداز ظهر به ارایشگاه رفتم. خیلی خوشگل شده بودم لباسم، پیراهن حریر بلند سفید بود که لبه پایین لباس پر بود از شکوفه های صورتی. به خاطر بابا لباسم را با حجاب برداشتم چون نمیخواستم ناراحت باشد. مریم جون امد دنبالم ،با هم رفتیم خانه مهمان خاصی نداشتیم. فقط مادر جون و اقا جون بودن با خاله زهرا و آقا مصطفی ،عمو هادی و زن عمو صدیقه هم بودند. با همه سلام و احوالپرسی کردم رفتم در اتاقم تا مهمان‌های امیر طاها بیایند. ادامه دارد @Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطیفه😁☺️😊 میگن تو 😇 یه ظرف بزرگ زمینی سرخ کرده میزارن جلوت 🍟 هربار که بر میداری 🍟 یه دستتو میکنه میگه زیاد درست کردم، واسه هم نیس با خیااااااااااال راحت عزیزم 😊😘 ‍😂‍😂 🌸🌺🌸🌸 شرعی🌺🌸 🍒🥒 احکام ها:🤙 ✅ مال کسى بدون اجازه است؛❌ اما به تصريح کريم (سوره نور آیه مبارکه ۶۱)خوردن از خانه ، ،❤️ ، ، عمو، ، دایی، ، دوست و کسى که کليد🔑 خانه‌اش دردست انسان است، مى‌باشد، به شرط آنکه به عدم رضایت آنان نداشته باشد.🌹 @Ashooraieanamontazer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 | 🔻امام خامنه ای: اهانت به اهل سنت کار درستی نیست وحدت بین خودبااهل سنت راحفظ کنیم.هیچ کس خیال نکند که گسترش شیعه و اعتقاد تشیع و استحکام ایمان شیعی به این اهانت ها و بد و بیراهاست زیرا اینها عکس عمل میکند.حرف منطقی و حساب زیاد داریم. 🆔 @Ashooraieanamontazer
❤️🍃❤️ همسر داری حرفه ای....💞 ⭕️ شاید فکر کنید مردی با ظاهر خشن و زبانی تند، نیازی به ابراز ندارد! ⭕️ شاید شما هم زیر بار سنگین زندگی خسته شده باشید ✍اما یادتون باشه مردها نیز درگذر زندگی و در برخورد با مشکلات می‌شوند. ❤️ لذا ذره‌ای کوچک از می‌تواند حالشان را خوب کند. 👈 اگر در مهربانی کردن پیش قدم شوید ❤️زمان‌هایی که به مهربانی نیاز دارید، خواهید دید. 💕@Ashooraieanamontazer💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام باقر علیه السلام: «بر مردم زمانى مى‏‌آید که امام‌شان از منظر آنان غایب مى‏‌شود. خوشا به حال آنان ‏که در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل‌ بیت(علیهم‌السلام) ثابت ‏قدم و استوار بمانند کمترین پاداشى که به آنان مى‏‌رسد، این است که خداى متعال خطاب‌شان مى‏‌کند و مى‏‌فرماید: «بندگان من، شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب من‌را تصدیق کردید. پس بر شما مژده باد که بهترین پاداش من در انتظارتان است» 📜[کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۰٫] 🌹🌹🌹 ✅@Ashooraieanamontazer