پلانکتون، این همه دنبال تعادل میگردی که آخرش خودت وسط همون ترازو له میشی؛ یه طرفو انتخاب کن، دنیا تموم نمیشه.
دلرحمیات قشنگه ولی نذار هر آدمی ازش برقصد؛ مرز داشتن جرم نیست.
تو وقتی خودت رو جدی بگیری، بقیه هم میفهمن با چه وزنی طرفن.
پرچ، عمق تو قشنگه تا وقتی که خودت توش غرق نشی؛ یه کم از فکرای تیره فاصله بگیر تا نفست تازه شه.
همه چیزو لازم نیست پنهان کنی، بعضی احساسات وقتی گفته میشن سبکتر میشن.
تو شدید و واقعیای، فقط حواست باشه هرکی ظرفیت آتیش زیر آب تو رو نداره.
سندی، آزادیات ارزشمنده اما حواست باشه هر پرشی معنی رشد نمیده؛ بعضی وقتا فقط فرار از ثباته.
زبانت تیزه و راست، خوبه… تا وقتی که تبدیل نشه به زخمی که لازم نبود.
تو دلِ پاکی داری، فقط نذار هیجانهای لحظهای تصمیمهای بلندمدتت رو قاطی کنن.
کارن، انقدر همه چیز رو سخت نمیگیری چون بدجنسای، چون میترسی یه جای کار بلنگه؛ یه کم نرمتر باش، دنیا همیشه دشمن تو نیست.
صبوریات نعمته ولی اگه به جای مرز، دیوار بسازی خودت اولین کسی میشی که پشتش گیر میکنه.
تو وقتی به خودت اعتماد کنی، بقیه مجبور میشن جدی بگیرنت؛ قدرتت از آرامشه، نه از اخمهات.
اختاپوس، ذهنت انقدر جلوتره که گاهی خودت هم حوصله رسیدن بهش رو نداری؛ یه کم زمین بیا، دنیا قشنگیهای ساده هم داره.
فاصله گرفتنهات همیشه معنی بیاحساسی نمیده، فقط حواست باشه بقیه اینو نمیفهمن.
تو وقتی به آدمها فرصت توضیح بدی، خیلی چیزها راحتتر میشن؛ لج نکن که فقط خودتو خسته میکنی.
پرل، عزیزم، گاهی وقتا باید به خودت یادآوری کنی که خیالپردازی خوبه، ولی از واقعیت دور نشی. به دل آرامش بده و نذار نگرانیهای دیگران روی روح لطیفت سنگینی کنه. به حس ششمت اعتماد کن، همیشه راه درستو پیدا میکنی.