eitaa logo
آینده سازان ایران
413 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
﷽ راه ارتباطیمون 👇🏼:‌‌‌ @H_dastafkan ناشناسمون😶‍🌫😃👇🏼: https://harfeto.timefriend.net/17372162498571 لینک کانال👇🏼 🍃اسـتیکـرامـونــ🍃: @eshgh_jaan ﴿🦋ڪاࢪی از گࢪۅه دختران گمنام حاج قاسم🦋﴾ « شهرستان آران و بیدگل »
مشاهده در ایتا
دانلود
دلبرا درهوس دیدن رویت دلم من تاب ندارد.، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر، غزل ناب ندارد، همه گویندبه انگشت اشاره، مگراین عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ توکجایی گل نرگس؟ زفراقت دل من تاب ندارد 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 @Ayande_Sazane_Iran
آینده سازان ایران
﷽ #رمان #پارت_اول پدرم مریض بود. می گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من به دنیا آمدم، حال
من گریه نمیکردم؛ اما برای پدر هم نمیخندیدم از اینکه مجموع او را دو سه روز نبینم ناراحت بودم. از تنهایی بدم می آمد دوست داشتم پدرم روز و شب پیش من باشد. همه اهل روستا هم از علاقه من به پدرم باخبر بودند. گاهی که با مادرم به سرچشمه می رفتیم تا آب بیاوریم یا مادرم لباس ها را بشوید، زن ها سر به سرم میگذاشتند و می گفتند:《قدم! تو با کی شوهر می کنی؟!》 می گفتم:《با حاج آقایم.》 می گفتند:《حاج آقا که پدرت است!》می گفتم:《نه، حاج آقا شوهرم است. هرچه بخواهم برایم می خرد.》 بچه بودم و معنی این حرف ها را نمی فهمیدم. زن ها می خندیدند و در گوشی چیزهایی بهم می گفتند و به لباس های داخل تشت چنگ می زدند. تا پدرم برود و برگردد، روزها برایم یک سال طول می کشید. مادرم از صبح تا شب کار داشت از بی کاری حوصله ام سر می رفت. بهانه می گرفتم و می گفتم:《به‌ من کار بده، خسته شدم.》 مادرم همان طور که به کار هایش می رسید می گفت:《تو بخور و بخواب. به وقتش آن قدر کار کنی که خسته شوی. حاج آقا سپرده، نگذارم دست به سیاه و سفید بزنی.》 دلم نمی خواست بخورم و بخوابم؛ اما انگار کار دیگری نداشتم. خواهر هایم به صدا در آمده بودند. می گفتند:《 مامان! چقدر قدم را عزیز و گرامی کرده ایی. چقدر پی دل او بالا می روی. چرا ما که بچه بودیم با ما این طور رفتار نمی کردید؟!》 با تمام توجه ای که پدر و مادر به من داشتند نتوانستم آن هارا راضی کنم تا به مدرسه بروم. پدرم میگفت:《مدرسه به درد دخترها نمیخورد.》 معلم مدرسه مرد جوانی بود. کلاس ها هم مختلط بودند. مادرم میگفت:《همین مانده که بروی کنار پسر ها بشینی و مرد نامحرم به تو درس بدهد.》 اما من عاشق مدرسه بودم. می دانستم پدرم طاقت گریه من را ندارد. به همین خاطر، صبح تا شب گریه می‌کردند و به التماس می گفتم:《 حاج آقا! تو را به خدا بگذار بروم مدرسه.》 پدرم طاقت دیدن گریه مرا نداشت،‌ میگفت:《 باشد. تو گریه نکن، من فردا می فرستم با مادرت به مدرسه بروی.》 من همیشه فکر می‌کردم پدرم راست می‌گوید. آن شب را با شوق و ذوق به رختخواب می رفتم. تا صبح خوابم نمیبرد؛ اما همین که صبح می شد و از مادرم می خواستم مرا به مدرسه ببرد، پدرم می آمد و به هزار دوز و کلک سرم را شیر می مالید و باز وعده و وعید می داد که امروز کار داریم؛ اما فردا حتما می رویم مدرسه. آخرشم آرزو به دلم ماندم و به مدرسه نرفتم. ۹ ساله شده بودم‌. مادرم نماز خواندن را یادم داد‌. ماه رمضان آن سال روزه گرفتم، روزهای اول برای من خیلی سخت بود اما روزه گرفتن را دوست داشتم. با چه ذوق و شوق سحر را بیدار میشدم، سحری می خوردم و روزه می گرفتم. بعد از ماه رمضان پدرم دستم را گرفت و مرا برد مغازه پسرعمو شکیب بقالی داشت. بعد از سلام و احوالپرسی گفت:《 آمده ام برای دخترم جایزه بخرم. آخر، قدم امسال ۹ ساله شده و تمام روزه هایش را گرفته.》 پسر عموی پدرم یک چادر سفید که گل های ریز و قشنگ صورتی داش از لابه‌لای واژه‌های ته مغازه بیرون آورد و داد به پدرم. پدرم چادر را باز کرد و آن را روی سرم انداخت. چادر درست اندازه ام بود انگار آن را برای من دوخته بودند از خوشحالی میخواستم پرواز کنم. پدرم گفت:《قدم جان! از امروز باید جلوی نامحرم چادر سرت کنیم باشه بابا جان》 آن روز وقتی به خانه رفتم، معنی محرم و نامحرم را از مادرم پرسیدم همین که کسی به خانه ما می آمد می دویدم از مادرم می پرسیدم:《این آقا محرم است یا نامحرم؟!》 بعضی وقتا مادرم از دستم کلافی می شد به همین خاطر، هر مردی به خانه مان می آمد می دویدم و چادرم را سرم می کردم. دیگر محرم و نامحرم برام معنی نداشته حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر می کردند.‌‌‌ ادامه دارد... ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ @Ayande_Sazane_Iran
⁉️🤔 🤔 میدونے چـــــرا ؛ امام زمـــــان ظهور نمیڪنہ⁉️ 🌺یڪ ڪـــــلام : چون من و تو جامعہ امام زمانے نساختیم امام زمان در جامعه اے ڪہ حرمت ندارد ، ❌نـــــباید بـــــیاید … چون اگر بیاید ، مانند پدرانش ڪشتہ خواهد شد ؛ 👌🏻هیچ کارے نمیخواد بڪنے ؛ فقط خودت رو درست ڪن … دو ڪلمہ 🚫 گـــــناه نڪـــــن 🚫 ✅ 🌱..↷ @Ayande_Sazane_Iran
24.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ دجال ظهور کرده😱 ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 @Ayande_Sazane_Iran
14.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توجه توجه؛ دو دقيقه اقتداررر رجــز خوانى يك جـــوان ايرانى در ســـوريه حرم حضرت زينب . اگه ميخواين از اتفاقات تو منطقه باخبر باشين؛ اين كليپ رو حتما ببينين . @Seyedoona_eitaa @Seyedoona_eitaa @Seyedoona_eitaa
{⛏} یک نگاه👀 به میتواند..✔️ سالها عبادتت را بسوزاند..🔥 و یک نگاه نکردن🚫 میتواند برتر از سالها عبادت باشد..💎 فقط یک نگاه را برگردان..🔑 چشمت را ببند.. با خدا معامله کن..💰🍃 چکهای سر وقت پاس میشود. @Ayande_Sazane_Iran
هیچوقت از توبه خسته نشوید اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج @Ayande_Sazane_Iran
[بلنــد بخوان؛ درشت بنویس؛ آویزه‌ے گوشت ڪن کہ تقوا... چیزی نیست ڪه با یک "تق"وا برود!!] اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج @Ayande_Sazane_Iran
“الابذکرالله تطمئن القلوب“ اگه همه ی دنیا مال تو باشه ولی دلت آروم نباشه چه فایده ...؟! یاد‌ رو با همه ی دنیا عوض نکن :)♥️ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج @Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ السلام علیک یا ابا صالح المهدی ❤ سلام ای همه اَم، تمام دلم سلام ای که به ،سرشته آب و گلم سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن به پاسخی بنوازی تو قلب مشتعلم.. امام خوب زمانم هر کجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ 🌼 تعجیل در ظهور مولا صلوات 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 🌹و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Ayande_Sazane_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆کابینه ی آقای رئیسی چنین ویژگی هایی دارد ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ ⠀⠀ོ  ⠀⠀ོ @Ayande_Sazane_Iran