#شهدا
#حضرت_زهرا_س
#شهید_والامقام
#محمدحسین_انجوی_امیري
خواب دیدم بانویی بر مزاری نشسته و به شدت اشک میریزد. مرا که دید گفت :
من #حضرت_زهرا هستم و این قبر حسین است به مادر حسین خبر بدهید !
حسین عاشق و دلسوخته #حضرت_زهرا بود .
شب میلاد #حضرت_زهرا_س به دنیا آمد.
شب #شهادت_حضرت_زهرا_س هم ترکشی به #پهلویش نشست و #شهید شد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
#کانال_نخبگان_جوان
☑️ https://eitaa.com/nokhbeganejavan
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🏴🕊🥀🕊🏴🌹
خاطره #مقام_معظم_رهبری
از #شهید_والامقام
#سیدمحمدحسین_علم_الهدی
🌹 #سالروز_شهادت🕊
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
#کانال_نخبگان_جوان
☑️ https://eitaa.com/nokhbeganejavan
گذری کوتاه بر زندگی
#دانشمند_هسته_ای
#شهید_والامقام
#مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_احمدی_روشن در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۸ در روستای سنگستان استان همدان متولد شد.
وی دوران کودکی خود را در خانواده ای فقیر گذراند. خانواده وی در محله ای واقع در پشت امامزاده یحیی همدان به نام محوطه آقاجانی بیگ و در خانه ی اجاره ای و قدیمی، با امکاناتی اندک زندگی می کردند .
پدر وی راننده مینی بوس بود و در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سال های بسیاری را به مبارزه با دشمن بعثی پرداخت.
وی تحصیلات خود را در زادگاه خویش آغاز کرد. دوره تحصیلی راهنمایی را با رتبه عالی از مدرسه خیام همدان فارغ التحصیل شد و به دبیرستان ابن سینا رفت.
#شهید_احمدی_روشن هشتاد و پنجمین #شهید دبیرستان ابن سینای همدان است.
پس از آن نیز در آزمون سراسری سال ۷۷ شرکت کرد و وارد دانشگاه صنعتی شریف تهران شد و سپس در سال ۸۱ از این دانشگاه فارغ التحصیل شد.
وی دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود.
#شهید_احمدی_روشن با سن پایین حدود ۳۲ سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود.
وی در سال ۱۳۸۰ و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جدا سازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام می شد، همکاری داشت. او همچنین دارای چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی بود و در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته ای نطنز را نیز به عهده داشت.
به گفته دوستانش وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. شخصی شوخ و باصفا و در عین حال مدیری جدی و قاطع. سرانجام این مرد الهی در ۲۱ دی ۱۳۹۰ پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی #ترور شد.
از #شهید_احمدی_روشن یک فرزند به نام #علی به یادگار مانده است.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
#کانال_نخبگان_جوان
☑️ https://eitaa.com/nokhbeganejavan
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#مصطفی_ردانی_پور
آن کسانی که مسئولیتی دارند و با خون #شهدا و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام ، نام و عنوانی پیدا کرده اند مواظب خود باشند !
دوستان عزیز ! تنها راه رسیدن به سعادت ، ترک محرمات و انجام واجبات است . راه قرب به خدا همین است و بس .
دست یکدیگر را بگیرید و راه #شهدا را که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_نخبگان_جوان
🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدرضا_میدان_دار
آخر شب بود.
نشسته بود لب حوض داشت #وضو می گرفت .
مادر بهش گفت: پسرم، تو که همیشه #نمازت رو اول وقت می خوندی، چی شد که ...؟!
البته ناراحت نباش، حتما کار داشتی که تا حالا #نمازت عقب افتاده.
محمدرضا لبخندی زد و بعد از اینکه مسح پاشو کشید، گفت :
الهی قربونت برم مادر! #نمازم رو سر وقت، #مسجد خوندم.
دارم تجدید #وضو می کنم تا با #وضو بخوابم؛
شنیدم هر کس قبل از خواب #وضو بگیره و با #وضو بخوابه، ملائکه تا صبح براش #عبادت می نویسند .
منبع :
کتاب دوران طلایی به نقل از مجموعه همکلاسی آسمانی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_نخبگان_جوان
🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
#در_محضر_شهد
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عباس_بابائی
نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد ، او بدون اهانت به نگهبان .
برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست .
به بنده حقیر - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان داری .
رفتم و با کمال تعجب #شهید_عباس_بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته .
پس از سلام عرض کردم جناب #بابایی چرا تو این گرما اینجا نشستی .؟
خیلی آرام و متواضع پاسخ داد .
