eitaa logo
آستان مقدس سید علاءالدین حسین بن موسی الکاظم (ع)
451 دنبال‌کننده
89 عکس
13 ویدیو
0 فایل
❤️ آقای ما زنده است❤️ 💡کانال گفتمان محور و تعاملی حرم شیراز- آستانه روابط عمومی و مدیر کانال @B_Rafat فرهنگی @Solyman_mahdavi امور خدام @Ostad777 پاسخگو مسائل شرعی،استخاره، وجوهات @Habibmohamadpur دفتر تولیت محترم @ShahidAliKhalili313
مشاهده در ایتا
دانلود
✴️ داستان یک (۱۹) 🔹خادم قدیمی حرم که سینه ای پر از کرامت و عجایب داشت تعریف کرد که؛ روزی خانم جوانی از افغانستان به همراه دخترش که حدود ۴ سال داشت به حرم آمد. 🔹دختر از ناحیه پا فلج بود و دکترهای تهران او را جواب کرده بودند. یکی از دکترهای تهران که آوازه ی حرم مطهر را در شفای بیماران شنیده بود به مادر پیشنهاد داده بود دختر را برای شفا به شیراز و حرم سید علاءالدین حسین علیه السلام بیاورد چرا که جز این راه دیگری وجود نداشت. 🔹دیدم که مادر جوان به همراه دخترش وارد حرم شد و به کنار ضریح رفت و گوشه ای نشست و مشغول مناجات شد. یکی از خادم ها با دیدن این صحنه به من گفت؛ یک پیرزن افغانی هم هست که سینه درد دارد و هر روز به حرم می آید و پای ضریح گریه می کند. 🔹 همانجا یک پیرزن دیگری هم بود که روی ویلچر نشسته بود و او هم مشغول مناجات با حضرت بود. 🔹گفتم برم با اینها صحبتی کنم‌. به سراغ پیرزنی رفتم که سینه اش درد می کرد. دست روی شانه اش گذاشتم. کمی ترسید و به عقب برگشت. از طرز واکنشش احساس کردم که منتظر کرامت حضرت است. پرسید تو کی هستی؟ گفتم :من کنیز حضرت هستم، ان شالله که حضرت شفای شما رو زودتر بده. 🔹 نگاهی هم به پیرزنی که روی ولیچر نشسته بود انداختم و دلم برای چشم های ملتمس اش سوخت. 🔹ناگهان متوجه شدم پیرزن اول آرام به من می گوید؛ خانم، درد سینه ام رفت... متعجب شدم. سر برگرداندم و دیدم پیرزن روی ویلچر هم دارد از روی ویلچر بلند می شود. 🔹از اینکه شاهد همزمان دو کرامت از حضرت بودم در پوست خود نمی گنجیدم که... 🔹 مادر افغانی احساس کرد بچه اش دارد پاهایش را تکان می دهد... 🔹 دختر بچه کمی پاهایش را تکان داد و تصمیم گرفت که بلند شود... 🔹 حتی همان دو نفر هم که خود شفا پیدا کرده بودند متعجب به بچه ای نگاه می کردند که در صحن حرم مشغول بازی و راه رفتن و دویدن شده بود... 🔹خادم می گفت که شاهد ۳ کرامت همزمان از حضرت بودم و این تجربه را هرگز از یاد نمی برم ✴️ همه ی خبرها اینجاست...بیرون از این حرم همه چیز بازی است. (ع) ✴️ لینک عضویت در کانال طبیب هزار ساله، حضرت سید علاءالدین حسین (ع) https://eitaa.com/Astanehoseini
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✴️داستان یک (۲۰) یک کرامت از حضرت سید علاءالدین حسین علیه السلام بشنویم از زبان مدیر ۴۰ ساله ی حرم مطهر جناب آقای حکیمیان. (ع) ✴️ لینک عضویت در کانال طبیب هزار ساله، حضرت سید علاءالدین حسین (ع) https://eitaa.com/Astanehoseini
سلام خدمت اعضای محترم کانال 🔹 روز اولی که در حرم مطهر سید علاءالدین حسین علیه السلام حضور پیدا کردم، حرم را مثل دیگر امامزادگان می دیدم؛ جایی برای زیارت و نماز و دعا... 🔹هیچوقت فرصت این را نداشتم که یک امامزاده را عمیق تر از زیارت کردن بشناسم. 🔹نمی دانم چه شد که پایم به این حرم باز شد اما نتیجه این حضور عمق یافتن ایمان و یقین به حقانیت اهل بیت (ع) و شیعه بود. 🔹به طرز باور نکردنی با کرامت ها و شگفتی های این امامزاده آشنا شدم. 