فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی غیر تو هوامو داشت ارباب😭
#حسین_جانم
🌹@Atashe_entezarr313 🌹
💠احادیث مهدوی💠
🔸 رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم :
روزگار به پایان نمى رسد و عمر دنیا سپرى نمى شود؛ مگر اینکه فردى از اهل بیت من، بر عرب حاکم مى شود، نامش هم نام من است.
📚 مسند احمد/ج١/ص ٣٧6
✍🏼 می شود فرصت دیدار مهیا حتما
بد به دل راه مده می رسد آقا حتما
ای که دنبال دوای غم هجران هستی
می شود درد نهان تو مداوا حتما
#احادیث_مهدویت
#حدیث_روز
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یعنی میشه امام زمان ...
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حلول ماه پر فیض شعبان،
ماه آمادگی برای دعوت به مهمانی بزرگ خدا بر شما مبارک باد.
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
🌹@Atashe_entezarr313 🌹
نماز شب دوم #ماه_شعبان 👆
ثواب روزه روز دوم ماه شعبان ⚘️👇
👈کسی که دو روز از شعبان را روزه بدارد، گناهان هلاک کنندۀ وی بخشیده می شود.
مَنْ صَامَ یَوْمَیْنِ مِنْ شَعْبَانَ حَطَّ عَنْهُ السَّیِّئَهَ الْمُوبِقَهَ⚘️
الهی همیشه ویژه نگاهی 🤲⚘️
𝒿ℴ𝒾𝓃↷
❥• @Atashe_entezarr313
⛅️🌸⛅️🌸
🌸⛅️🌸
⛅️🌸
🌸
#حقیقت_دوازدهم_قسمت_اول
اثبات ولادت امام زمان (عج)
از جاى خود بلند مى شوم به سوى پنجره اتاقم مى روم ، نگاهم به گلدسته هاى حرم پيامبر خيره مى ماند .
ساعت، يازده شب را نشان مى دهد . اينجا مدينه است ، شهر پيامبر و من به مهمانى پدر مهربانى ها آمده ام .
وقتى در مدينه هستى بهترين لحظه هاى زندگى را تجربه مى كنى ، زيرا كه تو در آغوش نور هستى .
و صداى تو را مى شنوم كه به من مى گويى : اينجا چه مى كنى ؟ برخيز و به سوى درياى نور برو !🤔
حق با تو است ، من بايد از هتل بيرون بروم و خود را به حرم پيامبر برسانم .
خوب است بروم غسل زيارت بكنم .
سريع غسل مى كنم و ليوان چاى را مى نوشم و از اتاق خارج مى شوم .
هيچ كس در راهرو هتل نيست، به سمت آسانسور مى روم .
به طبقه همكف مى رسم و كليد اتاق را به پذيرش هتل تحويل مى دهم .
به سوى در خروجى مى روم ، مى بينم يك گروه بيست نفره از دوستانم وارد هتل مى شوند ، دست هاى آنها از انواع و اقسام جنس هاى مختلف پر است .
آنها از بازار مى آيند ، به آنها كه مى رسم سلام مى كنم و آنها جواب مى دهند و رد مى شوند .
از هتل بيرون مى روم ، اينجا پر از مغازه است و من براى رسيدن به حرم ، بايد از كنار اين مغازه ها عبور كنم .
قدم هاى خود را آرام و آهسته برمى دارم و به سوى حرم نور مى روم .
گنبد سبزِ حرم پيامبر نمايان مى شود :😍
السّلام عليك يا رسول الله !
خدايا ! چگونه شكر نعمت هاى تو را بنمايم كه به من توفيق دادى زائر مدينه باشم .
آرام آرام مى آيم و به حرم پيامبر وارد مى شوم ، به سوى ضريح مى روم ، سلام مى دهم و راز دل خويش را مى گويم .
بعد براى خواندن نماز زيارت به گوشه اى از مسجد مى روم . . .
اكنون دلم هواى ديدار با چهار امام بقيع كرده است ، من مى خواهم به سوى قبرستان بقيع بروم .
آيا تو هم همراه من مى آيى ؟
آيا مى دانى قبرستان بقيع ، كدام طرف است ؟
نگاه كن !
مدينه در اين وقتِ شب، غرق نور است ، امّا تو بايد به دنبال يك جاى تاريك بگردى !
حتماً سؤال مى كنى چرا به دنبال تاريكى باشم ؟
آخر قبرستان بقيع ، هيچ شمع و چراغى ندارد .😞😢
الآن ، ايوانِ بالاى قبرستان بسته است ، و ما بايد مقدارى راه برويم تا به پنجره هاى پشت بقيع برسيم .
اينجا بقيع است ، قبر مطهّر چهار امام در اينجاست !
نگاه تو به تاريكى و غربت بقيع خيره مى ماند و اشكت جارى مى شود ، غربت و مظلوميّت عزيزان خدا ، دل تو را به درد آورده است . . .
بيا به سوى حرم پيامبر باز گرديم ، لحظاتى در صحن حرم بنشينيم ، آنجايى كه روزگارى ، كوچه بنى هاشم بوده است .
ساعت، يك نيمه شب را نشان مى دهد . در گوشه و كنار ، برادران و خواهران ايرانى نشسته اند و هر كسى براى خود خلوتى دارد .
در اين ميان ، يك جوان عرب در حالى كه چند كتاب در دست دارد نزديك مى شود .
او در حالى كه لبخندى به لب دارد و به نزد جوانان ايرانى مى رود به آنها يك كتاب هديه مى دهد .
براى من جالب است كه در اين وقت شب ، يك نفر به فكر فرهنگِ مطالعه مى باشد .🤔
من و تو منتظر هستيم تا يك كتاب هم به ما بدهد .
امّا او وقتى ما را مى بيند از كنار ما رد مى شود و به ما كتاب نمى دهد .
حس كنجكاوى مرا از جاى خود بلند مى كند و به سوى اوّلين ايرانى مى روم كه در نزديك من نشسته است و كتاب در دست او مى باشد ، او يك برادر دانشجو است :
ــ سلام ، برادر ! زيارت شما قبول باشد .
ــ سلام ، ممنونم ، زيارت شما هم قبول باشد .
ــ ديدم كتابى به شما داده شد ، مگر شما مى توانيد كتاب هاى عربى را مطالعه كنيد ؟
ــ نه .
ــ پس كتاب عربى براى شما چه فائده اى دارد ؟!
ــ او به ما يك كتاب فارسى داد .
ــ آيا مى شود آن كتاب را ببينم ؟
او كتاب را به من مى دهد.
اسم كتاب " عجيب ترين دروغ تاريخ " است كه آقاى "عثمان خميس" آن را نوشته و به زبان فارسى ترجمه شده است.
به مقدمه كتاب ، نگاهى مى كنم و متوجه مى شوم كه اين كتاب ، تولّد امام زمان(عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ) را دروغ مى داند .😳🙄😡
┄┅┅✿🌱❀🌹❀🌱✿┅┅┄
@Atashe_entezarr313
🌸
⛅️🌸
🌸⛅️🌸
⛅️🌸⛅️🌸