eitaa logo
عاشورائیان منتظر
257 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
6.9هزار ویدیو
49 فایل
⬅️صَلَّ اللُه عَلیَکَ یاٰ أباعَبدِالله الحُسَینْ"➡️ 🔷زیر نظر آقای امیر توکلی ارتباط با مدیر کانال⬅️ @M_Namira
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 احکام سؤال :📝 آیا شستن با هر نوع لباسشویی ، پاک کننده می ‌باشد یا خیر؟ جواب : 📚 اگر داخل لباس شویی قبل از شستشو باشد، در صورتی که پس از برطرف شدن عین ، لباس بار با آب متصل به یا بار با آب شسته و به طور معمول آب آن گرفته شود، لباس می شود . ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ سؤال :📝 آیا لباسهایی که با تمام اتوماتیک شسته می‏شود، پاک می‏گردد یا خیر؟ نحوه کار این ‏ها به این صورت است که در مرحله اول که لباس با آب مخلوط با پودر شسته می‏شود، مقداری از آب و کف پودر بر شیشه درب و نوار پلاستیکی اطراف آن پاشیده می‏شود، و در مرتبه دوم آب شستشو کشیده شده ولی کف پودر، درب و نوار پلاستیکی اطراف آن را به‌طور کامل می‏پوشاند. در مراحل بعدی ماشین لباسها را در سه نوبت با آب قلیل می‏شوید و از آن پس آب بیرون کشیده می‏شود، امیدواریم توضیح بفرمایید، لباسهایی که به این ترتیب شسته شده ‏اند، پاک هستند یا خیر؟ جواب : 📚 اگر بعد از عین نجاست، آب متصل به لوله در داخل ماشین به و همه قسمت‏های داخل ماشین برسد و از آن و شود، محکوم به است. •┈┈••✾❀✿🖤✿❀✾••┈┈• @Ashooraieanamontazer
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۳ که تنم یخ زد... در حصار دستان زن پر و بال میزدم تا خودم را دوباره به در برسانم.. و او با قدرت مرا به داخل خانه میکشید و سرسختانه نصیحتم میکرد _اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن جهاد! باید محکم باشی تا خدا خودش رو رقم بزنه! و من بی پروا ضجه میزدم.. تا کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد _خفه شو!.. کی به تو اجازه داده جلو نامحرم صداتو بلند کنی؟ با شانه های پهنش روبرویم ایستاده.. و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند. که نفسم در سینه بند آمد..و صدایم در گلو خفه شد. زن دوباره دستم را کشید.. و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد _تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای جهاد کنی؟ میان اتاق رسیده بودیم.. و دستم هنوز در دستش میلرزید که به سمتم چرخید و تکلیفم را مشخص کرد _تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن ارتش آزاد به داریا، ما باید رو تو این شهر خشک کنیم! اصلاً نمیدید... صورتم غرق اشک و خون شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانه ام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد _این لالهِ؟ ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد.. و از چشمانش میبارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد _افغانیه! بلد نیس خیلی عربی صحبت کنه! و انگار زیبایی و تنهایی ام قلقلکش میداد.. که به زخم پیشانی ام اشاره کرد و بی مقدمه پرسید _شوهرت همیشه کتکت میزنه؟ دندان هایم از ترس به هم میخورد.. و خیال کرد ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅ https://eitaa.com/Ashooraieanamontazer