eitaa logo
عاشورائیان منتظر🇮🇷
261 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
8.4هزار ویدیو
56 فایل
⬅️صَلَّ اللُه عَلیَکَ یاٰ أباعَبدِالله الحُسَینْ"➡️ 🔷زیر نظر آقای امیر توکلی ارتباط با مدیر کانال⬅️ @M_Namira
مشاهده در ایتا
دانلود
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 کلیپ تأمل برانگیز از آقای دکتر داودی نژاد با عنوان 📋 قانون تحسین کردن .... پیش به سوی 🌹🌹🌹 ✔️@Ashooraieanamontazer
12.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤 استاد 🌱 تربیت نسل، تربیت سربازهای آخرالزمان 🌸 از کجا معلوم فرزند شما یکی از بزرگان جامعه‌ آینده‌ ما نباشه؟! 📍 همایش شیرخوارگان حسینی https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔شاید دل کوچیکش ، ذوق پرکشیدن تا پیش قهرمانش حاج قاسم را فهمیده بود 🌹شهید مهدی سلطانی نژاد 🌹مکالمه با مادر شهیدش 🌹عاشورائیان منتظر🌹 🌹عاشورائیان منتظر🌹 🌹عاشورائیان منتظر🌹 🌹عاشورائیان منتظر🌹 🌹عاشورائیان منتظر🌹 🌹عاشورائیان منتظر🌹 🌹عاشورائیان منتظر🌹
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۷ مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنه سازی کند که با خنده سوال کرد _هنوز شام نخوردی مامان؟ زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این غریبه بودم.. مبادا امشب قبولم نکند.. که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید... با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود،..حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد _مامان این خانم هستن، امشب وهابیها به حرم سیده سکینه (س) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده شون! جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم،.. میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود..و دوباره آواره غربت این شهر شوم.. که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم.. که دستی چانه‌ام را گرفت.و صورتم را بالا آورد... مصطفی کمی پای ایوان ایستاده و ساکت انداخته بود تا مادرش برایم کند.. که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با پرسید _اهل کجایی دخترم؟ در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم.. که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت _ایشون از ایران اومده! نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد.. و بی غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید _همسرشون اهل سوریه اس، ولی فعلاً پیش ما میمونن! به قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند.. و تنها یک آغوش .. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer