eitaa logo
آينــــــــــﮫ‌ ی مادری
308 دنبال‌کننده
124 عکس
26 ویدیو
1 فایل
مادرانه می نویسم با قلم آينــــــــــﮫ مادر ۴ فرشته که با آمدنشان روح لطافت به جانم دمیدند! لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
مشاهده در ایتا
دانلود
سلامی به سپیدی چادر نماز مادربزرگ‌ها که بوی عطر یاس دعایشان در آسمان زندگی‌مان پیچیده... 📿 من در نوجوانی آینه‌ی زندگی خویش را یافتم، آینه ای که بازتاب تصویر حرف‌های ناگفته‌ام بود، حرف هایی که تصویرشان تنها در پیچ و تاب اشعارم دیده می‌شد... 🪞 اما مدتی آینه‌ی زندگیم را در گیر و دار زندگی به فراموشی سپردم تا روزی که مادر شدم، آن هم مادر چند فرزند...🌸🌸🌸 آن زمان بود که نور مادری بر قلبم تابید و تلالؤ آن بر آینه ی جانم رسید و باز من قلم را در دست گرفتم؛ اما این‌بار قلمی از جنس دلنوشته‌های مادری... قلمی که از دل مادرانگی‌هایم چون ققنوس جان گرفت و در آسمان دلنوشته هایم بال گشود... حال برایتان می‌نویسم از حس و حال لحظات ناب مادری... اگر دنبال حس و حال مشترک مادری هستید؛ 🪞اینجا آینه‌ای ست برای مادرانه هایتان🪞 ✍آينــــــــــﮫ . لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
همراهان عزیز، معمولا همه چی از اول شروع میشه، اما اینجا ما از آخر شروع می‌کنیم! 😊 یعنی چی؟! 🤔 یعنی من اول نوشته های اخیرم رو بارگزاری می کنم و به مرور میریم دنبال متون در گذشته نگاش شده ، و همزمان به استقبال متون و موضوعات جدید🌹 پس به توکل نام اعظم خداوند: ❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️ ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
و چه دعای مجیرهایی که هر زمان مادر قصد خواندن آن را داشت، خدمتی به اهل خانه، قد علم کرد و آن را به ساعتی دیگر موکول کرد... ایام البیض رمضان بود... مادر، سفره افطاری اهل خانه را فراهم کرد و زیر لب گفت: یادم نرود امشب دعای مجیر را... سفره را جمع کرد و نگاهی به ساعت انداخت، حالا وقت تدارک سحری بود؛ مادر زیر لب گفت: یادم نرود دعای مجیر را! ظرف ها را شست، سحری را آماده کرد، خواست مشغول دعا شود که متوجه شد کودک نوپایش بدجور خود و لباس‌هایش را کثیف کرده، پس مشغول تعویض پوشک و لباس‌هایش شد و زیر لب گفت:یادم نرود دعای مجیر را! خسته و تکیده سرجایش نشست؛ تا خواست دعا را شروع کند آن یکی فرزندش کتاب به دست سراغ مادر امد برای دیکته شب... مادر زیر لب گفت: یادم نرود دعای مجیر را! کارها یکی پس از دیگری قد علم می کردند و ساعت بی رحمانه می‌گذشت و مادر در حسرت یک ساعت مناجات بی دغدغه، شب را سپری می‌کند... و حالا که تمام اهل خانه را به هزار زحمت خوابانده و به زندگی سامان داده تا خلوتی باخدای خویش داشته باشد، چشم های مادر خسته و خواب آلوده، حالا دیگر نایی برای دعای مجیر نمانده! سر بر بالین می گذارد و زیر لب آرام زمزمه می‌کند: نشد بخوانم دعای مجیر را! قطره اشکی از گوشه چشم مادر روانه ی بالشت می شود و مادر،خسته و دلشکسته از روزمره، لب به مناجات می‌گشاید: خدایا؛ به حق لحظات پختن افطاری با زبان روزه و حرارت اجاق گاز که بدجور تشنه می‌کند مرا: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق لحظاتی که ایستاده ام تابشورم ظرف ها و نظافت کنم خانه را: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق خستگی پاها