eitaa logo
【 آیـٰات 】
285 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
335 ویدیو
13 فایل
•••﷽••• -حاء ،سـیـن ،یـٰا ،نــون تلـڪَ آیٰات‌ الجـٖنـوݧ♥️- برا‌حرفاتون https://harfeto.timefriend.net/16249018938206 تبادلات⇩ @Meshkatt136 ڪاناݪ‌دوممونہ⇩ @alhandel
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️ خاطرات کاملا قسمت دوازدهم خانمم روی سر و وضعم حساس تر از خودمه. خیلی پیش اومده که اصلا یادم رفته برم اصلاح و ناخونام کوتاه کنم و یا عمامه تمیز بپیچم اما خانمم یادم آورده و مرتب شدم. چون خدا نکنه ذهنم درگیر سوژه و یا پروژه ای بشه. دیگه کلا غرقش میشم و تا بیام بیرون خیلی طول میکشه. حتی شده گاهی بیرون نیومدم و به زور آوردنم بیرون! به خاطر همین در لحظه ای که بعد دو سه روز برای خانمم تماس گرفتم، اول نسبت به سر و وضعم بهم تذکر داد و گفت حواست باشه. بعدش هم گفت یه پیام بذار کانالت که ملت نگرانن و خوب نیست یهو غیبت زده. گفتم چشم و بعدش هم یه کم با بچه ها حرف زدم. یه کم استراحت کردم و وقتی بیدار شدم سر و وضعم مرتب کردم و کل لباسامو عوض و بدنمو ضد عفونی کردم. بیمارستان لباسای ما رو هم میشست اما خانمم گفته بود بیار خونه بشورم. ترجیح دادم خودم بشورم که نه مدیون بیمارستان بشیم و نه این لباسا رو خونه ببرم. ولی یکی از مسئولین بیمارستان گفت: نه حاج آقا ! بذارین خودمون بشوریم. چون ما از مواد خاصی استفاده میکنیم و ضد عفونی میشه و کلا روش ما بهتره. بگذریم ... آماده شدم و تمام وسایل و ماسک و روپوش و نایلن روی عمامه و ... را عوض کردم. شده بودم مثل قصه حسن کچل که رفت حموم و تمیز شد و اینا ... حس میکردم منم شدم حاج آقا گل ... تر و تمیز و تپل مپل 😌 رفتم بخش ... نمیدونم کلا اون لحظه چرا اینقدر سر خوش بودم ... حالا خوبه فقط یه حموم رفته بودما ... اما چون از اون لباسا و ماسک و ... فاصله گرفته بودم و تازه شده بودم و نفس تازه و استراحت به مغزم رسیده بود حس میکردم الان که دارم خرامان خرامان وسط بخش راه میرم، باید از بلندگوی بیمارستان این دیکلمه پخش بشه: «حاجی! 🌷 تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت وقتی توی اون لباسها داشتی پُختک میزدی و نزدیک بود کل بدنت آبپز بشه؟ و اینک یک بخش و با کلی بیمار بد حال و خوش حال در انتظار توست... برو ببینم چیکارمیکنی؟ میخوام دهن مهن هر چی ناامیدی و ناراحتیه رو سرویس بکنی و برگردی!» کلا خوبه آدم سرخوش باشه. به خدا. شادی و آرامش چیزی نیست که بتونی بیرون پیداش کنی. کلا هر اتفاقی که قراره بیفته، اگه درون خودت افتاد، افتاده! وگرنه دهنت سرویسه و باید بری پیش بقیه گداییش کنی! اون اتفاق درونی خوب توی مغزت، حالا میخواد با آهنگ شماعی زاده و شب پره همراه بشه و یا با ریتم حاج محمود و حاج منصور! مهم اینه که چی انتخاب بکنی؟ کی انتخاب بکنی؟ کدومشو پِلی کنی؟😉 با همون روحیه فوق العاده رفتم پیش بیمارانی که تازه آورده بودند. یکیشون که تا آخوند دید دهنشو باز کرد و شروع کرد: شماها چرا نمیمیرین؟ 😡 اینجا چی میخواین؟ نکنه اینقدر وضعمون خرابه که دیگه اومدین برای توبه و این حرفا! آره؟😡 گفتم: سلام برادر جان! 🌷 ارادت. گفتم شاید پرستارها و دکترا خسته باشن و شما هم کاری داشته باشین، گفتیم بیاییم خدمتی بکنیم. حالا هم اگه حضورم شما رو آزار میده، از کنار تخت و اتاق شما میرم. یه کم جا خورد که این برخوردو دید. گفت: ولمون کنین بابا! آره ... از پیشم برو ... از اینجا و این اتاق برو! برو پیش بقیه! بقیه به این کارا مستحق ترند.