eitaa logo
داستان مذهبی‌و زندگی ائمه ع
913 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
40 فایل
☀اینجا اتفاقات مهم تاریخی و از زندگی اهل بیت ع رو یاد میگیری به صورت داستان و با سند معتبر😍 . . ارتباط با ما 👈 @yamahde_1 . لینک گروه مون 👇 https://eitaa.com/joinchat/272957452C63387cddc4 .
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ممنون از حسن نظر شما نسبت به داستان بهشت فراموش شده. خداروشکر که مفید واقع شده واقعا پدر و مادر بزرگ ترن نعمت هستن 💚 همین روزا گرهی تو کار بنده به وجود اومده بود با خودم گفتم چند روزی میشه هدیه ای به مادرم ندادم یه تسبیح صلوات فرستادن فرداش مشکل حل شد.👌🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠احادیث مهدوی💠 🔸 رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم : روزگار به پایان نمى رسد و عمر دنیا سپرى نمى شود؛ مگر اینکه فردى از اهل بیت من، بر عرب حاکم مى شود، نامش هم نام من است. 📚 مسند احمد/ج١/ص ٣٧6  ✍🏼 می شود فرصت دیدار مهیا حتما بد به دل راه مده می رسد آقا حتما ای که دنبال دوای غم هجران هستی می شود درد نهان تو مداوا حتما 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
نماز شب دوم 👆 ثواب روزه روز دوم ماه شعبان ⚘️👇 👈کسی که دو روز از شعبان را روزه بدارد، گناهان هلاک کنندۀ وی بخشیده می شود. مَنْ صَامَ یَوْمَیْنِ مِنْ شَعْبَانَ حَطَّ عَنْهُ السَّیِّئَهَ الْمُوبِقَهَ⚘️ الهی همیشه ویژه نگاهی 🤲⚘️ 𝒿ℴ𝒾𝓃↷ ❥• @Atashe_entezarr313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛅️🌸⛅️🌸 🌸⛅️🌸 ⛅️🌸 🌸 اثبات ولادت امام زمان (عج) از جاى خود بلند مى شوم به سوى پنجره اتاقم مى روم ، نگاهم به گلدسته هاى حرم پيامبر خيره مى ماند . ساعت، يازده شب را نشان مى دهد . اينجا مدينه است ، شهر پيامبر و من به مهمانى پدر مهربانى ها آمده ام . وقتى در مدينه هستى بهترين لحظه هاى زندگى را تجربه مى كنى ، زيرا كه تو در آغوش نور هستى . و صداى تو را مى شنوم كه به من مى گويى : اينجا چه مى كنى ؟ برخيز و به سوى درياى نور برو !🤔 حق با تو است ، من بايد از هتل بيرون بروم و خود را به حرم پيامبر برسانم . خوب است بروم غسل زيارت بكنم . سريع غسل مى كنم و ليوان چاى را مى نوشم و از اتاق خارج مى شوم . هيچ كس در راهرو هتل نيست، به سمت آسانسور مى روم . به طبقه همكف مى رسم و كليد اتاق را به پذيرش هتل تحويل مى دهم . به سوى در خروجى مى روم ، مى بينم يك گروه بيست نفره از دوستانم وارد هتل مى شوند ، دست هاى آنها از انواع و اقسام جنس هاى مختلف پر است . آنها از بازار مى آيند ، به آنها كه مى رسم سلام مى كنم و آنها جواب مى دهند و رد مى شوند . از هتل بيرون مى روم ، اينجا پر از مغازه است و من براى رسيدن به حرم ، بايد از كنار اين مغازه ها عبور كنم . قدم هاى خود را آرام و آهسته برمى دارم و به سوى حرم نور مى روم . گنبد سبزِ حرم پيامبر نمايان مى شود :😍 السّلام عليك يا رسول الله ! خدايا ! چگونه شكر نعمت هاى تو را بنمايم كه به من توفيق دادى زائر مدينه باشم . آرام آرام مى آيم و به حرم پيامبر وارد مى شوم ، به سوى ضريح مى روم ، سلام مى دهم و راز دل خويش را مى گويم . بعد براى خواندن نماز زيارت به گوشه اى از مسجد مى روم . . . اكنون دلم هواى ديدار با چهار امام بقيع كرده است ، من مى خواهم به سوى قبرستان بقيع بروم . آيا تو هم همراه من مى آيى ؟ آيا مى دانى قبرستان بقيع ، كدام طرف است ؟ نگاه كن ! مدينه در اين وقتِ شب، غرق نور است ، امّا تو بايد به دنبال يك جاى تاريك بگردى ! حتماً سؤال مى كنى چرا به دنبال تاريكى باشم ؟ آخر قبرستان بقيع ، هيچ شمع و چراغى ندارد .😞😢 الآن ، ايوانِ بالاى قبرستان بسته است ، و ما بايد مقدارى راه برويم تا به پنجره هاى پشت بقيع برسيم . اينجا بقيع است ، قبر مطهّر چهار امام در اينجاست ! نگاه تو به تاريكى و غربت بقيع خيره مى ماند و اشكت جارى مى شود ، غربت و مظلوميّت عزيزان خدا ، دل تو را به درد آورده است . . . بيا به سوى حرم پيامبر باز گرديم ، لحظاتى در صحن حرم بنشينيم ، آنجايى كه روزگارى ، كوچه بنى هاشم بوده است . ساعت، يك نيمه شب را نشان مى دهد . در گوشه و كنار ، برادران و خواهران ايرانى نشسته اند و هر كسى براى خود خلوتى دارد . در اين ميان ، يك جوان عرب در حالى كه چند كتاب در دست دارد نزديك مى شود . او در حالى كه لبخندى به لب دارد و به نزد جوانان ايرانى مى رود به آنها يك كتاب هديه مى دهد . براى من جالب است كه در اين وقت شب ، يك نفر به فكر فرهنگِ مطالعه مى باشد .🤔 من و تو منتظر هستيم تا يك كتاب هم به ما بدهد . امّا او وقتى ما را مى بيند از كنار ما رد مى شود و به ما كتاب نمى دهد . حس كنجكاوى مرا از جاى خود بلند مى كند و به سوى اوّلين ايرانى مى روم كه در نزديك من نشسته است و كتاب در دست او مى باشد ، او يك برادر دانشجو است : ــ سلام ، برادر ! زيارت شما قبول باشد . ــ سلام ، ممنونم ، زيارت شما هم قبول باشد . ــ ديدم كتابى به شما داده شد ، مگر شما مى توانيد كتاب هاى عربى را مطالعه كنيد ؟ ــ نه . ــ پس كتاب عربى براى شما چه فائده اى دارد ؟! ــ او به ما يك كتاب فارسى داد . ــ آيا مى شود آن كتاب را ببينم ؟ او كتاب را به من مى دهد. اسم كتاب " عجيب ترين دروغ تاريخ " است كه آقاى "عثمان خميس" آن را نوشته و به زبان فارسى ترجمه شده است. به مقدمه كتاب ، نگاهى مى كنم  و متوجه مى شوم كه اين كتاب ، تولّد امام زمان(عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ) را دروغ مى داند .😳🙄😡 ┄┅┅✿🌱❀🌹❀🌱✿┅┅┄ @Atashe_entezarr313 🌸 ⛅️🌸 🌸⛅️🌸 ⛅️🌸⛅️🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا