😊 #شوخ_طبعی 🔺اردوگاه پر شده بود از خبرنگاران خارجی. بچه‌ها مجبور بودند در حضور افسران عراقی مصاحبه کنند ... 🔹 میکروفون را گرفتند جلوی یکی از اسرا. افسر عراقی پرسید: ➖پسر جان اسمت چیه؟ ─ عباس ➖ اسم پدرت چیه: ─ مش عباس ➖ اهل کجایی: ─ بندر عباس ➖ کجا اسیر شدی: ─ دشت عباس 🔸افسر عراقی که فهمید پسر او را دست انداخته، با لگد به ساق پایش کوبید و داد زد: ➖ دروغ می‌گی! ⭕️ اسیرِ جوان در حالی که خنده‌اش گرفته بود گفت : ─ نه به حضرت عباس! 😂 🆔 @Axe_zirkhakii

😊 #شوخ_طبعی | #زمان_جنگ 🎥 فیلم | خاطرۀ جالب و شنیدنی از #مهران_مديری 😄😂 🆔 @Axe_zirkhakii ✔️JOIN ✳️ به ‌کانال "عکسهاے زیرخاکے" بپیوندید

[Forwarded from عکس‌هاے زیرخاکے] [ Video ] 😊 #شوخ_طبعی 🎥 "مسابقۀ هفته" با اجرای #مهران_مديری 😄😂 📺 به تقلید از برنامۀ تلویزیونی "مسابقۀ هفته" که در #قدیم توسط #منوچهر_نوذری تهیه و اجرا می‌شد 🆔 @Axe_zirkhakii ✔️JOIN ✳️ به ‌کانال "عکسهاے زیرخاکے" بپیوندید

😊 #شوخ_طبعی 🎥 "مسابقۀ هفته" با اجرای #مهران_مديری 😄😂 📺 به تقلید از برنامۀ تلویزیونی "مسابقۀ هفته" که در #قدیم توسط #منوچهر_نوذری تهیه و اجرا می‌شد

😊 #شوخ_طبعی 😁 خاطره اکبر عبدی از روزه گرفتن پدرش در ماه رمضان 🆔 @Axe_zirkhakii ✔️JOIN 📸 ڪانال زیرخاڪے: مجموعہ عڪس‌ها و فیلم‌هاے قدیمے

😊 #شوخ_طبعی 💠 رمضان الحرام یا محرم المبارک!! 🔺 در روزگاری نه چندان دور، شخصی در ماه محرم، گُذَرش به تهران افتاد و از هر جا که گذشت تعارفش به خوردنی و نوشیدنی مثل ناهار، شام، چای و شربت نمودند و چون پرسید برای چه است؟ گفتند: از آنکه محرم‌الحرام می باشد. 🔹بار دیگر به شهر آمد، نه تنها از سور و پذیرائی خبری نبود بلکه وقتی خود از خورجینش نانی درآورد تا بخورد، به زیر کتک و چوبش گرفتند و چون دلیل آن را جویا شد، گفتند: رمضان‌المبارک می‌باشد. 🔸گفت: سخت اشتباه نام گذاشتند که باید آن را محرم‌المبارک و این را رمضان‌الحرام می گفتند... 😊 🆔 @Axe_zirkhakii ✔️JOIN 📸 ڪانال زیرخاڪے: مجموعہ عڪس‌ها و فیلم‌هاے قدیمے

😊 #شوخ_طبعی 🔺اردوگاه پر شده بود از خبرنگاران خارجی. بچه‌ها مجبور بودند در حضور افسران عراقی مصاحبه کنند ... 🔹 میکروفون را گرفتند جلوی یکی از اسرا. افسر عراقی پرسید: ➖پسر جان اسمت چیه؟ ─ عباس ➖ اسم پدرت چیه: ─ مش عباس ➖ اهل کجایی: ─ بندر عباس ➖ کجا اسیر شدی: ─ دشت عباس 🔸افسر عراقی که فهمید پسر او را دست انداخته، با لگد به ساق پایش کوبید و داد زد: ➖ دروغ می‌گی! ⭕️ اسیرِ جوان در حالی که خنده‌اش گرفته بود گفت : ─ نه به حضرت عباس! 😂 🆔 @Axe_zirkhakii

⏳ #اوایل_انقلاب | 😊 #شوخ_طبعی 💠 ملاقات تیم ملی وزنه‌برداری با امام خمینی در قم ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 💢 محمد نصیری، قهرمان وزنه‌برداری جهان، همراه این هیأت است 🔻 کسب 22 مدال المپیک و جهانی در کارنامه اوست. ▪️ او از اولین ملاقات تیم وزنه‌برداری با امام خمینی، این گونه یاد می کند: ♦️ دو ساعتی در بیت امام نشستیم ، حضرت امام، خود، وسایل پذیرایی را فراهم می کردند 🌿 چایی و دیگر ملزومات، ساده، صمیمی و باورنکردنی بود. 🔸 در آغاز صحبت، امام رو به من کردند و با زبان طنز گفتند: "تو که قهرمان جهانی پس چرا اینقدر جثه‌ات کوچک است؟!!" 🌼 آنگاه ادامه دادند: "حضرت علی(ع) نیز اندامی کوتاه، اما نیرویی فوق‌العاده داشتند." ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🌸 نصیری از بوسیدن جسورانه صورت و مَحاسن مبارک حضرت امام در آن دیدار، به عنوان شیرین‌ترین خاطره زندگی‌اش یاد می‌کند. 🆔 @Axe_zirkhakii ✔️ JOIN 👇👇👇

😊 #شوخ_طبعی بچه ها در جبهه - دهه شصت 💠 آی شربته...😐 از تمرینات قبل از عملیات برگشته بودیم و از تشنگی له له می‌زدیم. دم مقر گردان چشممان افتاد به دیگ بزرگی که گذاشته شده بود و یکی از بچه‌ها با آب و تاب داشت ملاقه را به دیگ می‌زد و می‌گفت: آی شربته! آی شربته!... بچه‌ها به طرفش هجوم آوردند، وقتی بهِش نزدیک شدیم دیدیم دارد می‌گوید: آی شهر بَده!... آی شهر بَده!!! معلوم شد آن قابلمه بزرگ فقط آب دارد و هر کس که خورده بود ته لیوانش را به سمتش می‌ریخت. یکی هم شوخی و جدی ملاقه را از دستش گرفت و دنبالش کرد...😂 🆔 @Axe_zirkhaki

😊 #شوخ_طبعی 📚 نسخه PDF| کتاب: "رفاقت به سبک تانک" - نویسنده: داوود امیریان ✅ #کتاب_دفاع_مقدس #طنز_جبهه 🆔 @Axe_zirkhakii

😊 #شوخ_طبعی 🔺اردوگاه پر شده بود از خبرنگاران خارجی. بچه‌ها مجبور بودند در حضور افسران عراقی مصاحبه کنند ... 🔹 میکروفون را گرفتند جلوی یکی از اسرا. افسر عراقی پرسید: ➖پسر جان اسمت چیه؟ ─ عباس ➖ اسم پدرت چیه: ─ مش عباس ➖ اهل کجایی: ─ بندر عباس ➖ کجا اسیر شدی: ─ دشت عباس 🔸افسر عراقی که فهمید پسر او را دست انداخته، با لگد به ساق پایش کوبید و داد زد: ➖ دروغ می‌گی! ⭕️ اسیرِ جوان در حالی که خنده‌اش گرفته بود گفت : ─ نه به حضرت عباس! 😂 🆔 @Axe_zirkhakiI

📽 #شوخ_طبعی علامه جعفری ا😂😂😂 🆔 @Axe_zirkhakii ✔️JOIN 📸 مجموعہ #عکسها_و_فیلمهای_قدیمے

😊 #شوخ_طبعی 🎥 سریال "ساعت خوش" 😄 📺 وعده های #انتخاباتی مهران مدیری 😂 ⏳ دهه هفتاد 🆔 @Axe_zirkhakii

📽 #شوخ_طبعی علامه جعفری ا😂😂😂 🆔 @Axe_zirkhakii ✔️JOIN 📸 مجموعہ #عکسها_و_فیلمهای_قدیمے

😊 #شوخ_طبعی 🔺اردوگاه پر شده بود از خبرنگاران خارجی. بچه‌ها مجبور بودند در حضور افسران عراقی مصاحبه کنند ... 🔹 میکروفون را گرفتند جلوی یکی از اسرا. افسر عراقی پرسید: ➖پسر جان اسمت چیه؟ ─ عباس ➖ اسم پدرت چیه: ─ مش عباس ➖ اهل کجایی: ─ بندر عباس ➖ کجا اسیر شدی: ─ دشت عباس 🔸افسر عراقی که فهمید پسر او را دست انداخته، با لگد به ساق پایش کوبید و داد زد: ➖ دروغ می‌گی! ⭕️ اسیرِ جوان در حالی که خنده‌اش گرفته بود گفت : ─ نه به حضرت عباس! 😂

😊 #شوخ_طبعی | #دهه_60 🎥 فیلم | شوخی #منوچهر_نوذری با #عادل_فردوسی_پور ➖ تو چقدر شبیه "پِلِه" هم هستی!! 😂 🌱 #عکس‌هاے_زیرخاکے 😊 https://chat.whatsapp.com/Fx3SaURZyl904kbhkYzShq

😊 #شوخ_طبعی 🎥 "مسابقۀ هفته" با اجرای #مهران_مديری 😄😂 📺 به تقلید از برنامۀ تلویزیونی "مسابقۀ هفته" که در #قدیم توسط #منوچهر_نوذری تهیه و اجرا می‌شد 🌱 گروه واتساپ #عکس‌هاے_زیرخاکے 😊 https://chat.whatsapp.com/Fx3SaURZyl904kbhkYzShq

😊 #شوخ_طبعی | #زمان_جنگ 🎥 فیلم | خاطرۀ جالب و شنیدنی از #مهران_مديری 😄😂 🌱 گروه واتساپ #عکس‌هاے_زیرخاکے 😊 https://chat.whatsapp.com/Fx3SaURZyl904kbhkYzShq

😊 #شوخ_طبعی 🔺اردوگاه پر شده بود از خبرنگاران خارجی. بچه‌ها مجبور بودند در حضور افسران عراقی مصاحبه کنند ... 🔹 میکروفون را گرفتند جلوی یکی از اسرا. افسر عراقی پرسید: ➖پسر جان اسمت چیه؟ ─ عباس ➖ اسم پدرت چیه: ─ مش عباس ➖ اهل کجایی: ─ بندر عباس ➖ کجا اسیر شدی: ─ دشت عباس 🔸افسر عراقی که فهمید پسر او را دست انداخته، با لگد به ساق پایش کوبید و داد زد: ➖ دروغ می‌گی! ⭕️ اسیرِ جوان در حالی که خنده‌اش گرفته بود گفت : ─ نه به حضرت عباس! 😂 🌱 گروه واتساپ #عکس‌هاے_زیرخاکے 😊 https://chat.whatsapp.com/Fx3SaURZyl904kbhkYzShq

💠آشپزخانه‌صحرایی جزء تجهیزات‌سازمانی‌ارتش از #زمان_شاه بود ودر #زمان_جنگ ،اولویت اول،استقرار آن درخطوط‌نزدیک‌جبهه‌بود 😊و نیروها از سرِ #شوخ_طبعی،نام ‌آنراگذاشته‎بودند: مینی‌کاتیوشا😄 🌱 گروه واتساپ #عکس‌هاے_زیرخاکے 😊 https://chat.whatsapp.com/Fx3SaURZyl904kbhkYzShq

😊 #شوخ_طبعی | #زمان_جنگ 🎥 فیلم | خاطرۀ جالب و شنیدنی از #مهران_مديری 😄😂 📺 گروه واتساپ عکس‌هاے زیرخاکے 😊 https://chat.whatsapp.com/Fx3SaURZyl904kbhkYzShq 🪴 عکس‌هاے زیرخاکے ۲ https://chat.whatsapp.com/Co3Zcz1nYWb8w89WZjcSiV تلگرام https://t.me/Axe_zirkhaki ایتا https://eitaa.com/Axe_zirkhakii 📸 ڪانال زیرخاڪے: مجموعہ عڪس‌ها وفیلم‌هاے قدیمے

😊 #شوخ_طبعی 😁 خاطره اکبر عبدی از روزه گرفتن پدرش در ماه رمضان 📺 گروه واتساپ عکس‌هاے زیرخاکے ۱ 😊 https://chat.whatsapp.com/Fx3SaURZyl904kbhkYzShq تلگرام https://t.me/Axe_zirkhaki ایتا https://eitaa.com/Axe_zirkhakii 📽📸 کانال عکس زیرخاکے: مجموعہ عکس‌ها و فیلم‌هاے قدیمے📽

😊 #شوخ_طبعی ‼️ آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد! 🔹گویند که : ناصرالدین شاه سالی یک بار آش نذری می پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد. رجال مملکت هم برای تهیه آش جمع می شدند و هر یک کاری انجام می دادند. خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصرالدین شاه مشغول کاری بود . خود شاه هم بالای ایوان می نشست و قلیان می کشید و از بالا نظاره گر کارها بود . 🔸سر آشپز ناصرالدین شاه در پایان کار دستور می داد به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می شد و او می بایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد! ▪️کسانی را که خیلی می خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می ریختند . پرواضح است آنکه کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آن که مثلا یک قدح بزرگ آش که یک وجب روغن رویش ریخته شده دریافت می کرد حسابی بدبخت می شد . 💠 به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی با هر یک از اعیان یا وزرا دمخوری نداشت ، او را می گفت : آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد‼️ **(منبع: سه سال در دربار ایران |ژوانس فووریه) 📺 عکس‌هاے زیرخاکے 😊 https://chat.whatsapp.com/Fx3SaURZyl904kbhkYzShq تلگرام https://t.me/Axe_zirkhaki ایتا https://eitaa.com/Axe_zirkhakii

😊 #شوخ_طبعی شهید موحد دانش 🗓 ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ - سالروز شهادت سردار دلاور سپاه اسلام #علیرضا_موحد_دانش ، فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع)

😊 #شوخ_طبعی ‼️ آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد! 🔹گویند که : ناصرالدین شاه سالی یک بار آش نذری می پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد. رجال مملکت هم برای تهیه آش جمع می شدند و هر یک کاری انجام می دادند. خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصرالدین شاه مشغول کاری بود . خود شاه هم بالای ایوان می نشست و قلیان می کشید و از بالا نظاره گر کارها بود . 🔸سر آشپز ناصرالدین شاه در پایان کار دستور می داد به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می شد و او می بایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد! ▪️کسانی را که خیلی می خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می ریختند . پرواضح است آنکه کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آن که مثلا یک قدح بزرگ آش که یک وجب روغن رویش ریخته شده دریافت می کرد حسابی بدبخت می شد . 💠 به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی با هر یک از اعیان یا وزرا دمخوری نداشت ، او را می گفت : آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد‼️ **(منبع: سه سال در دربار ایران |ژوانس فووریه)