eitaa logo
آینده سازان ایران
399 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
﷽ راه ارتباطیمون 👇🏼:‌‌‌ @H_dastafkan ناشناسمون😶‍🌫😃👇🏼: https://harfeto.timefriend.net/17372162498571 لینک کانال👇🏼 🍃اسـتیکـرامـونــ🍃: @eshgh_jaan ﴿🦋ڪاࢪی از گࢪۅه دختران گمنام حاج قاسم🦋﴾ « شهرستان آران و بیدگل »
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل رهبر انقلاب از طراحیِ عناصر پشت صحنه‌ی اغتشاشات: بدون شک این بساط شرارت جمع خواهد شد 🔹آنهایی که پشت صحنه اغتشاشات را دارند می‌چرخانند، می‌خواستند مردم را در صحنه بیاورند؛ حالا که نتوانستند، می‌خواهند شرارت کنند بلکه بتوانند مسئولین کشور را و دستگاه را خسته کنند. اشتباه می‌کنند؛ این شرارت‌ها موجب می‌شود مردم خسته بشوند، از آنها بیزارتر بشوند، از آنها متنفّرتر بشوند. حالا که مردم از این اشرار متنفّرند. ادامه‌ی این کار موجب می‌شود تنفّر مردم بیشتر بشود. 🔹حالا، مطلب اوّل اینکه حوادثی از این قبیل، بله، برای مردم مشکل درست می‌کند، در خیابانها دکّانت را باید ببندی، ماشینت را باید نگه داری، چه کنی، مشکلاتی درست می‌کند، جنایتهایی هم انجام می‌دهند، تخریب می‌کنند، چه می‌کنند، لکن اینهایی که در صحنه هستند و آنهایی که پشت صحنه هستند، بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند به نظام آسیب بزنند. 🔹این بساط شرارت جمع خواهد شد بدون شک آن وقت ملت ایران با نیروی بیشتر، با روحیه‌ی تازه‌تر وارد میدان، در میدان به پیشرفت ادامه خواهد داد. [] مامعتقدبه هستیم تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
🎥 روایت کامل حادثه تروریستی #ایذه توسط ماموری که همراه کیان تیر خورد 🔹پیش‌تر مادر کیان تحت القائات ر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت پدربزرگ «کیان پیرفلک» از دروغ بی‌.بی‌.سی؛ کیان که شهید می‌شود بچه را از بیمارستان به خانه‌اش در روستا پیش مادرش می‌برند و بعد برمی‌گردانند سردخانه 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیم ملیِ حکومت یا مردم؟! 🔻 اگه ایرانی هستی و رو کشورت غیرت داری، تا آخرش ببین …! بالاخره تو جام جهانی از تیم ایران حمایت کنیم یا نه؟ 🔻https://eitaa.com/joinchat/2595225693Cb759e2481e
آینده سازان ایران
🎥 پدربزرگ کیان در ویدیویی می‌گوید هیچ‌یک از شرکت‌کنندگان در مراسم نوه‌اش را نمی‌شناخته و دشمنان دارن
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت مجروحان و نیروهای پلیس از چهارشنبه سیاه 🔹اولین صحبت‌های پدر کیان پس از عمل جراحی مامعتقدبه هستیم تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_صد_و_سوم همانجا لب حوض نشستم و با نگاهی که دیگر رسیدن مرادش را نزدیک می‌دید، در حیاط
آینده‌ای نه چندان دور دوخته بود. دعا تمام شده و همچنانکه کتاب مفاتیح در دستم بود، باز هم خدا را می‌خواندم که کسی به در زد. از ترس اینکه مبادا عبدالله یا پدر مفاتیح را در دستانم ببینند، با عجله کتاب را در کشو گذاشتم و با گام‌هایی سریع از اتاق بیرون رفتم و در را گشودم که دیدم عبدالله است. بشقاب شیرینی در دستش بود و چشمانش گرچه زیر لایه‌ای از اندوه، ولی به رویم لبخند می‌زد. تعارفش کردم که با مهربانی پاسخ داد: «نه دیگه، موقع افطاره، مزاحم نمیشم!» سپس بشقاب را به دستم داد و عید را تبریک گفت که من در انتظار خبری خوش، پرسیدم: «عبدالله! از مامان خبری نداری؟» در برابر سؤالم مکثی کرد و با تعجب جواب داد: «نه، از بعد از ظهر که با هم رفته بودیم بیمارستان، دیگه ازش خبری ندارم.» سپس با لحنی مشکوک پرسید: «مگه قراره خبری بشه؟» لبخندی زدم و گفتم: «نه، همینجوری پرسیدم.» که سایه مجید در پیچ پله پیدا شد و توجه عبدالله را به خودش جلب کرد. به گرمی با هم دست داده و عید را تبریک گفتند که با بلند شدن صدای اذان مغرب، عبدالله خداحافظی کرد و رفت. مجید با صورتی که چون همیشه می‌خندید، وارد خانه شد. مثل هر شب عید دیگری، شیرینی خریده و با کلام دلنشینش عید را تبریک گفت. نماز مغرب را خواندیم و آخرین افطار ماه رمضان امسال را نه به حلاوت رطب و شیرینی که به اشتیاق شفای مادر، با شادی نوش جان کردیم. شب عید فطر با عطر امیدی که به سلامتی مادرم پیدا کرده بودم و دغدغه خاطری که این روزها به یُمن توسل به خاندان پیامبر (ص) کمتر عذابم می‌داد،فرصت خوبی به دلم داده بود تا خلوتی زیبا و عاشقانه با مجید داشته باشم. قالیچه کوچکی در بالکن انداخته و در همان فضای کوچک که به نوعی حیاط خانه‌مان بود، به میهمانی شب گرم و زیبای بندر رفته بودیم. آسمان صاف و پر ستاره آخر شب، سقف این کلبه کوچک بود و منظره پیوند دریا و شهر و نخلستان، پیش رویمان خود نمایی می کرد. مجید همانطور که به نقطه‌ای نامعلوم در دل سیاهی پر رمز و راز شب نگاه می کرد، با صدایی آهسته گفت: «سال پیش این موقع تازه... ادامه دارد... ✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد تعجیل در فرج آقا صلوات اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_صد_و_چهارم آینده‌ای نه چندان دور دوخته بود. دعا تمام شده و همچنانکه کتاب مفاتیح در دست
کارم درست شده بود و می‌خواستم بیام بندر.» سپس به چشمان مشتاقم نگاهی کرد و با لبخندی که روی صورتش موج می‌زد، ادامه داد: «پارسال هیچ وقت فکر نمی‌کردم سال دیگه یه همچین شبی تو بالکن یه خونه قشنگ، کنار زنم نشسته باشم!» لحن لبریز احساسش، صورت مرا هم به خنده‌ای ملیح باز کرد و وسوسه‌ام کرد تا با شیطنتی زنانه بپرسم: «خُب حالا خوشحالی یا پشیمونی؟» از سؤال سرشار از شرارتم، خنده‌اش گرفت و با چشمانی که از شادی می‌درخشید، پاسخ داد: «الهه! زندگی با تو اونقدر لذت بخشه که من پشیمونم چرا زودتر نیومدم بندر!» و صدای خنده‌اش که روزها بود دیگر در خانه نپیچیده بود، بار دیگر فضای بالکن را پُر کرد و دوباره آهنگ خوش زندگی را به یادم آورد، گرچه جای خالی مادر در چنین شبی، تهِ دلم را خالی می‌کرد و اجازه نمی‌داد با خیالی آسوده با شادی زندگی همگام شوم که به عمق چشمان مهربان مجیدم نگاه کردم و با لحنی لبریز امید و آرزو پرسیدم: «مجید! مامانم خوب میشه، مگه نه؟» و شنیدن همین جمله کوتاه از زبان من کافی بود تا خنده از روی صورتش محو شده و با چشمانی که به ورطه اضطراب افتاده بود، برای لحظاتی تنها نگاهم کند. پیش چشمان منتظرم، نفس بلندی کشید که اوج نگرانی‌اش را از لرزش قفسه سینه‌اش حس کردم و بلاخره با لحنی که پیوند لطیفی از بیم و امید بود، جواب داد: «الهه جان! همه چی دست خداست!» سپس آفتاب امید در آسمان چشمانش درخشید و با مهربانی دلداری‌ام داد: «الهه! من مطمئنم خدا اینهمه گریه‌های تو رو بی جواب نمی‌ذاره!» و با این کلامش، دلم را حواله به تقدیر الهی کرد که باز اشک پای چشمانم زانو زد. من هم اعتقاد داشتم که همه امور عالم به اراده پروردگارم بستگی دارد و خوب می‌دانستم که حال مادرم نه تنها تفاوتی نکرده که همچنان چراغ زندگی‌اش کم سوتر می‌شود، ولی به اجابت گریه‌ها و ضجه‌های شب‌های امامزاده آنقدر دل بسته بودم که دیگر نمی‌توانستم امیدم را از دست بدهم. اشکم را پاک کردم و با سکوت پر شکوهم، اوج ایمانم به کرامت اولیای الهی را به نمایش گذاشتم که مجید خرسند از دل صبور و روح آرامم، لبخندی زد و گفت: «الهه جان!... ادامه دارد... ✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد تعجیل در فرج آقا صلوات اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
تحلیل رهبر انقلاب از طراحیِ عناصر پشت صحنه‌ی اغتشاشات: بدون شک این بساط شرارت جمع خواهد شد 🔹آنهایی
رهبر انقلاب: ملت تهدید اغتشاشات را به فرصت تبدیل کرد 🔹حالا آن‌ها این اغتشاشات را به اصطلاح یک تهدیدی دانستند علیه ملّت ایران. ملّت ایران از این اغتشاشات استفاده کرد و حقیقت خودش و جهت‌گیری خودش را نشان داد. ‌امسال ۱۳ آبان با همه‌ سال‌های قبل فرق داشت. ملّت عظیم ایران در ۱۳ آبان آمدند علیه آمریکا شعار دادند. 🔹یک نمونه دیگر این تشییع این شهدا. یک شهید عزیز به شهادت می‌رسد این روزها. جوان ناشناخته‌ای همچون روح‌الله عجمیان به شهادت می‌رسد اما جمعیت عظیم مردم در نقطه مقابل خواست دشمن به صحنه می‌آیند و می‌گویند شما جوان ما را به شهادت رساندید ولی ما همگی پشت آن جوان هستیم. 🔹از آن تهدید فرصت درست می‌کنند، یعنی مردم خودشان را نشان می‌دهند، می‌گویند: ما اینیم. شما جوان ما را به شهادت می‌رسانید، ما همه پشت این جوانیم. [] مامعتقدبه هستیم تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
🎥 روایت مجروحان و نیروهای پلیس از چهارشنبه سیاه #ایذه 🔹اولین صحبت‌های پدر کیان پس از عمل جراحی مام
مدرسه محل تحصیل شهید «کیان پیرفلک» به نام او مزین می‌شود 👤 مدیرکل آموزش‌وپرورش خوزستان در بین هم‌کلاسی‌های دانش‌آموز شهید حادثه تروریستی ، کیان پیرفلک حضور یافت و گفت: 🔹مدرسه محل تحصیل این شهید دانش‌آموز به‌ نام او مزین می‌شود. مامعتقدبه هستیم تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حمله به کلانتری پیرانشهر با فریاد «قاسملو قاسملو» و آتش‌زدن پرچم ایران باهم‌یک‌صدا مامعتقدبه هستیم تعجیل‌‌درفرج‌آقا صلوات 🆔|➣@Ayande_Sazane_Iran