eitaa logo
🌻♡آیه هاے انتظاࢪ♡🌻
108 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
73 فایل
💚 بسم رب مهدی💚 "نذر ظهور مهدی (عج) صلوات" _محتوای گروه: 🌿مهدوی 🌿شهدایی 🌿تلنگر و... _کپی حلال🌱 . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
📌روایت زندگے طݪبہ دانشجو شہید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیرۍ ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــــــــــــ 🖇امࢪ بھ معࢪوف خونین★ با یکے از ࢪفقایش بھ سمت نانوایے محلھ مۍࢪفتند👬 که مۍبینند چند نفࢪ از اࢪاذل و اوباش بھ نانوایے حملھ کࢪدند😲 و با کتڪ زدن شاطࢪ، مۍخواهند دخل ࢪا خالے کنند.😠 ترس و وحشت عجیبے بین مࢪدم افتاده بود.😬 کسے جࢪئت نداشت کاࢪی کند. سࢪیع خودش ࢪا واࢪد معࢪکھ کࢪد تا مانع شود، اما یکے از اࢪاذل شیشه نوشابھ خالے کھ آنجا بود ࢪا بھ زمین کوبیده و با تھ بطࢪی شکستھ بھ او حمله مۍکند.😨😱 پشت گࢪدنش می شکافد، زخمے به عمق یڪ بند انگشت.😫 دࢪ بیماࢪستان سینا جࢪاحے شد و سࢪ و گࢪدنش بیشتࢪ از ۱۸ بخیھ خوࢪد. آن موقع فقط ۱۴ ساݪش بود کھ مۍخواست امࢪ بھ معࢪوف کند و جانش ࢪا هم بھ خطࢪ انداخت.🙃 (مادر شہید❣) ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــــــــــــ 🥀 @Ayehay_Entezar_mahdijan
🌻♡آیه هاے انتظاࢪ♡🌻
#ابو‌وصال 📌روایت زندگے طݪبہ دانشجو شہید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیرۍ ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــ
📌روایت زندگے طݪبہ دانشجو شہید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیرۍ ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــــــــــــ 🖇نماد مقدس★ دوره ابتدائے وقتے در مدرســ🎒ـــہ دنباݪش مۍرفتم، با حجاب چادر بودم. با شادمانے و حیرت کودڪانہ اش مۍگفت:"مامان وقتے مۍآیے دنباݪم، همہ من و تو را یڪ جور دیگر نگاه مۍکنند.👀😌 کمے ڪہ بزرگ تر شد، تازه متوجہ شد ڪہ آن نگاه هاۍ خاص، شکوه و ابہتــ😎ـــے بود ڪہ در حفظ حجاب مادرش وجود داشت. از آن موقع چادر برایش یڪ نماد مقدس شد.✊🏻 (مادر شہید❣) ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــــــــــــ 🥀 @Ayehay_Entezar_mahdijan
ســُخنش‌با‌تو‌:↓🦋💌 °•یـک‌چـادر‌از‌حضــرت‌زهــرا‌(س) بـه‌خـانم‌ها‌ارث‌رسیده‌است بعضی‌زن‌‌ها‌لیاقـت‌تنهـا‌ارثیه‌‌‌از ‌دخـتر‌پیـامبر(ص)را‌هـم‌ندارند•° عُـــروج:1394/8/21🕊 مـعراج:الـعیس‌حلب‌ســوریه مـزار:امـام‌زاده‌عـلی‌اکـبر‌چیـذر 🥀 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@Ayehay_Entezar_mahdijan
📌روایت زندگے طݪبہ دانشجو شہید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیرۍ ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــــــــــــ 🖇دهان کثیف★ دوران ڪودکـ👦ـے اگر از جایے حرف زشت یاد مۍگرفت و در خانہ تڪرار مۍکرد🤭🤫، مۍگفتم دهانت کثیف شده و مۍخواستم برود و دهانش را بشوید.💦 باور مۍکرد و دهانش را مۍشست. یڪ بار حرف زشتے را دو بار تکرار کرد😬. سرۍ اول شست و برگشت. سرۍ دوم ڪہ آن فحش را مجدد گفت، تشر زدم ڪہ دهانش را خوب نشستہ است.😤 این بار با مایع و صابون دهانش را شست و گفت ڪہ حاݪا دهانش تمیز شده است.😅🌱 (مادر شہید❣) ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــــــــــــ "اللهم عجل لولیک الفرج " @Ayehay_Entezar_mahdijan
به قلم: فاطمه سلیمانی💞 انتشارات شهید کاظمی سال نشر: ۱۳۹۸ موضوع: روایت داستانی شهید مدافع حرم دهه هفتادی، محمد رضا دهقان امیری. _🍁_______________ گزیده ای از کتاب:♡ 《می دانی آرزوی دو چیز به دلم ماند. هم دلم می خواست یک دل سیر کتکت می زدم و هم دلم می خواست یک یادگاری از تو داشته باشم. در جریان یادگاری ها که هستی. همه را گذاشتند توی ویترین و درش را چند قفله کرده اند. از تو فقط چند عکس دارم که آن ها را از مهدیه گرفته ام. هر چه که از تو مانده را مامان فاطمه بلوکه کرده. حتی کم مانده دور ویترین سیم خاردار بکشند. البته حق هم دارند. من اگر بودم شاید دزدگیر هم نصب می کردم. چه صحنه بامزه ای می شود که مثلا یک نفر مهمان خانه شما باشد و بخواهد دور ازچشم بقیه در ویترین را باز کند. آن وقت آژیر دزدگیر رسوایش می کند. من هم به قول خودت گوریل شدم وقتی که به مهدیه گفتم در ویترین را باز کند و گفت در ویترین چند قفله ست و کلیدش را هم احتمالا یک نفر قورت داده...》✨ 🥀 https://eitaa.com/Ayehay_Entezar_mahdijan/229
📌روایت زندگے طݪبہ دانشجو شہید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیرۍ ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــــــــــــ 🖇نماد مقدس★ دوره ابتدائے وقتے در مدرســ🎒ـــہ دنباݪش مۍرفتم، با حجاب چادر بودم. با شادمانے و حیرت کودڪانہ اش مۍگفت:"مامان وقتے مۍآیے دنباݪم، همہ من و تو را یڪ جور دیگر نگاه مۍکنند.👀😌 کمے ڪہ بزرگ تر شد، تازه متوجہ شد ڪہ آن نگاه هاۍ خاص، شکوه و ابہتــ😎ـــے بود ڪہ در حفظ حجاب مادرش وجود داشت. از آن موقع چادر برایش یڪ نماد مقدس شد.✊🏻 (مادر شہید❣) ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــــــــــــ 🥀 ♡اللهم عجل لولیک الفرج♡ https://eitaa.com/Ayehay_Entezar_mahdijan
📌روایت زندگے طݪبہ دانشجو شہید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیرۍ ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــــــــــــ 🖇دهان کثیف★ دوران ڪودکـ👦ـے اگر از جایے حرف زشت یاد مۍگرفت و در خانہ تڪرار مۍکرد🤭🤫، مۍگفتم دهانت کثیف شده و مۍخواستم برود و دهانش را بشوید.💦 باور مۍکرد و دهانش را مۍشست. یڪ بار حرف زشتے را دو بار تکرار کرد😬. سرۍ اول شست و برگشت. سرۍ دوم ڪہ آن فحش را مجدد گفت، تشر زدم ڪہ دهانش را خوب نشستہ است.😤 این بار با مایع و صابون دهانش را شست و گفت ڪہ حاݪا دهانش تمیز شده است.😅🌱 (مادر شہید❣) ـــــــــــــــــــ🍁ــــــــــــــــــ 🥀 ♡اللهم عجل لولیک الفرج ♡ https://eitaa.com/Ayehay_Entezar_mahdijan