🔹 افراد وقتی که متوجه شدند یک نفر هست که به شنیدن کرامات حضرت علاقه دارد و آن را ثبت، ضبط و منتشر می کند، یکی یکی شروع به باز کردن سفره ی دل خود کردند و گنجینه ی کرامات حضرت را غنا بخشیدند. 🔹شنیدن هر کرامت را رزق خود می دانم خدا می داند از زمان کشف قبر حضرت در حدود ۷۰۰ سال پیش تا الان چقدر کرامت و معجزه و شگفتی از این امامزاده صادر شده... از شماره بیرون است. 🔹حتی در این مدت با انسان های عجیبی آشنا شده ام، انسان هایی که خود را به جایی دیگر گره زده اند. 🔹همیشه دو سوال را از خود می پرسم: ۱. چرا در میان امامزادگان، این امامزاده چنین جایگاه عظیم و ویژه ای را یافته؟ ۲. اگر فرزند امام (علیه السلام) این است، پس خود امام (علیهم السلام) چیست؟ (ع) ✴️ لینک عضویت در کانال طبیب هزار ساله، حضرت سید علاءالدین حسین (ع) https://eitaa.com/Astanehoseini
⚠️ گویا همین الان کرامتی در حرم مطهر سید علاءالدین حسین علیه السلام اتفاق افتاده... بعد از پایان نماز عصر خبر دادند یک آقا تشنج کرده و من گفتم به اورژانس زنگ بزنن الان با من تماس گرفتند که گویا کرامتی بوده گفتم فیلم دوربین مداربسته را نگه دارند و به شخص نظر کرده بگویند روز شنبه به حرم بیاید برای ثبت داستان کرامت. (ع) ✴️ لینک عضویت در کانال طبیب هزار ساله، حضرت سید علاءالدین حسین (ع) https://eitaa.com/Astanehoseini
✴️ داستان یک کرامت (۲۱) 🔹 خادم حرم تعریف می کرد که دختری حدودا چهار ساله اهل کشور بحرین مبتلا به تومور شده بود و به همراه مادر و خانواده اش برای پیگیری روند درمان به شیراز آمده بودند. 🔹شب قبل از رفتن به بیمارستان دختر بچه در خواب می بیند که سید جوانی به او می گوید؛ فردا به پیش خودم بیا تا شفایت دهم. 🔹صبح که می شود خواب را برای مادر تعریف می کند. مادر که معنی خواب دختر را متوجه نمی شود تصمیم می گیرد به بیمارستان برود و کارهای پزشکی را دنبال کند‌. نزدیک های شب وقتی می خواستند به محل استراحت برگردند دختر از مادر می پرسد ؛ مادر مگه نمی خوای منو ببری خونه آقا که شفام بده؟ 🔹مادر تصمیم می گیرد به جستجو بپردازد. در خیابان منتظر می ایستد و تاکسی جلوی پای آنها توقف می کند و می پرسد ؛کجا می خواید برید؟ . مادر هم داستان خواب دخترش را تعریف می کند. راننده تاکسی که فورا متوجه داستان می شود و می گوید؛ سوار شوید تا بریم. و آنها را درب حرم مطهر سید علاءالدین حسین علیه السلام پیاده می کند. 🔹مادر به همراه دخترش وارد حرم می شوند و کنار یکی از ستون های حرم می ایستند. از خادمی که آنجا بوده می پرسند که حرم تا چه وقت باز است؟ خادم هم علت آمدنشان به حرم را جویا می شود. مادر داستان خواب دخترش را تعریف می کند. خادم می گوید؛ پس اگر اینطور است همین جا بایستید تا ان شالله حضرت شفای دختر را بدهد و من می روم کفشداری تا بپرسم امشب حرم تا چه وقت باز است. 🔹خادم می گوید همین که حرکت کردم هنوز به کفشداری نرسیده بودم که متوجه شدم پشت سرم غلغله به پا شده‌. برگشتم نگاه کردم دیدم همه مردم اطراف دختر را گرفته اند و مادر که سر از پا نمی شناسد دارد همه ی پول هایی که با خود برای درمان بیماری دخترش آورده بود را داخل ضریح می ریزد. 🔹 دختر به آنی شفا پیدا کرده بود و حضرت به وعده ای که داده بود به زیباترین شکل عمل کرد. (ع) ✴️ لینک عضویت در کانال طبیب هزار ساله، حضرت سید علاءالدین حسین (ع) https://eitaa.com/Astanehoseini
