eitaa logo
پاتوق کتاب آیه
206 دنبال‌کننده
500 عکس
53 ویدیو
3 فایل
📚عرضه‌ی تازه‌های نشر بهمراه ارائه محفل های کتابخوانی و گفتگو📖 و 🛵پیک کتاب . آدرس آیه🔻 اصفهان.بلوارشفق.کوی کوه نور.پاتوق کتاب آیه https://maps.app.goo.gl/z3VtRdFY6Gq7XTLi6 ارتباط با آیه🔻 @Omid_maktoubian
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✍ما در چه موقعیتی بر نوشتن انگیزه و توانایی می‌یابیم؟ چه چیزی در این دنیای سود و سرمایه میتواند انسان را دست به قلم کند؟ آیا جز مواجهه با راز آیا جز در مواجهه با عظمتی توصیف نکردنی ؟ فلسطین ؛ این موقعیت رمزآلود ،انسان را دربر میگیرد به تحیر وا میدارد و... میدانی سنافور کجاست؟ عسقلان را چه؟ آنجا که ساکنانش با رازخون مانوس شده اند و چون مادری که تو راحیران میکند، فقط میتوانی او را بخوانی و در آغوش بکشی... . 📚کتاب سنافور نوشته . . @Ayehbook
. ▫️بدون توجه به آغاز و عهد امور زندگی چون کالبدی که بدون روح است بی ثمر و بعضا جواب عکس میدهد امور از مبدا و آغازشان سرچشمه و حیات می‌گیرند ،و اگر بدان تفکر نشود امور خود مرداب اسارت و سکون انسان می‌شود چطور باید به آغاز نگاه کرد؟ چطور می‌شود تجدید عهد کرد؟ چه کسی میتواند از آغاز و عهد سخن بگوید؟ ما در این جهان چه عهدی داریم؟ آیا انقلاب اسلامی یک آغاز نیست؟ . کتابِ 📚آغازی بر یک پایان ✍از شهید سید مرتضی آوینی . . @Ayehbook
▫️آن زمان هتل و مهمانپذیر مناسبی در شهر وجود نداشت و مهمانسرای فرمانداری هم اصلا جای مناسبی نبود ،همه روی زمین و کنار هم می‌خوابیدیم.آقا مرتضی بینی‌اش گریپ داشت و به شدت خُروپف می‌کرد . اصغر که با آقا‌مرتضی خودمانی‌تر بود گفت:شب‌ها خُروپف می‌کنی،نمی‌گذاری تا صبح بخوابیم! آقامرتضی پتو و بالشت را زد زیر بغلش و رفت در پاگرد بخوابد.هوا سرد بود و نمی‌شد در پاگرد خوابید. اصغر به التماس افتاد که شوخی کردم! اما هرچه خواهش کرد،آقامرتضی قبول نکرد .گفت :بچه‌ها اذیت می‌شوند. اصغر هم که دید تلاشش فایده‌ای ندارد،بخاری برقی رابرد بیرون،گذاشت کنار آقامرتضی. متن اولیه‌ی برنامه‌های "شهری در آسمان" را آقامرتضی توی همان پاگرد نوشت. شب ها هم نماز شبش را همان‌جا می‌خواند .قفل کار هم هرچه بود همانجا باز شد... . 📚کتابِ روایتِ آخر ناگفته‌هایی از شروع مجدد روایت فتح تا شهادت سید مرتضی آوینی . . @Ayehbook
هدایت شده از تحلیل و تبیین