eitaa logo
عطر پرواز
119 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
11 فایل
🍂همزاد كویرم تب باران دارم در سینه دلی شكسته پنهان دارم... 🍂در دفتر خاطرات من بنویسید من هر چه كه دارم از شهیدان دارم... 🌺 با صلوات بر روح بلند شهدا وارد کانال شوید 🌹کانال شهدای شهرستان آمل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید دفاع مقدس هاشم کلهر 🍃🌷🍃 در تاریخ ۴۱/۱۲/۱۵ در روستای غنی‌آباد از توابع شهر ری در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. ایشان با شروع انقلاب در تمام مراحل مثل راهپیمایی‌ها و سخنرانی‌ها شرکت می‌کرد و در تصرف پاسگاه دولت‌آباد، کلانتری شهر ری و به قول خودش عزابگاه‌(آرامگاه رضا شاه) شرکت داشت. بعد از تصرف آرامگاه توسط انقلابیون در همان مکان آموزش نظامی شد اما حدود سه ماه در سازندگی به‌عنوان بیل مکانیکی در روستاهای اطراف شهر ری مشغول شد. 🍃🌷🍃 با شروع درگیری‌ها در غرب و شمال‌غرب، ایشان ابتدا به کامیاران اعزام شد ودر قالب نیروهای کمیته انقلاب اسلامی بعد از حدود دو ماه که در منطقه بود به تهران برگشت. و بعد از چند روز علی‌رغم مخالفت پدرش دوباره به غرب برگشت و این‌بار به سازمان پیش‌مرگان کُرد مسلمان ملحق شد و تا زمانی‌که سازمان منحل نشده بود در آن سازمان مشغول با ضدانقلاب بود. 🍃🌷🍃 با شروع تحمیلی در نفت‌شهر بود محل خدمت ایشان در غرب بیشتر جوانرود و توابع آن و مدتی هم در گیلانغرب بود ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
‍ ‍ ♡بسم الله قاصم الجبارین♡ 🍃لبخندها متفاوت اند؛ مفاهیم زیادی را با خود حمل میکنند اما تو گویا متفاوت ترین لبخند خلق شده خدا بود. چهره ات را گویی خدا اختصاصی تر رسم کرده بود و عشقی خاص را میان چشمانت جا داده بود. 🍃دعوت کردی مرا تا قلمم را با نام تو عطرآگین کنم؛ دعوتم کردی تا به همه برسانم قصه های اکبر و اصغرت را . 🍃آن زمانی که"در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبریست" الگویت شد و پاک ماندی و پاک رفتی و اینک پاک میکنی. میکنی و همین است که دل داغدار مادرت را آرام کرده . 🍃دل کندن از فرزند را خوب از اربابت اموختی و جگرگوشه هایت را فدایی کردی. گفته بودی عمه ی سادات از مدافعین حرم استقبال میکند و همین شد که شوق دیدن ناموس حیدر؛ تورا روانه ی آسمان ها کرد. 🍃رهایمان نکنی. این روزها هایمان به نگاه های پرعاطفه ی شماست. ✍️نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۸ خرداد ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۳ دی ۱۳۹۴ 🌹مزار شهید : گلزار شهدای اهواز ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
🌹مادر من یک زن فوق العاده است، خبر شهادت بابا که رسید رفت دو رکعت نمازخواند... همه ی ما را مادرمان آرام کرد، بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند ، وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شدیم خطاب به جنازه بابا گفت : الحمدالله که وقتی شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند...❗️ همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشیع برگزار میشد ، یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند . 🌹خبر شهادت  را هم که شنید همین طور ... دلم سوخت وقتی برادرم جهاد رو دیدم ... مثل بابا شده بود ...😭 خون ها رو شسته بودند ولی جای زخم هاو پارگی ها بود ، جای کبودی و خون مردگی ها ... تصاویر شهادت بابا و جهاد باهم یکی شده بودن و ی لحظه به نظرم رسید من دیگه نمیتونم تحمل کنم ... باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی رو آروم کرد . 🌹وقتی صورت  رو بوسید ، گفت : ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده ؟! ، البته هنوز به" اربا اربا " نرسیده ...💔✨ باز خجالت آروممون کرد ✍فاطمه مغنیه، خواهر شهید جهاد مغنیه ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
مومن بودن جسارت میخواد .. ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
عطر پرواز
﷽ ✍🏻شهید سردار محرمعلی مرادخانی: ای تکفیری ها من محرمعلی مرادخانی شیعه علی ابن ابی طالب از ایران هست
🍃محرمعلی مرادخانی،که از دوازده سالگی پا در رکاب انقلاب آماده جان‌بازی بود،آماده .به اینجا که میرسم خسته و ناتوان می‌مانم،در دایره لغاتم کلمه ای پیدا نمیشود که جهد و تلاشش را توصیف کند. 🍃اصلا در محضر سی سال پاسداری کردن از حریم و انقلاب،کلمات خجل زده‌اند و کنار هم قرار نمی‌گیرند.حقیقتا تاریخ گواه همه چیز است!و قلم ناتوان و سرگشته... 🍃اینجا اعجاز تاریخ است که همه را حیران خود میکند،تاریخی که در سینه‌اش های محرمعلی در کلانتری نوزده مهرآباد را حک‌ کرده و هرگز از یاد نمی‌برد فرماندهی گردان مکانیزه لشکر ۲۵،فرماندهی گردان امام رضا تیپ ۳ امامت و... 🍃افتخاراتش طوماری می‌شود که قدمت مبارزاتش را به رخ می‌کشد و این پایان نداشت مگر با آسمانی شدنش.شاید مبارزه تن به تن و جانانه اش در میدان با رفتن جسمش زیر خاک و روحش در آسمان پایان یابد.اما نام نیکش به یادگار خواهد ماند! 🍃چون هنوز رجزخوانی‌اش در قلب در گوش تاریخ مانده است و هربار محرمعلی های دیگری از این رجز جان می‌گیرند و آماده خدمت می‌شوند.و تاریخ پر است از مردانی که با شهادتشان  تولدی دوباره رقم می‌زنند! 🥀💔 ✍نویسنده: 🦋تاریخ تولد: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۵ 🕊تاریخ شهادت: ۱۶ آذر ۱٣٩۴ 🕊محل شهادت: سوریه-حلب 🥀مزار شهید: مازندران،گلزار شهدای تنکابن ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
🌹بخشی از وصیت نامه شهیدمظلوم سید حسین علم الهدی ✍️🌷من در . دراین خانه محقّر. در این خانه فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در این سرد و گرم، سردی زمستان و گرمای خون، در این خانه ساکن و پرجوش و خروش. سکون در کنار و هیجان قلب و شور شهادت، خانه نمناک و شیرین، کوچکی قبر و عظمت آسمان. امشب پاس دارم. ساعت 1:39 چه شب ! چه شب با شکوهی است! من به یاد انس علی ابن ابیطالب با تاریکی شب و تنهایی او می افتم. او با این آسمان پرستاره سخن می گفت. سر در چاه می کرد و می گریست. در همین تاریکی شب علی برمی خاست و به نخلستان می رفت. فاطمه وضو میگرفت، پیامبر به سجده می رفت و حسن و حسین به عبادت میپرداختند. این خانه کوچک است،این سنگر، این گودی در دل زمین، این گونی های بر هم تکیه داده شده پر از حرف است، فریاد است، غوغاست. .. پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانی منصور؛ بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیه تان باد. تنهایی عمیق ترین لحظات زندگی یک انسان است. 🕌🌷 این خانه کوچک را برای من مبارک گردان؛ در این چند روز با خاک انس گرفتهام، بوی خاک گرفته ام. حال می فهمم که علی ابن ابیطالب چگونه میفرماید: سجده های نماز، حرکت اوّل خم شدن روی مهر، این معنا را میدهد که خاک بودهایم، حرکت دوّم این معنا را دارد که از خاک برخاسته ایم، شدیم. حرکت سوّم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمیگردیم مرگ. و حرکت چهارم به این معناست که دوباره زنده می شویم. حیات قیامت 🔹امّا در این در کنار این خاکیم و خاک است. درون سنگر با خود سخن می گویم. راستی چه خوب است از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم. ایات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد شعار زندگی کنم. باشد تا این دل پر هیجان و طپش را آرامش دهد. و بعد با این برای خود توشه سازم و توشه را راهی سفرم گردانم و در انتظار شهادت بمانم و بمانم. 🔹آیات جهاد را، ، تقوی، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح. ..همه را پیدا کنم و سنگر کلاس درسم باشد و ملاقتم با خدا شود. سنگرم محرابم گردد. سنگرم خانه امیدم شود و قبله دوّمم گردد. از فردا حتما بیشتر قرآن خواهم خواند. 🔹در این خانه کوچک که انتخاب کردم، روزها لحظات به گونه ای می گذرد و شب ها به گونه ای دیگر، روزها در تنهایی با خود سخن می گویم و با دوستانم، در جمع در لحظاتی که را بر دوش دارم به فکر می افتم؛ به فکر دست ابوذر می افتم و دست پر توان او. ... خدایا این اسلحه را در دست من به سرنوشت آن نزدیک بگردان. گاهی این تصوّر غلط به ذهنم میاید که در یک تکرار به سر میبرم. یکنواختی و عادت را احساس میکنم. 🌺امّا زندگی در این خانه کوچک که یک قلب است؛ یک دل خاکی است در زمین خدا، در متن پاکی نمیتواند تکرار پذیر باشد؛ زیراکه لحظاتی با خدا سخن می گویم و ساعاتی را با شهدا و زمانی به خود می اندیشم و زمانی به خمینی روح خدا و به فضای پر غوغای راهپیمایی ها و زمانی لحظهای هم.. . آری. .. تنهایی است الهی و در تنهایی می توان به خدا رسید. روزها به فکر سربازان و حماسه های آنها می افتم: جنگ بدر، غزوه احد، غزوه خندق، خیبر،تبوک و....آنها چگونه کردند و ما چگونه می توانیم به آنها نزدیک شویم. در این اندیشه ام که درباره یاران پیامبر سخن می گوید: مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلیَ الْکُفّارِ.. ❤️شهید علم الهدی به قلم مجاهد حسینی❤️ ┏✿○•━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━✿•○┛