eitaa logo
عصر تکاب
728 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
87 فایل
---عصر تکاب--- https://eitaa.com/AsreTakab
مشاهده در ایتا
دانلود
●هروقت قرار بود مأموریت برود. اگر من راضی نبودم تمام تلاشش را می کرد یا مأموریت را نرود و یا به هر نحوی مرا راضی می کرد. اما این بار فرق داشت. مدام گریه می کردم تا منصرفش کنم، اما نه به گریه هایم توجه کرد تا سست شود و نه از رفتن منصرف شد. صبح با اشک و قرآن بدرقه اش کردم. ●دستی به صورتم کشید و خیسی اشکم را به سر و صورتش زد و گفت " بیا بیمه شدم. صحیح و سالم بر میگردم" ﺭاﻭﻱ : 💢قرارگاه سایبری شهید چمران👇 💠 Eitaa.com/Cybertakab