هدایت شده از ؛
من سرِ اونی که دوسش دارم، آدمِ حسودی نیستم ، حسودی هستم با یه خورده آدم .
۹ مرداد ۱۴۰۱
۹ مرداد ۱۴۰۱
۹ مرداد ۱۴۰۱
آیھ ؛
~[🛹🤍]
با خودم فکر میکردم اگه دیگه نداشته باشمت، نمیتونم به زندگیِ عادیه خودم ادامه بدم؛ دیگه ادم سابق نمیشم و یه منِ دیگه به وجود میاد. و حالا، تو چندین ماهِ که نیستی، وجودِ سیاه رنگت دیگه تو رگ هام جریان نداره. دیگه کسی نیست که خودم رو براش فدا کنم و دیگه زخمی رو باهات شریک نیستم. دیگه نیستی تا فکرای احمقانه کنمو روحمو برای وجود بی وجودت ازار بدم و خوشحالم که الان نیستی و نبودنت برام یه بردِه! چون انقدر ضعیف بودی که نتونستی. من، ادم ضعیف به دردم نمیخوره، ادمی که نتونه و نباید تو زندگیش باشه رو نخواستم؛ تو یه ادم ترسو بودی. ترس همه چیو ازت گرفت؛ میدونی که از ادمای ضعیف متنفرم ولی از تو از وجودت حتی حس تنفرم ندارم.
میتونی ارزشتت رو حدس بزنی؟!
ارزش؟ متاسفم، ارزشی نداشتی تو برام و حالا من هنوز زندگیم عادیه؛ هیچ اتفاقی نیوفتاده.
و من هنوز زندم، زندم .
۹ مرداد ۱۴۰۱
۹ مرداد ۱۴۰۱
۹ مرداد ۱۴۰۱
۹ مرداد ۱۴۰۱
یادم میاد از وقتی شیش
هفت سالم بود زجر کشیدم تا به امروز اتفاقای
زیادی و تجربه کردم که یکیشون تو بودی؛
مجازی یه دنیای دیگه با ادمای دیگه با اونی که همیشه خودمون خواستیم بود بنظرم دنیای مجازی میتونه خیلی واقعی و لذتبخش تر از دنیای واقعی باشه ولی انگار حقیقت اینکه هیچ چیز همیشگی نیست درسته ادما اشتباه میکنن ولی به چه قیمت؟
به قیمت ازدست دادن کی؟
ــــ . . سال از عمرم و گذروندم اما گاهی وقتا گاهی شبا خیلی گرون تموم میشه به قیمت اینکه دیگه از زندگی کردن بیزار میشی؛
همو قضاوت نکنین
مرحم هم باشین
به چیزای کوتاه و کم قانع نباشین
دنبال ادم رویاهاتون باشین
درسته کوتاه بود دوسال از زندگیم قشنگ ترین روزای عمرمو به لطف یه عزیزی تجربه کردم شب و روزم بود کسی که کیلومترها ازم فاصله داشت
ولی من حسش میکردم اون دور بود ولی وقتی روشو ازم برمیگردوند تازه فاصله بهم فشار میورد خواستم بگم عشق گناه شیرینیه که پایان نداره ادم و از خودش میگیره و دیگه پس نمیده! :))
۹ مرداد ۱۴۰۱
۹ مرداد ۱۴۰۱
۱۰ مرداد ۱۴۰۱
۱۰ مرداد ۱۴۰۱
۱۰ مرداد ۱۴۰۱