eitaa logo
آینده سازان ایران
422 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
﷽ راه ارتباطیمون 👇🏼:‌‌‌ @H_dastafkan ناشناسمون😶‍🌫😃👇🏼: https://harfeto.timefriend.net/16935967548360 لینک کانال👇🏼 🍃اسـتیکـرامـونــ🍃: @eshgh_jaan ﴿🦋ڪاࢪی از گࢪۅه دختران گمنام حاج قاسم🦋﴾ « شهرستان آران و بیدگل »
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️چرا ایرانیان برای غرب مهم است بیل گیتس: هیچ انتخابی ندارید به جز تزریق واکسن😱😱 ❌یعنی اگر همه نزنن ، این نظم اتفاق نمی افتند و جالب این هست که کاری به کشورهایی مانند مصر و لیبی و افغانستان و پاکستان و ... ندارند , ولی واکسیناسیون کل ایران برای شان بسیار مهم هست چرا ⁉️ چون تنها راه تسلط بر خاورمیانه , فقط کنترل ووابستگی ایران به بهداشت وواکسن اونا هست . ایران هست که امریکا وایادی ظلم و فساد را خار وذلیل کرده , حالا نتوانستند با جنگ ایران را متوقف کنند , بهترین راه کنترل , همین واکسن های کرونا هست . 🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
فتبارک الله ....mp3
14.56M
|🎶🌙| 🌴چه جلالی فتبارک الله چه کمالی فتبارک الله قمر حیدر پسر حیدر جگر حیدر شیر نر حیدر 🎤 🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
⚠️🚨هشدار، هر پیام دریافتی از شماره شخصی با متن ثنا، ابلاغیه قضایی، تخلف یا مسدود اموال شما یا ثبت نام واکسن، جعلی و به قصد سرقت اطلاعات حساب شماست. 🔴هرکی کانال یا گروه داره به گوش بقیه هم برسونه ↪️
✨سلام خواهران و برداران عزیز🙂🖐🏼 🔷☑️صوت‌هایی که هشتک دارن، صوت های ویژه هستن پیشنهاد دانلود✅ میکنم به ویژه افرادی که هستن... ⭕️اگه یادتون باشه قبلا هم گفته بودم که صوت و کلیپ های خواص و با ارزش رو پیشنهاد دانلود✅ میکنم. ✍🏼با تشکر مدیر نویس🧕🏼
ارتباط موفق_1.mp3
10.88M
🏴 🎙برای ۱ با 💠 هر ارتباطی ، سنگ بنایی دارد؛ همان خشت اول که اگر کج گذاشته شود؛ دیوار آن ارتباط، تا ثریا کج بالا رفته، و بالاخره فروخواهد ریخت. 💠 خشت اول در و تحکیم روابط دوستی، چیست؟ 🔸 🔸 🆔➣@Ayande_Sazane_Iran
چقدراین متن زیباست. 🤔🤔🤔🤔 ازشیخ عبدالله انصاری پرسیدند: "عبادت" چیست؟ فرمود: عبادت "خدمت" کردن به "خلق" است... پرسیدند: چگونه؟! گفت: اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری، "رضای خدا" و "مردم" را در نظر داشته باشی؛ (این نامش عبادت است) پرسیدند: پس "نماز و روزه این ها چه هستند؟؟؟ گفت: اینها "اطاعت" هستند که باید بنده برای "نزدیک شدن" به "خدا" انجام دهد تا "انوار حق" بگیرد... خردمندی را گفتند: تو برای تربیت فرزندانت چه میکنی؟! گفت: هیچ کار گفتند: مگر میشود؟! پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟! گفت: من در تربیت خود کوشیدم،.. تا الگوی خوبی برای آنان باشم... فرزندان راستی گفتار و درستی رفتار پدر و مادر را می بینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمیکنند... تخم مرغ اگر با نیروی بیرونی بشکند، پایان زندگیست... ولی اگر با نیروی داخلی بشکند، آغاز زندگیست... همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل میگیرد... درون خود را بشکن تا شخصیت جدیدت متولد شود... آنگاه خودت را خواهی دید.... تاریخ تولدت مهم نیست، تاریخ تحولت مهم است... اهل کجا بودنت مهم نیست، اهل و بجا بودنت مهم است... منطقه زندگیت مهم نیست، منطق زندگیت مهم است... درود بر کسانی که دین دارند و تظاهر ندارند... دعا دارند و ادعا ندارند... نیایش دارند و نمایش ندارند... حیا دارند و ریا ندارند... رسم دارند و اسم ندارند... 🆔➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_شصتم حالا جنگ به شهرها کشیده شده بود. گاهی در یک روز چند بار وضعیت قرمز می شد. هواپی
گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی.» بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.»انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق.توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم.می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم. سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار. اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد. مهدی شده بود یک بچة تپل مپل چهل روزه. تازه یاد گرفته بود بخندد. خدیجه و معصومه ساعت ها کنارش می نشستند. با او بازی می کردند و برای خندیدن و دست و پا زدنش شادی می کردند. اما همة ما نگران صمد بودیم. برای هر کسی که حدس می زدیم ممکن است با او در ارتباط باشد، پیغام فرستاده بودیم تا شاید از سلامتی اش باخبر شویم. می گفتند صمد درگیر عملیات است. همین.شینا وقتی حال و روز مرا می دید، غصه می خورد. می گفت: «این همه شیر غم و غصه به این بچه نده. طفل معصوم را مریض می کنی ها.»دست خودم نبود. دلم آشوب بود. هر لحظه فکر می کردم الان است خبر بدی بیاورند.آن روز هم نشسته بودم توی اتاق و داشتم به مهدی شیر می دادم و فکرهای ناجور می کردم که یک دفعه در باز شد و صمد آمد توی اتاق، تا چند لحظه بهت زده نگاهش کردم. فکر می کردم شاید دارم خواب می بینم. اما خودش بود. بچه ها با شادی دویدند و خودشان را انداختند توی بغلش. صمد سر و صورت خدیجه و معصومه را بوسید و بغلشان کرد. همان طور که بچه ها را می بوسید، به من نگاه می کرد و تندتند احوالم را می پرسید. نمی دانستم باید چه کار کنم و چه رفتاری در آن لحظه با او داشته باشم. توی این مدت، بارها با خودم فکر کرده بودم اگر آمد این حرف را به او می زنم و این کار را می کنم. اما در آن لحظه آن قدر خوشحال بودم که نمی دانستم بهترین رفتار کدام است. کمی بعد به خودم آمدم و با سردی جوابش را دادم. زد زیر خنده و گفت: «باز قهری!»خودم هم خنده ام گرفته بود. همیشه همین طور بود. مرا غافلگیر می کرد. گفتم: «نه، چرا باید قهر باشم، پسرت به دنیا آمده. خانمت به سلامتی وضع حمل کرده و سر خانه و زندگی خودش نشسته. شوهرش هفتم پسرش را به خوبی راه انداخته. بچه ها توی خانه خودمان، سر سفره خودمان، دارند بزرگ می شوند. اصلاً برای چی باید قهر باشم. مگر مرض دارم از این همه خوشبختی نق بزنم.»بچه ها را زمین گذاشت و گفت: «طعنه می زنی؟!»عصبانی بودم، گفتم: «از وقتی رفتی، دارم فکر می کنم یعنی این جنگ فقط برای من و تو و این بچه های طفل معصوم است. این همه مرد توی این روستاست. چرا جنگ فقط زندگی مرا گرفته؟!»ناراحت شد. اخم هایش توی هم رفت و گفت: «این همه مدت اشتباه فکر می کردی. جنگ فقط برای تو نیست. جنگ برای زن های دیگری هم هست. آن هایی که جنگ یک شبه شوهر و خانه و زندگی و بچه هایشان را گرفته. مادری که تنهاپسرش در جنگ شهید شده و الان خودش پشت جبهه دارد از پسرهای مردم پرستاری می کند. جنگ برای مردهایی هم هست که هفت هشت تا بچه را بی خرجی رها کرده اند و آمده اند جبهه؛ پیرمردهای هفتاد هشتاد ساله، داماد یک شبه، نوجوان چهارده ساله. وقتی آن ها را می بینم، از خودم بدم می آید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آینده سازان ایران