این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمی توانی وارد شوی ، منهم منتظر ماندم ، مانع پرواز نشوم .
در صورتیکه #شهید_بابایی معاونت عملیات فرماندهی وقت نهاجا بودند ، نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او . بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم .
#مردان_خدا
#یاد_یاران
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
#کانال_نخبگان_جوان
🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
#شهید_والامقام
#مصطفی_صدرزاده
با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید.
یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب می خواند ...
آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد .
نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم :
خب آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم ، توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم .
کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!
لبخندی زد و گفت :
خدا به ما به جون بخشیده ، باید جونمون رو فداش کنیم ...
جز این باشه رسم آزادگی نیست .
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
#کانال_نخبگان_جوان
🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
#در_محضر_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_یونس_زنگی_آبادی
مواظب منافقین داخلی باشید و نگذارید آنها پا روی خون #شهدای ما بگذارند و ثمره خون #شهدای ما را پایمال کنند و همانگونه که تا به حال ثابت قدم بوده اید از این به بعد نیز پا در رکاب باشید .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
#کانال_نخبگان_جوان
🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#حمید_محمودی
#نوجوانی 16ساله بود
یه نوار روضه #حضرت_زهرا_س زیر و روش کرد.
بلند شد اومد #جبهه...
یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی #حرم_امام_رضا_ع نرفتم، می ترسم #شهید بشم و #حرم_آقا رو نبینم...
یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم #حرم_امام_رضا_ع زیارت کنم و برگردم...
اجازه گرفت و رفت #حرم_امام_رضا_ع
دو ساعت توی #حرم زیارت کرد و برگشت #جبهه...
توی #وصیتنامه اش نوشته بود:
در راه برگشت از #حرم_امام_رضا_ع توی ماشین خواب #حضرت رو دیدم...
#آقا بهم فرمود: #حمید اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...
یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود...
نیمه شبا تا #سحر می خوابید داخل قبر #گریه می کرد و میگفت:یا #امام_رضا_ع منتظر وعده ام...
#آقا_جان چشم به راهم نذار...
توی #وصیتنامه ساعت #شهادت، روز #شهادت و مکان #شهادتش رو هم نوشته بود...
#شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی #شهیـد شد که تو #وصیتنامه اش نوشته بود
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_نخبگان_جوان
🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#سردار_رشید_اسلام
#شهيد_والامقام
#ابراهیم_هادی
#طلوع :
🗓 1336/02/01 🗓
محل تولد : تهران
#غروب :
🗓 1361/11/22 🗓
محل #شهادت : فکه - کانال کمیل
عملیات : والفجر مقدماتی
مزار #شهید :
#مفقودالاثر
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_نخبگان_جوان
🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan
#خاطرات_شهدا
همراه با
#هادی_دلها
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
با موتور به سمت میدان آزادی میرفتیم که ابراهیم را برای عزیمت بسوی جبهه به ترمینال غرب برسانیم.
در راه یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد و خانمی که کنار راننده نشسته بود و حجاب درستی نداشت، نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد.
ابراهیم گفت: "سریع برو دنبالش" و من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم. بعد اشاره کردیم بیا بغل ، با خودم گفتم: "این دفعه دیگه یه دعوای حسابی رو میبینم" اتومبیل کنار خیابان ایستاد. ماهم کنار درب راننده ایستادیم. منتظر برخورد ابراهیم بودم اما او همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد.
راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش رو دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی نداشت. بعد از جواب سلام به ابراهیم گفت: "چی شده آقا؟"
ابراهیم گفت: "من خیلی معذرت میخوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد. میخوام بدونم که..."
راننده که توقع چنین برخورد خوبی رو نداشت. حرف ابراهیم رو قطع کرد و گفت: "خانم بنده غلط کرد، بیجا کرد"
ابراهیم گفت: "نه آقا اینطوری صحبت نکن. من فقط میخوام بدونم حقی از ایشون گردن بنده است، یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردن!".
راننده که فکر نمیکرد ما اینگونه برخورد کنیم پیاده شد . صورت ابراهیم رو بوسید و گفت: "نه دوست عزیز شما هیچ خطائی نکردی ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمندهایم" و بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
این رفتارها و برخوردهای ابراهیم آن هم در آن مقطع زمانی خیلی برای ما عجیب بود ولی با این کارها راه درست برخورد کردن با مردم را به دوستان نشان میداد.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کانال_نخبگان_جوان
🇮🇷https://eitaa.com/nokhbeganejavan