eitaa logo
{آواے عـشق₃₁₃}
805 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
118 ویدیو
14 فایل
به نام پروردگار عشق💕 شاعرشوریده دل در دفتر شعرش نوشت: هرکسے یکه دلبر جانانه دارد من تورا💕 #زندگی زیباست! https://harfeto.timefriend.net/16378454265220 @shohadasharmandeimm
مشاهده در ایتا
دانلود
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را که کس آهوی وحشی را از این بهتر نمی گیرد وزن:مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن @Avaye_eshgh_313
پیش کمان ابرویش لابه همی کنم؛ ولی گوش کشیده است؛از آن گوش به من نمی کند🍃 @Avaye_eshgh_313
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها به بوی نافه‌ای کآخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها   🍃 :مفاعیلُن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن🍃(بحر هزج مثمن سالم) @Avaye_eshgh_313
درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس 🍃 :فاعلاتن مفاعلن فَعَلُن @Avaye_eshgh_313
صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا بکجا دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سالوس کجاست دیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا چه نسبت است به رندی صَلاح و تقوا را سماعِ وعظ کجا نغمهٔ رباب کجا ز رویِ دوست دلِ دشمنان چه دریابد چراغِ مرده کجا شمعِ آفتاب کجا چو کُحلِ بینشِ ما خاکِ آستانِ شماست کجا رویم، بفرما، ازین جناب کجا مبین به سیبِ زَنَخدان که چاه در راه است کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا بشد، که یاد خوشش باد، روزگارِ وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عِتاب کجا قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا   🍃 وزن:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن(بحر مجتث مثمن مخبورن محذوف)🍃 @Avaye_eshgh_313
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما 🍃 @Avaye_eshgh_313
دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد نیازِ نیمْ شبی دفعِ صد بلا بِکُنَد عِتابِ یارِ پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکند ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمتِ جامِ جهان نما بکند طبیبِ عشق مسیحا دَم است و مُشفِق، لیک چو دَرد در تو نبیند که را دوا بکند؟ تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مُدَّعی خدا بکند ز بختِ خفته ملولم، بُوَد که بیداری به وقتِ فاتحهٔ صبح، یک دعا بکند بسوخت حافظ و بویی به زلفِ یار نَبُرد مگر دِلالتِ این دولتش صبا بکند 🌸🍃 @Avaye_eshgh_313
🌻 باد صبحی به‌هوایت ز گلستان برخاست که تـو خـوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرینی 🍃 @Avaye_eshgh_313
🍋 زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم طره را تاب مده تا ندهی بر بادم 🌻 آوای عشق
🍃🌸🍃 مارا به دعا کاش فراموش نسازند رندان سحر خیز که صاحب نفسانند 🌻 @Avaye_eshgh_313
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما 🍃 @Avaye_eshgh_313
نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم آه از آن روز که بادَت گلِ رعنا ببرد رهزنِ دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد در خیال این همه لُعبَت به هوس می‌بازم بو که صاحب نظری نامِ تماشا ببرد علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد ترسم آن نرگسِ مستانه به یَغما ببرد بانگِ گاوی چه صدا بازدهد؟ عشوه مَخر سامری کیست که دست از یدِ بیضا ببرد؟ جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ دلیست مَنِه از دست که سیلِ غمت از جا ببرد راهِ عشق ار چه کمینگاه کمانداران است هر که دانسته رَوَد صَرفه ز اَعدا ببرد حافظ! ار جان طلبد غمزهٔ مستانهٔ یار خانه از غیر بپرداز و بِهِل تا ببرد 🌻🐝 @Avaye_eshgh_313
نازنین‌تر ز قَدَت در چمنِ ناز نَرُست خوش‌تر از نقش تو در عالم تصویر نبود @Avaye_eshgh_313
ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود گویند سنگ لَعل شود در مَقامِ صبر آری شود، ولیک به خونِ جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دستِ غم خلاصِ من آن جا مگر شود از هر کرانه تیرِ دعا کرده‌ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیثِ ما بَرِ دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود از کیمیایِ مِهر تو زر گشت رویِ من آری به یُمْنِ لطفِ شما خاک زر شود در تنگنایِ حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکتهٔ غیرِ حُسن بِباید که تا کسی مقبولِ طبعِ مردم صاحب نظر شود این سرکشی که کنگره کاخِ وصل راست سرها بر آستانهٔ او خاک در شود حافظ چو نافهٔ سرِ زلفش به دستِ توست دم درکش ار نه بادِ صبا را خبر شود 🍃🌼 @Avaye_eshgh_313
خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است جانا به حاجتی که تو را هست با خدا کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است ای پادشاهِ حُسن خدا را بسوختیم آخِر سؤال کن که گدا را چه حاجت است اربابِ حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم، تمنا چه حاجت است محتاج قصه نیست گرت قصدِ خون ماست چون رخت از آن توست، به یغما چه حاجت است جامِ جهان نماست ضمیرِ منیرِ دوست اظهار احتیاج، خود آن جا چه حاجت است آن شد که بارِ منتِ مَلّاح بردمی گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست احباب حاضرند، به اعدا چه حاجت است ای عاشقِ گدا چو لبِ روح بخش یار می‌داندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است حافظ! تو ختم کن که هنر خود عیان شود با مدعی نزاع و مُحاکا چه حاجت است 🍂 @Avaye_eshgh_313
سحر کرشمه صبحم بشارتی خوش داد که کس همیشه گرفتار غم نخواهد ماند ... 🍃 @Avaye_eshgh_313
دمی با غم به سر بردن ،جهان یک سر نمی ارزد به مِی بفروش دلقِ ما، کز این بهتر نمی ارزد 🍃 @Avaye_eshgh_313
حافظا در کنج فقر وخلوت شب های تار تا بود وردت دعا ودرس قران غم مخور 🍃
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری چون تاب کشم باری زان زلف به تاب اولی
پای ما لَنگ است و منزل بس دراز دست ما کوتاه و خرما بر نَخیل @Avaye_eshgh_313
سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد.
در نظر بازیِ ما بی‌خبران حِیرانند... @Avaye_eshgh_313
‌ دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد 🌸🌱 @Avaye_eshgh_313
ای پـادشــه خــوبـان داد از غــم تـنـهـایـی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی 🌱 @Avaye_eshgh_313
یه عده هنوز درگیر هستند که شیعه بوده یا سنی! امروز می خوام شیعه بودن حافظ رو با غزل ۹۴ خودش ثابت کنم...🌻☺️ زان یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت گر نکته‌دانِ عشقی بشنو تو این حکایت بی‌مزد بود و مِنَّت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدومِ بی‌عنایت رندانِ تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت در زلفِ چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شبِ سیاهم گم گشت راهِ مقصود از گوشه‌ای برون آی ای کوکبِ هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نَیَفزود زِنهار از این بیابان وین راهِ بی‌نهایت ای آفتابِ خوبان می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بِگُنجان در سایهٔ عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست؟ کِش صد هزار منزل بیش است در بِدایت هر چند بردی آبم، روی از دَرَت نَتابم جور از حبیب خوشتر کز مُدَّعی رعایت عشقت رِسَد به فریاد ار خود به سانِ حافظ قرآن ز بَر بخوانی در چاردَه روایت   اشاره داره به حادثه کربلا ... 🔴کسی که همچین بینشی را در شعر هایش می توان دید قطعا به ولایت امیر المومنین علی علیه‌السلام وصله...@Avaye_eshgh_313