✴️ داستان یک (۲۲) 🔹 خادم حرم تعریف می کرد که خانم جوانی به همراه خانواده اش به حرم آمده بود. گویا بر اثر تصادف یکی از پاهایش فلج شده بود و مانند یک چوب خشک و صاف بود که هیچ طور نمی توانست آن را حرکت دهد. 🔹 بسیار ناله می کرد و از حضرت سید علاءالدین حسین علیه السلام طلب شفا می کرد و می گفت همه چیزم را می دهم تا مرا شفا دهی. متوجه شدیم که شوهرش هم بر اثر تصادف چهار ماه است که در کما است و دخترش هم دچار شکستگی کتف شده. 🔹 خانواده اش به او می گفتند که ؛ تو که همه چیزت را از دست داده ای و چیزی نداری که بخواهی نذر حرم کنی، این حرف ها را نزن. من که کنار ضریح ایستاده بودم و صدایشان را می شنیدم به خانواده اش گفتم : بزارید به حال خودش باشه، آقا که محتاج دارایی کسی نیست، اجازه بدید هر جور می خواد با آقا مناجات کنه. 🔹 مدتی گذشت و خانم جوان همچنان در حال مناجات با حضرت بود تا اینکه نگهان صدایی شنیدیم؛ پام داره تکون می خوره... 🔹 خانواده اش بلند شدند و دورش را گرفتند و ما هم در حال مشاهده بودیم و منتظر که قرار است چه اتفاقی بیفتد. آهسته آهسته پایی که خشکیده بود شروع به تکان خوردن کرد و خانواده اش همینطور پایش را مالش می دادند و اشک می ریختند. 🔹خانم جوان گفت ؛ می خوام از روی ویلچر بلند شم، کمکم کنید. خانواده اش دست هایش را گرفتند و او از روی ویلچر برخواست و همین‌طور که اشک می ریخت از حضرت سید علاءالدین حسین علیه السلام تشکر می کرد. 🔹 همه زائران شاهد بودند که دختر جوان با پای خودش از حرم خارج شد و فلجی پایش شفا پیدا کرد. (ع) ✴️ لینک عضویت در کانال طبیب هزار ساله، حضرت سید علاءالدین حسین (ع) https://eitaa.com/Astanehoseini
⚠️ اگر به حضرت سید علاءالدین حسین علیه السلام ارادت دارید؛ لطفاً مطالب این کانال و بویژه کرامت ها را با دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید https://eitaa.com/Astanehoseini و از آنها بخواهید تا به عضویت کانال در آیند🙏 و به حرم حضرت سید علاءالدین حسین علیه السلام متصل شوند تا همه به لطف و عنایت حضرت امیدوار گردند و حول خیمه ی اهل بیت (ع) در این کانال جمع شوند🙏🙏 https://eitaa.com/Astanehoseini هر کدام از اعضا به نیت ۱۴ معصوم (ع) ۱۴ نفر را به کانال حضرت اضافه کند. ✴️ لینک عضویت در کانال طبیب هزار ساله، حضرت سید علاءالدین حسین (ع) https://eitaa.com/Astanehoseini
✴️ داستان یک (۲۳) 🔹روز ۲۸ صفر بود و به همین مناسبت در حرم مطهر، مراسم عزاداری رحلت حضرت رسول اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) در حال برگزاری بود. 🔹 پیرزنی اهل آباده که بر اثر عمل جراحی بینایی اش را از دست داده بود به همراه پسرش و به نیت شفاء وارد حرم مطهر شد. در ورودی خواهران دستش را به دست یکی از خانم های خادم دادند تا او را تا کنار ضریح مشایعت کند. 🔹 همین که پیرزن کفش هایش را تحویل داد و اولین قدم را برداشت صدایش آمد که خطاب به خادم می گفت ؛ دارم می بینیم. خادم در گوش اش گفت : آهسته صحبت کن تا مردم متوجه نشوند و هجوم نیاورند. 🔹 پیرزن همینطور که می رفت آهسته آهسته چشم هایش گشوده تر می شد و زیر لب با حضرت مناجات می کرد و اشکان چشمش سرازیر بود. 🔹 همین که به ضریح رسید، هر دو چشمش کامل گشوده شد و آهسته به خادم گفت: می بینم، آقا شفایم را داد... 🔸 بینا شدن به دست اهل بیت (ع) آرزویی است که هر زمان به حرم می آییم باید آن را تمنا کنیم. هر چه می کشیم از نابینایی ما است، از ندیدن گنج هایی است که به رایگان در اختیار داریم و جز در زمان دردمندی به سراغشان نمی رویم... (ع) ✴️ لینک عضویت در کانال طبیب هزار ساله، حضرت سید علاءالدین حسین (ع) https://eitaa.com/Astanehoseini