#تلنگر😉
دݪگٻࢪ مباش
دݪٺ ڪہ گٻࢪ باشد ࢪها نمےشۅی
خداۅند بندگان خۅد ࢪا
با آنݘہ بہ آن "دݪ" بسٺہاند مےآزماٻد!
اۅ خداٻـے اسٺ ڪہ مےگۅٻد:
"با هࢪ سخٺے آسانے اسٺ
ݒس اگࢪ دࢪ سخٺے هسٺے
بدان ڪہ دسٺ ݐࢪمہࢪ خدا
بࢪ شانہهاٻٺ قࢪاࢪ داࢪد"
بࢪای غمهاٻٺ مࢪهمے سࢪاغ داࢪم
دسٺانش ݐࢪ از معجزه
مہࢪبانٻش بےاندازه
بَخشِشَش ݒاٻانے نداࢪد
نزدٻک اسٺ حٺے از ٺۅ بہ خۅدٺ
آشناسٺ... اۅ آفࢪٻدگاࢪ من ۅ ٺۅسٺ🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[#دوره_حیات_طیبه]
[#استاد_اسماعیلی]
🔸حد مجاز استفاده ما از دنیا چیست؟
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
📼 #پادکست #استاد_رائفی_پور 📝 «مومن به فکر جامعشه» اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸 🆔|➣@Ay
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 #استاد_رائفی_پور
📁 «مواظب ورودی قلبت باش، هر کسی رو توش راه نده»
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
31.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌مرحبا به مردم عراق!
🔹 ملت عراق در اربعین، شایستگی خود را برای مقدمهسازی پایتخت حکومت جهانی امامزمان(ع) نشان دادهاند؛ مرحبا به مردم عراق!
🔹 پیشبینی امام خمینی(ره) دربارۀ دوستی و اتحاد دو ملت ایران و عراق بر محور عتبات مقدسه و قدرت عظیمی که این اتحاد تولید میکند
🔹 اربعین موجب عزت و سرافرازی مردم عراق و حفظ استقلال این کشور شد
#اربعین
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چه کسانی ترجیح میدهند امربهمعروف را در مسئله #حجاب خلاصه کنند؟
👤 آیتالله خامنهای:
🔺 تا میگوییم نهیازمنکر، فوراً در ذهن مجسم میشود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهیازمنکر کند. فقط این نیست؛ این جزء دهم است!
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_نهم نگاه متعجب ما به هم گره خورد و مادر با گفتن: _حتماً آقا مجیده! به عبدالله اشاره ک
﷽
#رمان
#پارت_دهم
صبح جمعه پنجم آبان ماه سال 91 در خانه ما و اکثر خانههای بندر، با حال و هوای عید قربان، شور و نشاط دیگری بر پا بود.از نماز عید بازگشته و هر کسی مشغول کاری برای برگزاری جشنهای عید بود.
عبدالله مقابل آینه روشویی ایستاده و محاسنش را اصلاح میکرد.من مردد در
انتخاب رنگ چادر بندریام برای رفتن به خانه مادر بزرگ، بین چوب لباسیهای کمد همچنان میگشتم که قرار بود ابراهیم و محمد و همسرانشان برای نهار میهمان ما باشند تا بعدازظهر به اتفاق هم به خانه مادر بزرگ برویم.
مادر چند تراول پنجاه هزار تومانی میان صفحات قرآن قرار داد و رو به پدر خبر داد:
_عبدالرحمن! همون قدری که گفتی برای بچهها لای قرآن گذاشتم.
پدر همچنانکه تکیه به پشتی، به اخبار جنایات تروریستها در سوریه توجه کرده و چشم از تلویزیون برنمیداشت، با تکان سر حرف مادر را تأیید کرد که مادر با نگاهی به ساعت دیواری اتاق، با نگرانی پدر را صدا زد:
_عبدالرحمن! دیر شد! پس چرا حاج رسول گوسفند رو نیاورد؟ باید برسم تا ظهر برای بچهها غذا درست کنم.
پدر دستی به موهای کوتاهش کشید و گفت:
_زنگ زده، تو راهه.
که پاسخ پدر با صدای زنگ همراه شد و خبر آمدن گوسفند قربانی را داد.پدر هنوز گوشش به اخبار بود و چارهای جز رفتن نداشت که از جا بلند شد و به حیاط رفت.عبدالله هم سیم ماشین اصلاح را به سرعت پیچید و به دنبال پدر روانه حیاط شد.
از چند سال پیش که پدر و مادر مشرف به حج تمتع شده بودند، هر سال در عید قربان، قربانی کردن گوسفند، جزئی جدایی ناپذیر از رسومات این عید در خانه ما شده بود.
از آنجایی که به هیچ عنوان دل دیدن صحنه قربانی را نداشتم، حتی از پنجره هم نگاهی به حیاط نیانداختم.
گوشت گوسفندِ قربانی شده، در حیاط تقسیم شد و عبدالله مشغول شستن حیاط بود که حاج رسول بهای گوسفند و دستمزدش را گرفت و رفت.
با رفتن او، من و مادر برای بسته بندی گوشتهای نذری به حیاط رفتیم.امسال کار سختتر شده بود که بایستی با چادری که به سر داشتیم، گوشتها را بستهبندی میکردیم که مردی غریبه در طبقه بالای خانهمان حضور داشت.
کله پاچه و دل و جگر و قلوه گوسفندِ قربانی، سهم خانواده خودمان برای نهار امروز بود که در چند سینی به یخچال منتقل شد.
سهم هر کدام از اقوام و همسایهها هم در بستهای قرار میگرفت و برچسب میخورد که در حیاط با صدای کوتاهی باز شد.همهی ما با دیدن آقای عادلی در چهارچوب در تعجب کردیم که تا آن لحظه خیال میکردیم در طبقه بالا حضور دارد.او هم از منظرهای که مقابلش بود، جا خورد و دستپاچه سلام و احوالپرسی کرد و عید را تبریک گفت و از آنجایی که احساس کرد مزاحم کار ماست، خواست به سرعت از کنارمان عبور کند که سؤال عبدالله او را سر جایش نگه داشت:
_آقا مجید! ما فکر کردیم شما خونهاید، میخواستیم براتون گوشت بیاریم. لبخندی زد و پاسخ داد:
_یکی از همکارام دیشب براش مشکلی پیش اومده بود، مجبور شدم شیفت دیشب رو به جاش بمونم.
که مادر به آرامی خندید و گفت:
_ما دیشب سرمون به کارای عید گرم بود، متوجه نشدیم شما نیومدید.
در جواب مادر تنها لبخندی زد و مادر با خوش زبانی ادامه داد:
_پسرم! امروز نهار بچهها میان اینجا. شما هم که غریبه نیستید، تشریف بیارید!»
ادامه دارد...
✍🏻به قلـــم فاطمه ولی نژاد
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
‹🖤🏴› - - حسین جان از خون بشود نماز باطل از خون تو شد نماز احیا - - 📓⃟🍂⸾⇜ #تلنگر 📓⃟🍂⸾⇜ #پروفایل
‹🖤🏴›
-
-
همیشھ آیہی [ وَ جَعَلْنا ] را زمزمھ میکرد .
گفتم : آقا ابراهیم ، این آیھ برایِ محافظت در مقابل دشمن است اینجا کھ دشمن نیست!
نگاه معنا داری کرد و گفت :
دشمنیبزرگتر از شیطان هم وجود داره؟
-
-
📓⃟🍂⸾⇜ #تلنگر
📓⃟🍂⸾⇜ #پروفایل_دخترونه
📓⃟🍂⸾⇜ #شهید_ابراهیم_هادی
━━ .•🌷•.━━━━━━━━
کربلاییحسین_طاهری_افتادم_تو_قتلگاه_.mp3
7.73M
افتادم تو قتلگاه یوما یوما یوما
حال روزمو نگاه یوما یوما یوما
موندم زیر دست و پا یوما یوما یوما
کجایی ببینی تو مقتل حسینت غریبه ...
👤 #حسین_طاهری 🎤
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
🖥 #استاد_رائفی_پور 📁 «مواظب ورودی قلبت باش، هر کسی رو توش راه نده» اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَا
48.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 صحبتهای مهم استاد #رائفی_پور درباره تحقیق و تفحص مجلس از شرکت #فولاد_مبارکه و حواشی آن
🔹 پاسخ محکم #استاد_رائفی_پور به تهمتزنندگان به مؤسسه مصاف در این موضوع
🔸 لزوم بررسی عملکرد مالی شرکتهای دولتی و بانکهای خصوصی
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌸
🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran