4_5976468724918523097.mp3
2.5M
«او مانند روحی که به کالبدی دمید میشود و اجزای آن را زنده میسازد، ما را زنده و نمایان کرد و به حرکت درآورد؛ آنوقت ارزش جغرافیایی و تاریخی و فرهنگ گذشته و قرآن و نهجالبلاغه و ملت ما احیا شد و به کارمان آمد.»
4_5956387167239409858.mp3
15.9M
و برای گمشدگانی که خودخواسته پیدا نمیشوند، چشمانتظارند و غرق تمنا.
1_12364919238.mp3
2.51M
• غصن زیتون_ الیانا
خلص الحكي شو بعد بقول
خلص البكي و القلب مجروح
بأرض سلام مات السلام
حرفی برای گفتن نمانده، دیگر چه گفت؟
این اشکها ته کشیدند و دل زخمیست
در سرزمین صلح، صلح جان داد
صدا
هستی #همایون_شجریان #سامی_یوسف
چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه
ز ذره ذره شنو لا اله الا الله
چه جای ذره که چون آفتاب جان آمد
ز آفتاب ربودند خود قبا و کلاه
ز آب و گل چو برآمد مه دل آدم وار
صد آفتاب چو یوسف فروشود در چاه
سری ز خاک برآور که کم ز مور نهای
خبر ببر بر موران ز دشت و خرمنگاه
از آن به دانه پوسیده مور قانع شد
که او ز سنبل سرسبز ما نبود آگاه
بگو به مور بهار است و دست و پا داری
چرا ز گور نسازی به سوی صحرا راه
چه جای مور سلیمان درید جامه شوق
مرا مگیر خدا زین مثالهای تباه
ولی به قد خریدار میبرند قبا
اگر چه جامه دراز است هست قد کوتاه
بیار قد درازی که تا فروبریم
قبا که پیش درازیش بسکلد زه ماه
خموش کردم از این پس که از خموشی من
جدا شود حق و باطل چنانک دانه ز کاه
#مولانا
صدا
[سخت است هم امان دلها باشی هم عقاب توی قفس…]
ابالفضل قد کشیده بود برای دفاع از حسین، نذر شده بود برای حسین، بر و بازو ترکانده بود، شمشیر زنی آموخته بود، از بلاغت کلام علی ارث برده بود، پهلوانی شده بود بی مثال برای آنکه روزی همه را خرج حسین کند، تا کسی به برادرش خش نیاندازد. سی و پنج سال همه وجودش را گذاشته بود برای روزی مثل عاشورا. روزی که رجز بخواند، به میدان برود، همه دشمنان را از دم درو کند و رخصت ندهد کسی دم پر حسین شود. اما قصه عباس عجیب است…
حالا تو بیا برویم روز عاشورا. از صبح هر که رخصت میدان خواست امام فرصتش داد، اما هر بار عباس سر خم کرد پیش حسین که بگذار بروم، امام اجازه نداد. سخت است هم امان دل ها باشی هم عقاب توی قفس. همه یاران و بنی هاشم به میدان رفتند، همه دلاورانه جنگیدند، همه رجز خواندند، الا عباس. هر وقت اجازه میدان میخواست، ابیعبدالله رخصت نمیداد جز برای آوردن آب… عباس عمرش را گذاشته بود برای میدان رفتن روز عاشورا…بزرگ شده بود برای همین… اما تسلیم امر امامش بود!
میدان نرفت. پهلوانی اش را به رخ دشمن نکشید… با دلاوری و در رزم میان چکاچک شمشیرها حین جنگ شهید نشد… عباس تسلیم امامش بود…
من همیشه فکر میکنم ما آنجایی از زندگی که بین دوراهی میمانیم که باید کاری را که برایش خودمان را آماده کردهایم انجام دهیم تا احساس مفید بودن کنیم یا آن کاری که بر عهدهمان گذاشته شده را انجام دهیم، چقدر تسلیمیم؟
مصداقش توی زندگی هر آدمی پیدا میشود…
4_5920266509459916788.mp3
4.61M
بنشین تا به تو گویم زینب
غم دل با تو بگویم زینب
بعد من قافلهسالار تویی خواهر من
Ostad Karimkhani _ Mastan (UpMusic).mp3
3.73M
یک گل برای باغبان باقی نمانده
مظلوم حسینم
مظلوم حسینم
مظلوم حسینم