ا﷽ا ا•꧂••✾🌿🦋🌿✾••꧁•ا #حدیثآنه💞 💠امام باقر (علیه السلام ): 《گرامی ترین شما
‌ ‌ ا﷽ا ا┈••✾•🌿🦋🌿•✾••┈ا 💞 💠امام صادق (ع) : «به زنان خود تهمت نزنید [و نسبت ناروا ندهید]، زیرا در این کار، [برای شما] پشیمانی طولانی و کیفر سختی خواهد بود .» ا┈••✾•🌿🦋🌿•✾••┈ا
﷽ به وقت •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 💚 تقصیر دلم چیست اگر روے تو زیباست حاجت بہ بیان نیست ڪہ از روے تو پیداست من تشنہ ے یڪ لحظہ تماشاے تو هستم افسوس ڪہ یڪ لحظہ تماشاے تو رویاست. •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 👉🏼@Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آرایشگاه💄 های زنانه چه بلایی بر سر اعتقادات و فرزندان ما می آورند😱 برای آگاهی و جلوگیری از یک ضرر بزرگ این کلیپ را حتماً ببینید. پیشنهاد دانلود✅ 🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
آینده سازان ایران
#محرم 🎥آرایشگاه💄 های زنانه چه بلایی بر سر اعتقادات و فرزندان ما می آورند😱 برای آگاهی و جلوگیری از ی
قابل توجه خانوم های آرایشگری که ناخن میکارند پولی که بابت این کار میگیرند حرام هست حتی اگرهم طرف مقابل بداند که کاشتن ناخن درست نیست باز هم حرام هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محاکمه نمکی وزیر اسبق وزارت بهداشت 🎬 انتقاد دکتر علی‌اصغر زنده‌دل متخصص از خیانت مسئولین وزرات بهداشت به مردم با استفاده از دو داروی بی‌خاصیت در درمان بیماری و افزایش فوتی‌ها 💢 از ابتدا می‌دونستند هیچ تاثیری در بهبود بیماری ندارد اما رفتند خریدند و دستور دادند همه را مصرف کنید و پولش را از مردم بگیرید! ➕ درخواست دکتر زنده‌دل از مراجع قضایی برای محاکمه دکتر نمکی وزیر اسبق وزارت بهداشت 🆔➣𝙰𝚢𝚊𝚗𝚍𝚎𝚂𝚊𝚣𝚊𝚗𝚎𝙸𝚛𝚊𝚗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آینده سازان ایران
‌ ‌ ا﷽ا ا┈••✾•🌿🦋🌿•✾••┈ا #حدیثآنه💞 💠امام صادق (ع) : «به زنان خود تهمت نزنید [و
‌ ‌ ‌‌‌ ا﷽ا ا•°─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─°•ا 💞 💠پیامبر ﷺ : « بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند،اما... از بیگانگان خود را می پوشاند. » ا•°─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─°•ا
آینده سازان ایران
🔴 فوری/شکایت مردم ایران از حسن روحانی در قوه قضائیه به جریان افتاد 🔴💥 شکایت ملت ایران از رئیس جمهور
3⃣شکایت از "روحانی" به قوه قضائیه ارجاع شد 👤 نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰: 🔺در کمیسیون پرونده‌های متعددی در زمینه ترک فعل مسئولان تشکیل شده که برخی از آنها به دستگاه قضا برای رسیدگی بیشتر ارجاع شده و برخی نیز در حال تکمیل شدن است. 🔸اولین پرونده درباره موضوع بورس و دومین پرونده درباره مداخلات ارزی از سوی برخی افراد در دولت گذشته و به ویژه آقای روحانی رئیس‌ جمهور سابق بود. 🔸در پرونده مسکن کل سیاست‌هایی که در این حوزه قرار به اجرا بوده را بررسی کرده‌ایم و از رئیس‌ جمهور سابق(روحانی) به دلیل ترک فعل‌هایی که داشته، شکایت کرده‌ایم. 🔸پرونده‌ها به دادستان کل ارسال شده است.