📿 ذکر روز پنجشنبه، صد مرتبه
⚜ لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبِينُ ⚜
@m_ammar
هدایت شده از بصیرت
امام حسین علیه السلام :
برای مؤمن شایسته نیست که ببیند کسی خدا را معصیت می کند و از آن جلوگیری و نهی نکند.
(کنز العمال/85/3)
💐💐💐
@Basirat_135
eitaa.com/Basirat_135
استاد پناهیان :
وقتے از اذیـت های دیگـران زیادی ناراحـت مےشویم، این علامـت ضعـف هـا و اِشکـالات درونےِ ماست..!🌻
آدم سالم، قوۍ اسـت و از آزار دیگـران زیاد بهـم نمےریزد..!🌼🌿
قوی باش دوست من!
@AyandeSazanEnghelab
هدایت شده از آینده سازان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گل چهارم پرسپولیس به الشارجه
و صعود به مرحله بعد...
لیگ قهرمانان آسیا ٢٠٢٠
پرسپولیس 4
الشارجه 0
⚽️ گلزنان: شجاع خلیلزاده - عیسی آلکثیر - وحید امیری - مهدی عبدی
هدایت شده از آینده سازان انقلاب
@Rahe_beheshti بصیرتی.mp3
4.02M
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌴سنگ يادبود برام نذاريد
🌴حسنی ام من
🎤 #مجتبی_رمضانی
🖤
💐 پوستر مهدوی
به نیت فرج صاحب الزمان مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
#نشر_حداکثری
💐آقاجان دل بی قرار نيست،
🥀انگار فقط ادای انتظار را در میآوریم.
#نوای_انتظار #اللهمعجللولیڪالفرج #تقصیر_ماست_غیبت_طولانی_شما #سلام_آقا #به_طاها_به_یاسین #یا_مهدی #صاحب_الزمان #جمکران #عشق #علاقه #زندگی #ظهور #یا_مهدی_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف #یا_رب #یا_حسین_علیه_السلام
@AyandeSazanEnghelab
◼️ شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) را تسلیت میگویم.🏴
◼️ قالَ امام حسن مجتبی عليه السلام: بَيْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَيْتَ بَعَيْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَيْکَ باطِلاً کَثيرا.
امام حسن مجتبی عليه السلام فرمودند: بين حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه که را با چشم خود ببيني حقّ است؛ و آنچه را شنيدي يا آن که برايت نقل کنند چه بسا باطل باشد.
[تحف العقول ص۲۲۹]
@AyandeSazanEnghelab
🌸🌸🌸🌸🌸
🌺🌺🌺🌺🌺
ماموریت ویژه یکی ازمدافعان حرم برای شناسایی پیکرمطهر شهید_محسنحججی*
🌹🌹🌹🌹🌹
*بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود* . تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند.
■ *بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند* و داعش هم *پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد* و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
*به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟"*
● می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.
اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود.
قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقرداعش.
🌹🌸🌺💐
توی دل دشمن بودیم.
یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.
🌹🌺🌸💐
■ *پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت:* "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"
میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! *این بدن اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!"
بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.
داد زدم:
*پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش*؟!
حاج سعید حرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.
داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده."
دوباره فریاد زدم: *"کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"*
داعشی به زبان آمد. گفت: " *تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!*"
هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر."
اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: " *فقط همینجا."*
■ *نمی دانستم چه بکنم* . شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد.
توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"*
گفتم:
*بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.*
■ *یهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن* . ناگهان فکری توی ذهنم آمد.
خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!
بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.
از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم
فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب *DNA* مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت_زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها اومد پیشم و *گفت: "پدر و همسر شهید حججی اومدهان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم* ."
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود.
پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی"
■ **نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم*
بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
*گفتم: "حاجآقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."*
*گفت: "قسمت میدم به بیبی که بگو."*
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.
دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام."
● *وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم* و گفتم: "حاجآقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و *گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"*
نثار روح پاک شهید محسن حججی صلوات
@AyandeSazanEnghelab
مجتبی رمضانی .mp3
3.21M
┄━•●❥ ﷽ ❥●•━┄
⏯ #تک احساسی #امام_زمان (عج)
چقدر غمگینه غروبای جمعه💔
سینه ها سنگینه غروبای جمعه💔
🎤 #مجتبی_رمضانی
💔 #غروب_جمعه.. 💗#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از بصیرت
امام حسین علیه السلام :
کور باد چشمی که تو را مراقب و نگهبان خود نبیند.
(دعای عرفه)
💐💐💐
@Basirat_135
eitaa.com/Basirat_135
هدایت شده از آینده سازان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚هر امامزاده میرم
حسنع جلو چشمامه💔
#سید_رضا_نریمانی