اگه یواشکی چنلمو چک میکنی باید بگم ازت متنفرم ولی دلم‌برات تنگ شده.

[من از اونی که فکرشو میکنی، میتونم بی رحم تر باشم]

میگما دکتر یه تَن چند تُنه ؟ _ یه تَن بستگی داره به چند تُن بودنش . + یعنی چی دکتر میخوای بگی با ترازو نمیشه حساب کرد؟ _ نه پسر ترازو وزن اصلی ادم نیست؛ وزن جسمه، خب بی معنیه . + خب وزن اصلی چیه؟ _ وزن اصلی ؛ تو روحه، به خاطرات یه ادمه، به سنگینی مشکلاتشه، به زیادی دغدغه هاشه ، به سنگینی بغض هاشه و .. + خب دکتر، اینطوری یه تَن خیلی تُنه کِ .. _ اره عزیزِمن یه تَن خیلی خیلی تُنه :) _

[متاسفانه اگه بخوای دشمناتو بشناسی نصف رفیقاتو از دست میدی]

راضیم آقایِ دکتر . نه دیگه ابر تو گلومه، نه داد می‌زنم.

[من،آلرژی دارم به مردم‌]

_ همینیم كِ هستیم .

ــ

دارم مودی بودن‌و تو پروفام حس میکنم

دلم میخواد بدونم این چه صیغه‌ایه که کلی کار دارم در عین حال،بیکار و خونسردم.

_حسادتم اذیتت می‌کنه؟ اوکی،حالا از این به بعد بشین بی تفاوتیمو نگاه کن .

حرف خیلیا رو فقط تایید کردم که صرفا ساکت شن🤦🏻‍♀

_غمگینم مثل الان که رفتم تلگرام و دیدم دیلیت چت دو طرفه شده :)))))))))))))

‏از یه جایی به بعد دیگه عادت میکنی که سِر باشی! میبینی ، میشنوی ، حس میکنی ، ولی نایی نداری واسه واکنش . .

-دلتنگی-

اونجایی که میگه: اون دختر خوب چرا یهو سیگاری شد ؟

خیلی وقتا همه چیو تو خودم ریختم، همش به خودم میگفتم اینم میگذره، بلاخره درست میشه، تموم میشه این روزا ، هیچی به هیچکس نمیگفتم و داغون میشدم، اون روزا هیچکس نمیدونست که چی داره به من میگذره؛ شب ها انقدر گریه میکردم تا بدون اینکه متوجه بشم خوابم میبرد و باز صبح که میشد لبخند میزدم جوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و همه چی خیلی خوب داره پیش میره؛ تموم ناراحتیامو درونم ریختم و نزاشتم هیچکس متوجه بشه ، ولی نیاز داشتم داد بزنم و بگم خستم، خیلی حرف ها تو دلم موند که بزنم و هیچوقت نزدم ، دفنشون کردم ، اما همین باعث شد خیلی به خودم اسیب بزنم و خیلی میترسم از روزی که دیگه تحمل نداشته باشم این زندگی رو ادامه بدم و دست به کارای احمقانه بزنم؛ میدونی من خودم ، خودم رو نابود کردم .

هنوزم خاطره منو میگاد.

بهش گفتم : خیلی خستم، از آدمایی که رفتن و فقط ازشون خاطرات و چنتا آهنگ چند مگابایتی موند برام و شد یه کوه خاطره . بهم گفت: هنوز دلتنگ روزای با اونی نه؟ گفتم: دلتنگ؟! من هرلحظه ی بدون اونو دارم با یاد اون زندگی میکنم، کجاست اون آدمی که تموم روزای خوشمو با اون میگذروندم و نمیزاشت حالم بد باشه ،اشکام بباره ،الان میدونه که دلیله اشکامه؟! سرشو تکون داد و گفت: میدونی؟ سخته ها،نمیتونی نمیتونی نمیتونی،نمیتونی فراموش کنی،اما ی‌مدت که بگذره میفهمی چقد اشتباه بود ،اشتباه کردی قلب گرونتو دست هرکسی دادی ،اشتباه کردی وقت گذاشتی ،اما تجربه شد برات ،اشتباه بود اما تجربه شد ،آدما اشتباه زیاد میکنن اما تجربه میشه و دیگه تکرارش نمیکنن ،تو هم اشتباه هارو تکرار نکن ،بگذر از خاطرات ،بگذر از گذشته ،ببخش آدمای گذشته و تو همون گذشته تک تکشونو رها کن. قدر ادمای حال زندگیتو بدون ،اونا خیلی دوست دارن .

_

[زندگی سراسر pain است]

اصلا بابا بنازم

آخرشم خودم برای خودم می‌مونم. [تولدت مبارک من (:🤍]

_ اوس کریم، راستِ حسینی چجوری انقد خوشگل آفریدی بعضیارو ؟ تو گِلشون چی ریختی که تو گِل ما، دلتنگی و ی دوبیتی از شهریار ریختی که میگه ؛ عاشقی ها می‌کند دل گرچه می‌داند که غم لحظه‌لحظه از برایش نوحه خوانی می‌کند ...

من؟ آخرین بازمانده‌ی خاطرات مرده.