eitaa logo
عطر پرواز
119 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
11 فایل
🍂همزاد كویرم تب باران دارم در سینه دلی شكسته پنهان دارم... 🍂در دفتر خاطرات من بنویسید من هر چه كه دارم از شهیدان دارم... 🌺 با صلوات بر روح بلند شهدا وارد کانال شوید 🌹کانال شهدای شهرستان آمل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺زوج شهید 🕊🌹 فهیمه بابائیان پور 🕊🌹 غلامرضا صادق زاده برای خرید عقد 🍃🌷🍃 فقط دو تا حلقه نقره گرفتیم 🛍 که روی هر دوشون حک شده بود: تنها رَهِ سَعادت 🌸 ایمان🎇، جهاد✊🏻، 🦋 ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
‍ 🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند! 🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!" 🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد. 🍃در هفت سالگی قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج می کرد. 🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان کرد و طی یک مراسم خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و پرداخت. 🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند. 🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب بود. 🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد. ✨ و راهش پر رهرو باد ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶ 🕊محل شهادت : تهران 🥀مزار شهید : بهشت زهرا ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
به صدام گفتن چرا بعد از کشتن صدر خواهرش راهم کشتی گفت من اشتباه یزید را تکرار نمیکنم زینب بود که بعد از حسین نامش را زنده کرد هدےصدر ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
عطر پرواز
‍ 🍃تقویم را نگاه میکنم. امروز است و دقیقا هفتاد و هفت روز دیگر تا سالگرد مانده. 🍃هوس می‌کنم کمی در آن سال ها بچرخم، در روز های پرشور . اینبار منبع سر و صدای انقلابیون در بود. مثل امروز در این ساعات در مسیر گرگان همین حال و هوا غالب بود. درست هفتاد و هفت روز تا بیست و دو بهمن مانده بود. فضا شدیداً متشنج بود. سربازان از هر طرف تیراندازی میکردند، آواز گلوله ها و شعارهای در هم آمیخته بود. 🍃تظاهرات تا آخرشب به همان شور قبل ادامه داشت. بیش از صد نفر شده بودند و دقیقا چهارده نفر به ضرب گلوله شدند. از بین این چهارده نفر همانی بود که به هوایش به آن سالها رفتم، البته تاریخ پنج آذر هم بهانه خوبی بود برای یاد کردن از او. 🍃اویی که در هزار و سیصد و بیست و هشت در گرگان متولد شد. به خاطر ارادت مادرش به (س) نامش را صدیقه گذاشتند. صدیقه پروانه! 🍃میگفتند در آن سالها صدیقه را یک جای مشخص پیدا نمیکردی! هرجا تظاهرات بود در شهر، خودش را میرساند تا به قول خودش به و دینی‌اش عمل کند و دیگران را هم آگاه کند. 🍃آن روز هم صدیقه رفته بود تا همگام با تظاهرکنندگان شعار دهد. میخواست مثل بقیه حضورش را، را ثابت کند. و ایستادگی‌ صدیقه با خونش تضمین شد... 🍃به وقت پنجم آذر هزار و سیصد و پنجاه و هفت صدیقه پروانه‌وار و با فراغ بال به سوی پروردگار خویش پرواز کرد. ♡سالگرد پروانه!♡ 🥀به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۸ اسفند ۱۳۲۸ 📅تاریخ شهادت : ۵ آذر ۱۳۵۷ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای امامزاده عبدالله 🕊محل شهادت : گرگان ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
چرا ؟؟؟؟ ┏✿○•━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━✿•○┛