😏 بازم اون رگه گرفت و با لبخند خاصی گفتم: چشم ... میرم ... همین حالا هم میرم ... ولی برادر جان! از اتاق رفتم. از پیش تو رفتم. اصلا از این بخش و بیمارستان رفتم. اما مگه از این مملکت میرم؟ 😂 مگه میتونین از این مملکت بیرونم کنین؟ 😂 مگه میذاریم انقلاب از دستمون بگیرین؟ هستیم ... تا آخرشم هستیم ... به قول مرحوم آقای مجتهدی تهرانی؛ از 57 که سوار شدیم، حالا حالاها سواریم. پیاده هم نمیشیم. ایستاده بودیم و ایستادیم و وای خواهیم ساد!😂 یه کم یخش آب شد و گفت: آی قربون آدم چیز فهم! پس خودتون میدونین سوارمون شدین! با خنده گفتم: آره بابا ... شتر سواری که دولا دولا نمیشه! همه زدن زیر خنده.🤣 مرده گفت: دستت درد نکنه! دیگه شتر هم شدیم!😒 وسط خنده ها گفتم: قصد بی احترامی نداشتم اما یه همچین چیزی... با حالت طعنه گفت: راستی چرا دیگه در حرم ها رو بستین؟ دیگه شفا نمیدن؟ گفتم: اهل بیت دو نفرشون با شمشیر شهید شدن و بقیشون هم با مسمومیت. ینی یه جور ترور خاموش و سرد و بی سر و صدا. اونا این همه مرض و مریضی شفا دادن، اما سم و مسمومیت بر خودشون اثر داشت. چرا؟ چون اینطوری براشون مقدر شده بود. اونا حتی وقتایی هم که شفا میدن، خودشون هیچ کارن! اونا فقط واسطه هستند و همه کاره عالم خداست. گفت: ینی میخوای بگی امام رضا و حضرت معصومه و اینا شفا نمیدن؟ گفتم: خودشون از پیش خود نه! تا خدا نخواد، حتی برگ هم از درخت نمیفته! چه برسه که بخواد کسی شفا پیدا کنه. یه کم جمع و جور شد و گفت: پس دیگه چرا به اونا بگیم که به خدا بگن؟ خودمون به خدا میگیم!
گفتم: بسم الله ... بفرما ... حالا کی مجبورت کرده که حتما امام رضا واسطه کنی؟ اگه روت میشه که خیلی راحت باهاش حرف بزنی و لازم نیست کسی ضمانتت کنه و یا اصلا بلدی جوری خوشکل حرف بزنی که دل خدا را به دست بیاری و همه چیزایی که واقعا لازم داری (نه چیزایی که فقط تو ذهنت درگیرش هستی) بگی و بگیری از خدا، اصلا کسی تعصب نداره که بگه این کارو نکن و حتما متوسل به اهل بیت بشو. گفت: حالا داستان این حرما چیه؟ گفتم: برامون اهمیت دارن چون متعلق به کسی هستن که دوسش داریم. وگرنه این سنگ و فلز و طلا و آهن که حاجت منو تو رو نمیده. ثانیا ماها مثل بچه ای هستیم که وقتی تو محله بابا و بزرگترش هست، حالش خوبه و اعتماد به نفس داره. چون اثر بابا داشتن و پشت گرمی داشتن رو حس میکنه. اصلا خونه پدری هممون احساس و انرژی و هویتمون رو یادمون میاره و اثر خودشو داره.حرم ها هم همینن. مغناطیس عجیبی داره که حتی حال آدم بی خیال رو خوب میکنه. که برسه به کسی که دردش اومده و از سر درد پاشده اومده اونجا. همین. به خاطر همینه که حرم هم مثل بقیه جاها ممکنه کثیف بشه و خراب بشه و ویروس بگیره و حتی مثلا یه بچه ندونه و نجس کنه و ... الان چی؟ توقع داری مثلا اگه یه نفر بیماری واگیردار داشته باشه و پاشه بیاد حرم، اگه مثلا خدا صلاح ندونه که شفا پیدا کنه، یه دستی از توی ضریح بیاد بیرون و بزنه دو شقّش کنه؟ که بقیه مریض نشن؟ خب نه! چرا؟ چون اصلا وظیفه و هویت و امامتِ امام ربطی به این چیزا نداره. این چیزا مال عالم ماده و طبیعی و این چیزاست. به خاطر همینه که ما وظیفمون اینه که در و پنجره و صحن و ضریح و گنبد و بقیه جاها رو تر و تمیز کنیم. عاقلانه نیست که بگیم در باز میذاریم که هر اتفاقی برای مردم بیفته و به ما هم ربطی نداره و اگه خود امام صلاح میدونه، هم شفاش بده و هم یه کاری کنه که ضریحش کثیف نشه!» گفت: پس ینی همه چی باید عادی و طبیعی باشه؟ گفتم: «اهل بیت بر خلاف جریان عادی روزگار که کاری انجام نمیدن. اگه هم خدا بخواد کسی شفا بده و گره از کار یه نفر باز کنه و این چیزا، مطمئن باش بر اساس جریان طبیعی (به قول ماها ؛ علت و معلولی) و حاکم بر همه عالم و توسط امام معصوم که بهش متوسل شدیم رخ میده. وگرنه خود اهل بیت هم مریض میشدن و خونه و لباساشون هم تمیز میکردن و هر وقتم مریض میشدن، حتی اگه لازم بوده به جراح یهودی هم مراجعه میکردند. این ماییم که فکر میکنیم همه چی باید اونجوری حل بشه که ما براش دعا میکنیم. ماشالله دعا که نمیکنیم. بلکه برای خدا یا لیست خرید مینویسیم و یا راه و چاه نشونش میدیم. وقتی هم حاجتمون گرفتیم اسم همش میذاریم معجزه! با اینکه اینا همش لطف خداست که از طریق کرامت اهل بیت شاملمون شده. وگرنه معجزه کلا فازش با این چیزا فرق میکنه و صرفا به خاطر اثبات ادعای امامت و نبوت اتفاق میفته.» گفت: چه میدونم والا! هر کدومتون یه چیزی به مردم میگین! اما تا حالا کسی اینجوری برام نگفته بود. حالا ولش کن. روشن شدم. اصلا حرم و اماما و اینا همش به کنار. به ما چه؟ ولش کن. بگو کِی از مملکت جمع میکنین میرین؟ من😐 خودش😒 بقیه بیمارا🤣😂 وقتی میخواستم برم تو اون اتاق، تو ذهنم داشتن آهنگ آنشرلی با موهای قرمز میخوندن!💃 اما وقتی میخواستم بیام بیرون، لالایی تیتراژ پایانی مختارنامه تو گوشم و مغزم میپیچید!🗣🧠 مخصوصا اونجاش که میگه: ووووی ... وووووی ... ووووووی ...😣 مرد حسابی دراومده بعد از این همه علم و فضیلت و اخلاق و بیان نیکو، بهم میگه حالا کِی از مملکت جمع میکنین میرین؟! شیطون میگه همچنین بصیرتمو بکنم ...👎 لا اله الا الله @sabasarbaz
تولدتون مبارک استاد :)💕
من فکر نکنم هیچ وقت بتونم مربی تیمی بشم. تیمم گل بخوره اولین نفری که می خنده و دفاع دروازبانو مسخره می کنه خودمم.😁 😄🤷‍♀
مکالمه دورفیق^^ _تو هنوز‌ زنده‌ ایی؟ +چطور؟ _پس‌ کی شهید میشی دست مارم بگیری:)) 😍 @sabasarbaz
هر کس ز و دور شود همسایه ی دشمن است و منفور شود! صفت، گِردِ میگردیم تا دیده ی هر فتنه گری کور شود! ❤️ 😍
🍃 رهبر عزیزم تولدت مبارک 🎂 🎊 🌹🎊🌹🎊🌹🎊🌹🎊🌹🎊 24 تیرماه تولد شناسنامه ای, ایشان و تاریخ دقیق تولد ایشان، بیست و نهم فروردین 1318 هست . به بهانه سالروز تولد حضرت آقا: - در میان نظامیان که می آیی هیبت "فرماندهی" ات دل دوستان را شاد  و دل دشمنانت را می لرزاند. - روز پدر که می آید می شوی مهربانترین بابای دنیا. - روز جانباز که می شود، همه دست  جانباز تو را به هم نشان می دهند. - 9 دی که می رسد قصه "علی" می شوی در جمل. راستی اصلا مهم نیست تاریخ تولدت 29 فروردین است یا 24 تیر؛ ما حتی 6 تیر هم به شکرانه اینکه خدا دوباره تو را به ما بخشید، برایت تولد می گیریم.😍 و همه اینها بهانه است آقا جان! بهانه ایست که ما یادمان نرود خدا نعمتی چون شما را  داده است. خدا را برای این نعمت شکر می گوییم
+جورنِمیشه،به‌هیچ‌وجه... -به ڪه‌اعتقادداری‌که؟ +اره،اینم‌حرفیه‌که‌میزنی! -پَس‌جورمیشه:)
وقتی چشمت به یه نامحرمِ میوفته اگه خوشِت نیاد که مریضی ؛ ولی اگه خوشت اومد، سرتو بنداز پایین و بگو: یا خَیر حبیبٍ و محبوب.. این چشم ها قرارِ عزیزِ زهرا(س)رو ببینہ حیفه ب این ارزونی آلوده شه:)♥️ ✌️ @sabasarbaz
•• •🦋| •🍃| حوصله‌نداشتن‌علامت‌دردسترس‌نبودن دوست‌داشتنۍهااست. وقتۍآدم‌پیش‌دوست‌داشتنۍهایش باشددچاربۍحوصلگۍنمۍشود... اگردلت‌جاۍدیگرۍباشد‌ویادلت‌اینجایی ڪه‌هست‌نباشد،بۍحوصله‌وبۍانرژی مۍشوی... ولۍاگرمحبوبت‌ ♡‌ باشدهمیشه باحوصله‌و‌پرانرژۍخواهۍبود،چون همیشه‌درڪنار هستۍ💙(: @sabasarbaz