آیـدانـ[𝖆𝖞𝖉𝖆𝖓]
چقد بهت مشکی میاد خوشگله . #خصوصی
پل طبعیت ُدوست دارم .
#خصوصی
آیـدانـ[𝖆𝖞𝖉𝖆𝖓]
و منی که لحظه ی سال تحویل خواب بودم😂.
منم الان بیدار شدم ب لطف برادر عزییییزممممم🤣🤣
لیلای لای
خب سالِ ¹⁴⁰³ هم تموم شد...
با کی دردسراش تموم شد:))
⁴⁰³ یه سالی بود پر از دردسر و خوشحالی و ته خنده..
با اکیپی آشنا شدم که وقتی کنارشونم انگار رفتم تراپی:)
کلی خاطره ساختم با آدمایی که یه تار از موهاشون به کل دنیا میارزه..
تاریخیایی به یادم موند که تکرار نشدنیه:)
مثلِ:
¹⁵فروردین
²⁰تیر
²³تیر
³⁰تیر
²⁰مرداد
⁴مرداد
⁶شهريور
²³شهريور
²⁷شهريور
⁹اسفند
²⁶اسفند
توی این سال من گریه کردم ، خوشحال بودم، قهقه زدم، آدمای دورمو شناختم، رفیق پیدا کردم ، ادمای سمیه زندگیمو خط زدم و خیلی چیزای دیگه..
⁴⁰³ خوبیبود:)
⁴⁰³ معمولی بود اما با کمک اینا شد خوب..
با کمکِ:
وقت گذروندن با دختر خالم که بهترینم بود✨.
کنار گذاشتن یه آدم سمی که قدرمو نمیدونست..
ایسگا کردن بچه های اکیپ
تولد دلوا با اون صداها..
اومدن یه آدم شومبوس گومبول به نامِ میم حاء تو زندگیم که شد بهترینِمن:)))
سوپرایز تولد یه شخصی..
تولد فرمانده🦦.
عید غدیر و قشنگیاش🦋.
محرمُماهصفر که بهترین محرمم بود..
دیدن شخصی که میگفت شنیدم شما ش....و دوس دارین اگه میخواید بیاید .. میل کنید😂.
عکسای سم گرفتن از غزل جانمو یه کسِ دیگه..
سفر مشهدمون که با حرف یه بنده خدایی که سلام داد و چش تو چش شدیم و خجالت کشید:)))🥺
فیلم گرفتن از بنده خداهایی..
برون اون چمدونا.
تولد یه نینی ای که تازه پاشو توی این دنیا گذاشت>>>>>
تولد خودم با اون خندیدنای منو دختر خالم:)
سفر شمالمون با اکیپ..
شما جلو بشین چون تولدته و حرص خوردنه بچه ها😂🦦.
اون کله ماهیا.
عکسای سم که به باد رف
پابرهنه پریدن یه شخص توی رابطه من با ...
اشنا شدن باا: #هیچی_نخوندم و #فندوق_شکن و #کریم_خان
صمیمی شدن با: #عطارد
و اون داستانا با بچه های مدرسه
مهرابی جونم و اون چشاش.
ملک محمدی جونمو عربی حرف زدنش.
و والیبال بازی کردمون با بچه های مشتیه مدرسه>>>>>
غیبت کردن منو حیفا راجب یه بنده خدایی.
نیمه ی شعبان و تماممم خنده هاش:)
مبعث پیامبررر که خیلیی خوب بودد..
اینا مداحیه و نزار
تهدیدای فرمانده 😁.
سم گرفتن از کسی که بدم میومد ازش
حرص خوردن سر اون تی...م ایکپیری که عطارد قضیش رو میدونه..
شل دست بودن حیفا و اتفاقای بعدش.
والیبال بااا هییروشییی خانوممم و شیخ که بهترین بودد.
رفتن خونه هیروشی و دلقک بازیمون.
عقدِ یه دختر خانومی...
اون نون لواشا که بعد مدرسه با عطارد مبخوردیم.
اشنا شدن با رفیقایی که ازم کیلومتر ها فاصله دارن ولی خب دوستشون دارم از جمله: یوسف زهرا خانوم، حنین خانوم، آتی خانوم، anis خانوم ✨🦦
اون خاطره هایی که با عطارد و ماهک بعد امتحانا ساختیم>>>
و بحثای من سرِ زه گهواره تا گور دانشششش بجوی.
ایام فاطمیه و هیئت هاش:))
اعتکاف با اون همههه خوشیاش و علی یار شیعیونه.
مرکب سواران.
الهییی بگردم من برا ²⁶ اسفندد😁✨.
اون شیپ کردنا.
تر زدن من به احساساتش.
چهار شنبه سوریو کلییی اتفاقاش.
و از همه مهم تر شب ¹⁹ ماه رمضون که خیلی پر هیجان بود.
کلی دیگه خاطره موند ولی دیگه خیلیی زیاد میشه اگه بزارمشون.
خلاصه این سال با تموم خوبیاش و بدیاش گذشت..
بازم تجربه کسب کردم:)
اگه چیزی از دست دادم فدا سرم مهم نبوده.
خلاصه اره دیگه.
این بود از سالِ ¹⁴⁰³ ما:)
خدایا
توی این سال جدید ظهور آقا مون رو برسان:)))
کاری کن همه سلامت کنار بهترینامون باشیم توی این سال>>
و از همه مهم تر
مارو از رحمت خودت جدا نفرما✨.
الهیآمین🤍.
ودرآخرسالِ1404مبارک🫀.
-𝙰𝚢𝚍𝚊𝚗-