eitaa logo
عاشورائیان منتظر
255 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
7هزار ویدیو
49 فایل
⬅️صَلَّ اللُه عَلیَکَ یاٰ أباعَبدِالله الحُسَینْ"➡️ 🔷زیر نظر آقای امیر توکلی ارتباط با مدیر کانال⬅️ @M_Namira
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🔹 سعی کنید خودتان را به نقطه اي از بلوغ برسانید که بدانید ، سکوت و ساکت ماندن، اکثر مواقع خیلی قدرت بیشتری از جواب دادن دارد! 🔹یکی از راهکارهایی که می‌تواند به شما کمک کند، که جلوی جر و بحث و مشاجره را بگیرید، این‌ست که، اگر از جواب یا حتی با سوژه ایی که می‌شنوید موافق نیستید، فقط نگاه کنید و سکوت کنید، 🔹اجازه بدهید سکوتتان جای شما صحبت کند، که این سکوت پر از کلی حرف‌ست! 🔹 همیشه سکوت به معنای رضایت نیست، و طرف مقابل شما خوب می‌داند، سکوت شما از كدام دسته است. 🔹ولی همین سکوت شما باعث میشود، پلها نشکنند، بی احترامی پیش نیاید، محیطی که درآن هستید دچار تنش نشود، 🔹و این را هميشه بدانید، كه وقت دیگری شما میتوانید حرف و نظرتان را بگویید، ولی به وقتش! مدل درستش، در اوج آرامش و خونسردی! 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸@Ashooraieanamontazer
🤐🗣🗣🗣🗣🗣🗣🤐 🌺 فرزند پروری حرفه ای....🌸 ☘والدین محترمی که کودک زیر ۳سال دارید: 🙊📍سکوت اجباری، لکنت زبان می‌آورد یااینکه صحبت کردن و رشد زبان را احتمال دارد یکی دوسال به تاخیر بیندازد... .🌾👇. وادار کردن کودک به سکوت، زمانی که تمایل به صحبت کردن دارد، باعث شکل‌گیری عواطف منفی می‌شود. منعِ غضبناکِ کودک از صحبت کردن، هنگامی که قصد بیان مطلبی را دارد، بسیار خطرناک است و حتی ممکن است او را دچار لکنت زبان کند. ┏━━━🍃🍂━━━┓ @Ashooraieanamontazer ┗━━━🍂🍃━━━┛
🌹اگر بخواهیم به ازای هر یک نفر از و  دفاع مقدس فقط یک دقیقه کنیم حدود طول می‌کشد..! @Ashooraieanamontazer
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«مرحوم صفایی حائری» 🔴 نگاه تو، لبخند تو، تو فقط یک نگاه و لبخند و سکــوت معمولی نیست❌ تو را گرفتـار میکند❗️ 🇮🇷کانال عاشورائیان منتظر🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3891462190Cc6d819ef56
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود.. و میدانستم باید زحمتم را کم کنم..😔 که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم... سحر زمستانی سردی بود.. و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد... و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید _چیزی شده خواهرم؟ انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد _چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟ صدای ✨تلاوت قرآن مادرش✨ از اتاق کناری به جانم میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم _من پول ندارم بلیط تهران بگیرم.😔😞 سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم _البته برسم ایران، پس میدم! که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم با سرانگشتانش بازی میکند. هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد... دلم بی تاب پاسخش پَرپَر میزد.. و او در ، سجاده اش را پیچید و بی هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت... این همه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم... پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم میگشت که درهمان پاشنه در،... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer