زنه تا این صحنه رو دید، بیشتر رو من حساس شد و در حالی که نگام میکرد به حرفاش با صدای بلند ربلند ادامه داد: آره ... همش تقصیر خودشونه ... مردم مریض شدن اما مگه براشون مهمه؟ عربم نشدیم که پز شیخ زائد بدیم! اما یه مشت زائده ریختن دور و برمون!
آقا منو میگی؟ از این تشبیهش هم خندم گرفته بود و باید جلوی خندم میگرفتم و هم باید چنان ساکتش میکردم که دیگه از این افاضات تحویلمون نده!
خیلی بی توجه به اون خانمه، به پرستار گفتم: خانم لطفا این زائده رو از دستش باز کنین!
پرستاره هم رفت به طرف سِرُم. زنه تا دید پرستاره میخواد سرمشو باز کنه با تعجب و اخم گفت: این که هنوز داره! تازه بهم آویزون کردن! چرا باز کنه؟
بهش نگا نکردم. به پرستاره گفتم: بازش کن خانم! بازش کن که کار داریم. این خانمو ترخیص کنین که تشریف ببرن!
پرستاره دستشو برد به طرف سِرُم، زنه چنان دادی زد که نگو! گفت: ولش کن! چته؟ چرا اینطوری میکنی؟ مگه کوری که حالم بده؟
بهش نگا کردم و گفتم: از بالا دستور اومده که شما رو درمان نکنیم. گفتن بیمه هم از شما قبول نکنیم! ضمنا از همین ماه یارانتون هم قطع کنیم و ولتون کنیم که برین بیرون! برین همون سوئد و همون جاها ... برو خانم ... برو!
با خشم و نفرت گفت: برمیاد! ازتون برمیاد! وقتی تو تلوزیونتون میگه هر کی نمیتونه بذاره بره همون جاها که فلان! تو هم باید اینو بگی! همتون همینین!
به پرستار گفتم: وقتی سِرُم این خانمو قطع کردی، بنداز سطل آشغال و بیا!
رو کردم به اون خانمه و بهش گفتم: تا یه ربع دیگه جمع کنین تشریف ببرین.
پرستاره رو میگی! چنان جدی و باحال دست برد که سرمو قطع کنه و واقعا هم قطع کرد و به اعتراض و درد و حرفای زشت زنه توجهی نکرد که نگو! ینی عالی بازی کرد.
ادامه دارد...
#حدادپور_جهرمی @sabasarbaz
ازصحنِدلمتاحرمتفاصلهمانیکقدماست
بارانزده،پسهستدعایمبهاجابتنزدیک
#هوای حرم
السلام علیک یا موسیبنجعفر؏...🍃💚
السلام علیک یا ثامنالحجج؏...💫✨
السلام علیک یا جوادالائمه؏...🌹🌙
السلام علیک یا هادی القلوب؏...🌷🌸
السلام علیک یا سیدالشهدا؏...🍀🌿
السلام علیک یا صاحب العصر والزمان؏...💐🌙
السلام علیک یا اماه*س*...🥀🍃
.
وقتے پولے میدے بہ فقیـر
یعنے دارے بهش میگے ؛
من ڪہ نمیتونم این پول و
با خودم بیـارم برا آخرت
ولی تو میتونے برام بیآریش🍃! :)
•• @sabasarbaz
⛔️ خاطرات کاملا #کورونایی
قسمت یازدهم
وقتی زنه دید که نه بابا! از این خبرا نیست. من که رفتم بیرون. پرستاره هم جلوی خودش سرمو انداخت تو سطل آشغال! با صدای بلند دادو فریاد کشید ... متاسفانه هنوز فحاشی میکرد ... ضمنا کمک کمک هم میگفت ... حتی میگفت: چتونه ؟ مگه چه گفتم؟ همه میگن! مگه من تنها میگم؟
شاید یه ربع بیست دقیقه ای گذشت که پرستاره با لبخند اومد و گفت: خانمه داره گریه میکنه و کمک کمک میگه! چیکار کنیم؟
گفتم: وقتشه. وقتی صداتون کردم، همه داروها و چیزایی که نیاز داره بردارین بیارین.
رفتم تو اتاقش. دیدم خیلی کسی دورش جمع نشده. حالش خوب نبود. صندلی گذاشتم کنارش و نشستم.
وقتی چشمش به من خورد، هیچی نگفت و سرش انداخته بود پایین و گریه میکرد.
به پرستار گفتم اومد. به خانمه گفتم: راحت دراز بکشید و اجازه بدید پرستار کارش بکنه.
اونم همین کارو کرد. راحت و تسلیم خوابید و پرستار هم خیلی راحت و با مهر و محبت همیشگی کارش را انجام داد. دوباره خلاصه وضعیتش هم به روز شد و یکی دو نفر دیگه هم توی اون اتاق کار داشتن و باید اکسیژن و ... را چک میکردند اومدن و سلام کردن و به راحتی کارشون کردن و رفتند.
به پرستاره اشاره کردم که وقتی کارش تموم شد بره بیرون.
من و اون خانم و یکی دو نفر بیمار دیگه در اون اتاق بودیم. با لحن همیشگی و آروم و بدون شیطنت بهش گفتم: «من با دکترتون صحبت کردم. الحمدلله خیلی وضعتون خراب نیست و اگه همکاری کنین و روحیه داشته باشین، همه چیز درست میشه. فقط کافیه یه کم با بچه های اینجا مثل عزیزان خودتون رفتار کنین و اجازه بدین کارشون بکنن.»
با ناراحتی که هنوز تو چهره اش بود گفت: «من دیابت دارم. زن همسایمون میگفت خوب نمیشی.»
فهمیدم که داره کم کم اعتماد میکنه و میخواد صحبت کنه. بهش گفتم: زن همسایتون متخصص هستند؟
گفت: لیف و دستکش میبافه! چی چی متخصصه!
گفتم: شما توی لیف بافی ایشون اظهار نظر میکنین که اون به خودش اجازه میده که در بیماری و زندگی و حیات شما، به شما آمار دروغ بده؟
چیزی نگفت.
گفتم: نگران نباشید. همه تلاششون میکنند. راستی تا حالا سوئد رفتین؟
گفت: یه بار!
گفتم: دیگه کجا رفتین؟ منظورم خارج از کشوره.
گفت: یه بار هم انگلستان رفتم.
گفتم: ماشالله. مکه و کربلا هم رفتین؟
گفت: نه! نشده تا حالا!
لبخندی زدم و گفتم: حالا بیخیال! راستی میدونستین همین الان که ما با هم صحبت میکنیم، سوئد اعلام کرده که کسی حق نداره برای تست کرونا بیاد بیمارستان؟ میدونستین گفته اگه اینقدر حالتون بد بود که دیگه نتونستین حرکت کنین، به خودمون بگین تا ماشین آمبولانس بفرستیم و بیاد جمعتون کنه و شما را ببره؟
گفت: بدت نیادا اما چرنده!
گفتم گوشیمو تمیز کردن و آوردن. روشن کردم و رفتم سایت های خودشون و نشونش دادم. گفتم: ببین! این که دیگه خبرگزاری فارس و تسنیم و صدا و سیما که نیست. مال خودشونه! اینا ... گفتن اصلا قبول نمیکنن تست بگیرن!
با تعجب نگا کرد و هیچی نگفت!
گفتم: عکسای فروشگاه های اروپا و کشورهایی که کرونا اومده را دیدین؟
براش آوردم و شاید بیست سی تا عکس نشونش دادم. با تعجب دید و گفت: اینا عکس کجاست؟
گفتم: اینا عکس کشورهایی هست که مازاراتی و لامبورگینی و بنز و فیس بوک و اینا در انحصارشون هست!
عکسای فروشگاه های ایرانم آوردم و نشونش دادم و در حالی که داشت حالت معمولی و عدم توحش ایرانی جماعت را میدید گفتم: اینم کشور سایپا و ایران خودرو و پشمک حاج عبدالله است!
