eitaa logo
عطر ناب خدا 🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
35.7هزار عکس
12.4هزار ویدیو
135 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 . @Hossein_Hajivand
مشاهده در ایتا
دانلود
💫حکایتی جالب💫 🔷روزی ملّا عبدالله شوشتری به دیدن (ره) رفت، ساعتی با وی به گفتگو پرداخت. در این موقع صدای اذان بلند شد. شیخ بهائی فرمود: در همین جا بخوانید تا ما هم به شما اقتدا کنیم و از فیض نماز جماعت بهره‌مند گردیم. 🔶ملّا عبدالله مقداری تأمل کرد، سپس از جا برخاست و بدون آنکه در منزل شیخ نماز جماعت بخواند، به خانه خود رفت. یکی از دوستان و شاگردان خاص او که حضور داشت، پرسید: شما که این‌قدر مقید هستید نماز را اول وقت بخوانید، چرا خواسته شیخ را اجابت نکردید و همان‌جا نماز نخواندید؟ 🔺پاسخ داد: در آن موقع که شیخ چنین پیشنهادی کرد، با خود فکر کردم، آیا اگر شیخ، پشت سر من نماز بخواند، تغییری در من ایجاد نمی‌شود؟ دیدم چنان نیست که نفس من تغییری در خود احساس نکند و شاید نماز من با اخلاص کامل نباشد، لذا نماز نخوانده از خانه او بیرون آمدم. 📚با اقتباس و ویراست از کتاب نماز خوبان هر شب یک ᰔـاݪِـᰔـہٖ‌ٺَمـᰔـاݦ‌ݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇 💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر ان مرد را بزنند از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو زجو بهر دنیا نقد ایمان می دهی گوهری دارب و ارزان می دهی 【﷽】 –ناب–خدا✍👇 ❣ @Atre_Naab_khoda
💫حکایتی جالب💫 🔷روزی ملّا عبدالله شوشتری به دیدن (ره) رفت، ساعتی با وی به گفتگو پرداخت. در این موقع صدای اذان بلند شد. شیخ بهائی فرمود: در همین جا بخوانید تا ما هم به شما اقتدا کنیم و از فیض نماز جماعت بهره‌مند گردیم. 🔶ملّا عبدالله مقداری تأمل کرد، سپس از جا برخاست و بدون آنکه در منزل شیخ نماز جماعت بخواند، به خانه خود رفت. یکی از دوستان و شاگردان خاص او که حضور داشت، پرسید: شما که این‌قدر مقید هستید نماز را اول وقت بخوانید، چرا خواسته شیخ را اجابت نکردید و همان‌جا نماز نخواندید؟ 🔺پاسخ داد: در آن موقع که شیخ چنین پیشنهادی کرد، با خود فکر کردم، آیا اگر شیخ، پشت سر من نماز بخواند، تغییری در من ایجاد نمی‌شود؟ دیدم چنان نیست که نفس من تغییری در خود احساس نکند و شاید نماز من با اخلاص کامل نباشد، لذا نماز نخوانده از خانه او بیرون آمدم. 📚با اقتباس و ویراست از کتاب نماز خوبان هر شب یک ᰔـاݪِـᰔـہٖ‌ٺَمـᰔـاݦ‌ݥـᰔـڔاڄـᰔـع👇 💟•▹∝ @Resule10 ∝◃•💟
‏آن کس که بدم گفت، بدی سیرتِ اوست ‏وان کس که مرا گفت نکو، خود نیکوست ‏حالِ متکلّم از کلامش پیداست ‏از کوزه همان برون تراود که در اوست ‏⁧