گفت: چه میدونم والا ! شنیدم تجهیزات اونا بهتره!
گفتم: خب اگه برای سرماخوردگی و هر نوع ویروسی قرار باشه بریم خارج، خب دیگه چرا بیاییم؟ اصلا ولش کن ...
ببینید ... این سایت سازمان جهانی غذا و دارو هست. گفته ایران در کنترل کرونا نسبت به چندین برابر کشورهای اوروپایی جلوتر هست و بهتر عمل کرده. اینم سایت خودمونه؟ سایت حکومته؟ فرمانده سپاه این حرفو زده؟
همین خانمی که تا چند دقیقه قبلش داشت خواهر مادر اول تا آخر مملکتو یادآوریمون میکرد، قیافه حق به جانب گرفت و گفت: ما فرهنگ نداریم. حالا صبر کن یه کم اوضاع بدتر بشه. میبینی چطور ایرانی جماعت گوشت همدیگه رو میخوره!
گفتم: چرا نسیه شما را قبول کنیم؟ من اهل نقد هستم. نقدا بیا فیلم درگیری مردم فرانسه در فروشگاه ها رو ببینیم.
گذاشتم و اونم یه کم خودشو جمع و جور کرد که راحت ببینه! دید که چطوری دارن ملت همیشه در صحنه فرانسه همدیگه رو میخورن! دید که ملت با فرهنگ چین چطوری سر یه دستمال کاغذی دارن نسل همدیگه رو منقرض میکنن و الانه که لباس سامورایی بپوشن و حمله کنن به گوگوریو!
گفتم: شادترین کشورهای دنیا تو بحران کرونا سرِ ی دستمال توالت دعوا میکنن و اینم عکس آمریکا که مردمش با شیوع کرونا از بس به خاطر امنیتشون میترسن، رفتن تو صف خریدن اسلحه و صف کشیدن و دارن اسلحه میخرن!😱
بعد عصبانی ترین مردم دنیا از بدترین شرایط هم جوک میسازن😂
بعضی دکتر پرستاراشون هم تو بخش قرنطینه، بندری و راک میرقصن💃🕺
مردم هم توی شهرک اکباتان و جاهای دیگه اومدن تو بالکن خونشون و آهنگ شماعی زاده میذارن و یه قر ریزی هم میدن!😉
خانم کجا میخوای بری؟
بخواب همین جا تا هم بهتر بشی و هم شاد بری بیرون!
فوق فوقش هم شادروان از دنیا میری!
والا
#حدادپور_جهرمی. @sabasarbaz
«وأنَا أبحَثُ عنِّي.. وَجَدْتُكَ♡»
هِنگآمیکِھ
پیِخودـمبودم..؛تورایافتَم!
-خدایِانعڪاسِنوࢪ ..✨°.
@sabasarbaz
❎هنرمندی در دعواها
✋ #کوتاه_آمدن (۲)
بعضی اوقات مجادله ها و بحث ها باعث میشه
#غرور دوستمان لکه دار شود، آن وقت است که
حس لجبازی و بذر دشمنی غیر محسوسی پیدا
می شود. در مرحله اول نباید گذاشت که اصلا
چنین حالتی ایجاد شود، اما اگر پیش آمد، میتوان
هنرمندانه با ترفند هایی آن را کنترل کرده و از
میان برداشت برای مثال نظر او را در مورد یک
مسئله پرسید، سپس با او محالفت کرد و از او
درخواست کرد تا دلیل خود را بگوید و پس از
آن حق را به او داد و نظر او را پذیرفت و گفت
که راست می گویی، نظر تو خیلی بهتر است.
در حقیقت شما یک مباحثه بوجود آورده اید
تا به دوست تان تلقین کنید که همیشه هم من
درست نمی گویم و تو هم می توانی به من کمک
کنی و من را راهنمایی کنی. پیام پنهان این ماجرا
این است که من به عنوان رفیق تو، تعصب بی جا
و غرور احمقانه ای ندارم و نسبت تو به #تواضع دارم.
@sabasarbaz