و بی رمقی دست هایم: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق ساعات عمرم که در راه خدمت به همسر و فرزندانم، به بندگانت که به من واگذار نمودی،سپری شد: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا اصلا به حق این دل شکسته و حسرت زده ی خواندن دعای مجیر و چشم های بی رمق از همراهیم: اجرنا من النار یا مجیر... حالا مادر آرام می‌خوابد، هرچند تا صبح چند بار دیگر بیدار می‌شود تا یکی از فرزندان را آب بدهد، یکی را شیر بدهد و برای آن یکی که بیقرار شده آغوش مهر مادری بگشاید... مگر می‌شود چنین دعای مجیری مقبول درگاه ربوبی نگردد؟ اصلا تمام عمر مادرها ایام البیض است، چه رجب، چه شعبان، چه رمضان و چه... خدایا به حق لحظه به لحظه خستگی مادرانمان:اجرنا من النار یا مجیر ✍آينــــــــــﮫ . لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
آينــــــــــﮫ‌ ی مادری
و چه دعای مجیرهایی که هر زمان مادر قصد خواندن آن را داشت، خدمتی به اهل خانه، قد علم کرد و آن را به س
برای بعضی دوستان سؤال شد یعنی واقعا انقدر مادری کردن سخت و طاقت فرساست که ۱۰ دقیقه زمان خالی برای عبادت و خواندن دعای مجیر پیدا نکردید؟! 😱 در پاسخ باید عرض کنم؛ اولا گاهی بعضی ایام، مادری کردن واقعا انرژی و زمان زیادی میبره که مادر وقت خالی پیدا نمیکنه و اگه هم پیدا کرد ترجیح میده استراحت کنه چون نای عبادت یا هیچ چیز دیگه ای رو نداره! ثانیا و مهم‌تر: من تو این نوشته خواستم یادآوری کنم که حتی اگه وقت عبادت، دعاخوانی یا مناجات رو به‌خاطر حجم فعالیت های مادری نداشتید، اصلا غصه و افسوس نخورید چون از همه این ها واجب‌تر و مأجورتر، مادری کردن شماست که به نظر من با فرازهای زیبای دعای مجیر یا سایر مستحبات توانایی برابری و یا حتی برتری رو داره! پس قدر توفیق مادری کردن رو بیشتر بدونیم! به وقت خوش مادرانه‌هاتون: التماس دعا🤲 ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
امشب، دیگر شب حسرت خوردن نیست! این بار مادر، خانه و اهلش را برای شب قدر آماده کرده... برای بچه ها داستان شب قدر را گفته و با وعده‌ی رفتن به مسجد و شب را تا صبح به بیداری سپری کردن، همه را خوابانده... حالا نوبت خلوت اوست... مادر به حسینیه کوچکش_همان اتاقی که با کتیبه ی اشکیِ السلام علی الحسین آراسته وارد می‌شود؛ اینجا قرارگاه او و حـــسین است... امشب شب حسرت خوردن نیست،حالا باید جانِ خود را برای بهره بردن از شب قدر آماده کند؛ بر سر سجاده‌ی فیروزه‌ای، تسبیح تربت به دست می گیرد و بسم الله گویان، قرآن می‌گشاید «ووصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها ووضعته کرها وحمله وفصاله ثلاثون شهرا»...(احقاف/۱۵) اشک در چشمان مادر حلقه می‌زند، گویا خدا خستگی های مادرانه اش را، خدا قوت گفته و پاسخ حسرت ِنخواندن دعای مجیر و اشک چکیده اش را این گونه داده: من شاهد تک تک خستگی ها و سختی‌هایت هستم! من تو را مادر آفریدم... مادر! کتاب خدا را می‌بندد؛ ناخودآگاه این آیه به قلب او خطور می‌کند: الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‌ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ(آل عمران/۱۹۱) مادر به فکر فرو می رود: خدا مرا مادر آفریده! مادری یعنی عبادت خدا قیاماًو قعوداً و علی جنوبهم! یعنی هر لحظه به مادری مشغولم، خدا را یاد می‌کنم: آن لحظه که طفلم را شیر می‌دهم، تلالؤ یا رازق الطفل الصغیر می‌شوم آن لحظه که به کودک ناتوانم کمک می‌کنم؛ تلالؤ یا معین من لا معین له می‌شوم... آن لحظه که کودک وحشت زده ام را در آغوش می‌کشم؛ یا مونسی عند وحشتی می‌شوم... آن لحظه که عذر فرزند تقصیر کرده ام را می پذیرم؛ تلالؤ یا غفار الذنوب می‌شوم... من مادرم... مادری یعنی تلالو صفات خدا بودن! من مادرم! انسان سازم! من مهد خلقت خداوندم! پس چگونه می‌توانم اندوهگین باشم آنگاه که مادری کردن، فرصت جوشن کبیر خواندنم را محدود کرده؟ مگر نمی دانم، مادری کردن یعنی آینه‌ی جوشن کبیر بودن! چرا فراموش کردم که خلقت خداوند عبث نیست و او خواسته من در دانشگاه مادری ساخته شوم! دانشگاهی که مریم، آمنه، خدیجه و فــــــــــاطمه آن را قدر دانسته و عیسی و محمد و حــــسین را تقدیم دنیا کردند! پس دیگر اشکِ حسرت مجیر و جوشن کبیر و دعاهای نخوانده ام را نمی‌ریزم! بلکه راضیهً مرضیه به مادری کردن می‌پردازم! امشب شب قدر است؛ شب منزلت و تقدیر است! و ما ادراک ما لیله القدر... و تو چه می‌دانی منزلتِ تقدیر ِمادری را! ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
﷽ یک نکته در دعای ابوحمزه ست که واسه امروز ما خیلی میتونه راهگشا باشه! یه جایی از دعا، امام سجاد از خستگی و بی رغبتی به هنگام عبادت پیش خدا گله می‌کنن: اَللَّهُمَّ إِنِّي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاَهِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ نَاجَيْتُكَ ألْقَيْتَ عَلَيَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّيْتُ وَ سَلَبْتَنِي مُنَاجَاتَكَ إِذَا أَنَا نَاجَيْتُ خدايا هرگاه گفتم مهيا و آماده شدم و در پيشگاهت به نماز ايستادم و با تو راز گفتم، چرتي بر من افكندي، آنگاه كه وارد نماز شدم، و حال راز گفتن را از من گرفتي آنگاه كه با تو رازونياز كردم! مَا لِي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِيرَتِي وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِي بَلِيَّهٌ أَزَالَتْ قَدَمِي وَ حَالَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَ خِدْمَتِكَ مرا چه شده؟ هرگاه گفتم نهانم شايسته شد، و جايگاهم به جايگاه توبه كنندگان نزديك گشته برايم گرفتاري پيش آمد، بر اثر آن گرفتاري پايم لغزيد، و ميان من و خدمت به تو مانع شد... و از خدا علتش رو میپرسن و با عبارت و لعلک(و شاید) چندتا عامل رو برای کسالت بیان می‌کنند! اما چیزی که برای امروزه ما خیلی قابل تأمل هست این فراز از دعاست: أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِينَ: يا شايد مرا انس يافته با مجالس بيكاره ها ديدي، پس مرا به آنان واگذاشتي! امام سجاد یکی از عوامل کسالت در دعا و دوری از ذکر خدا رو انس با مجلس وقت تلف کنندگان بیان می‌کنن! حالا یه نگاه به زندگی خودمون بندازیم: چقدر از عمرمون رو به بطالت در گروه ها و کانال ها و فضای مجازی گذروندیم؟! نکنه این بطالت ها و وب گردی ها ما رو برای عبادت کسل و خسته کرده و مانع توبه حقیقی شده؟! ماه رمضان فرصت خوبی برای توبه و تصمیم های عالیست بیاین همه با هم تصمیم بگیریم از این فراز دعای ابوحمزه ثمالی، درس زندگی و عبادت بگیریم و هرچه کمتر کنیم بطالت و همنشیی با هدردهندگان عمرمون رو! حواسمون باشه مصداق « آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِينَ» نباشیم... ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
دیشب آخر شب، بچه ها دوتا مسابقه داشتن: مسابقه‌‌ی کی از همه ساکت تره و مسابقه‌ی کی زودتر میخوابه؟! دختر سومیم از اول تو مسابقه ها همکاری نکرد و همش قانون رو شکست، با اینکه می‌دونست حواسم بهش هست که داره همش خلاف حرفم عمل می‌کنه؛ وقتی خواهراش ساکت خوابیدن بهش گفتم هر دوتا مسابقه رو باختی! اونم با یه حالت خوف و رجایی گفت:«میشه همه چی از اول برام شروع بشه؟» منم که امید به بخشش و ناراحتیش رو دیدم و می‌دونستم بازیگوشیش نزاشته قانون مدار باشه دلم نیومد با وجودقانون شکنی ها بهش نه بگم! ◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ یهو یاد رابطه‌ی خودم با خدا افتادم! خدایا من قانون های تو رو زیر پا گذاشتم با اینکه می‌دونستم تو داری می‌بینی منو و شاهد اشتباهاتم هستی... بنده های خوبت و خوب بندگی، کردنشونم جلو چشمم بود اما نادیده گرفتم و به خطاهام ادامه دادم! اما تو می‌دونی من از سر عصیان، گناه نکردم! بلکه خواسته های نفسانیم منو به بازی گرفتن... حالا شبای قدر رسیده! با هزارامید، نگران از گناهانم اومدم در خونه ت تا بگم: میشه گناهام رو پاک کنی و از سر تقصیراتم بگذری؟! به قول دخترم؛ خدایا میشه از امشب، همه چی برام ، از اول شروع بشه؟! می دونم ناامیدم نمی‌کنی، خدای مهربون تر از مادر... ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه ،شب دل آشوبه‌ی کربلایی هاست... کاش در خانه‌ی صاحب عزا، تسلیت غم پدر می‌گفتیم... قرآن بر سر گرفتن، نزد شهید بی‌سر... می‌شود قسمتم کنی آقا؟!.... 💔 ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
دعای ابوحمزه را خوانده‌ای؟! چه زیبا، عاشقی را می‌بینی که در عشق معشوقش غوطه‌ور شده و با او گفت و گو می‌کند... معشوق را حمد و ستایش می‌کند و به زیبایی توصیف می‌کند: فَرَبِّي أَحْمَدُ شَيْ ءٍ عِنْدِي وَ أَحَقُّ بِحَمْدِي و پروردگارم ستوده ترين موجود نزد من بوده و به ستايش من سزاوارتر است. وقتی ابوحمزه را می‌خوانی؛ گویا زیباترین داستان عاشقانه را می‌خوانی؛ کدام عاشق این چنین خود را در برابر معشوق، هیچ می‌داند؟! حالا که او را حمد و ثناء کرد و به صفات نیکو خواند، آرام به درگاه عشقش پا می‌گذارد: وَ قَدْ قَصَدْتُ إلَيْكَ بِطَلِبَتِي وَ تَوَجَّهْتُ إلَيْكَ بِحَاجَتِي من با درخواستم آهنگ تو كردم، و با حاجتم روي به تو آوردم! عاشق، برای آمدن به درگاه معشوق، شفیعی آورده، و چه شفیعی والاتر از «عشق»... حُبِّي لَكَ شَفِيعِي إلَيْكَ عشقم به تو واسطه ام به پيشگاه توست... تا کنون؛فردی را این چنین عاشق یافته ای؟! عاشقی که خود را سزاوار نگاه لطف معشوق نمی‌داند، اما انقدر به کرامت معشوقش اطمینان دارد که با وجود خطاهایش، با تکیه به کرم معشوقش، با وجود بیم و هراس به سبب گناهان، با شوق و امید به سوی او می‌رود... أَدْعُوكَ يَا رَبِّ رَاهِباً رَاغِباً رَاجِياً خَائِفاً إِذَا رَأَيْتُ مَوْلاَيَ ذُنُوبِي فَزِعْتُ تو را مي خوانم اي پروردگارم در حال هراس و اشتياق و اميد و بيم، می‌خوانمت! آن‌گاه که او را غرق در خوبی ها و با والاترین صفات خواند، حالا که در دریای عشق او غوطه ور شد، وقت طلب حاجت است از تواناترین و بی نیازترین معشوق، پس به سراغ قاب قوسین او ادنی به معشوقش می‌رود: إِلَهِي إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ فَفِي ذَلِكَ سُرُورُ عَدُوِّكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي الْجَنَّهَ فَفِي ذَلِكَ سُرُورُ نَبِيِّكَ ، خدايا اگر مرا وارد دوزخ كني اين موجب خرسندي دشمن توست، و اگر مرا به بهشت وارد نمايي، اين سبب خوشحالي پيامبر توست، وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِيِّكَ أَحَبُّ إلَيْكَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّكَ و من به خدا سوگند اين را مي دانم، كه دل شادي پيامبرت نزد تو، از خرسندي دشمنت محبوب تر است... این چنین عاشقانه و خاضعانه معشوقش را با خویش همراه می‌کند! می‌داند خشنودی معشوقش در پی خشنودی عزیزترین مخلوقش، محمد صلوات الله علیه و آله و سلّم است... حالا که این چنین او را عاشقانه خواند، نزدیک ترین جایگاه به معشوقش را می‌طلبد: ألْحِقْنِي بِأَوْلِيَائِكَ الصَّالِحِينَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأَْبْرَارِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الأَْخْيَارِ و مرا به دوستان شايسته ات محمّد و خاندانش آن خوبان و نيكان پاكيزه و پاك ملحق كن یعنی همنشینی با والاترین مخلوقات و اولیای الهی! و حالا در کنار معشوق آرام می یابد... 🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍 دعای ابوحمزه، مناجات عاشقانه علی بن الحسین با خداست؛ نه تنها ابو حمزه که سراسر ادعیه ها و مناجات امام سجاد علیه السلام، راز و رمز عاشقی ست! آری؛ علی بن الحسین، درس عاشقی را در دانشگاه عاشورا پیش حسین آموخته... تو نیز، اگر طالب عاشق شدنی دست بیاویز به دامان حســـــــــین که: «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة»  ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
مادری عارف الحال گفت: «چه کسی گفته ما مادرها، خود را، شادی های خود را، مناجات و عبادات خود را فراموش کرده ایم؟» 💠💠💠💠💠 به کلامش می‌اندیشم و به مادران حوالی خود می‌نگرم! مادری که تادیروز از پسرش و کشف های عجیب و عملیات نظامیش بر روی وسایل خانه و زندگی و بمباران مخربش می‌نالید و از گریه های آن یکی فرزندش کلافه بود و به درس نخواندن دیگری معترض، دیروز با موجی از ایموجی های چشم قلبی خبر بارداری فرزند پنجمش را داد و اینگونه خطابش کرد:گیلاس مامان🥺 یا مادری دیگر... آن مادری که تازه چند روزی ست بشور و بسابش به پایان رسیده با هزار شوق و لبخند، ذوق نامه ای مینویسد در مورد خنده های فرزندانش برای چه؟!!! برای تخم مرغی که بر روی فرش نازنین خانه شکست و گلهای قالی را کریه و زشت کرد! 😖 اما او خوشحال است، چون نگاهش به عرش مادری و لبخند گلهای باغ بهشتش است نه به فرش و گلهای فرشی! آن یکی مادر که بدجور مایل به پیاده سازی آخرین روش های روانشناسی کودکش است، نیمه‌ی شب یک ساعت تمام در حال متقاعد کردن فرزندش بود و تا حد جنونِ خودش و فرزندش و مابقی اهل خانه پیش رفت؛ که ناگهان وحی مادرانه ای در گوشش زمزمه کرد: «بگذر از قوانین دودوتا چهارتای روانشناسی... فرزندت همیشه تو را ندارد و تو نیز همیشه او و چشمان ناز در خوابِ ناز رفته اش را نداری! یک امشب را کوتاه بیا از این قوانین ...» پس نوازش می‌کند گیسوان خرمایی فرزندش را و در آغوشش به خوابی بهشتی می‌رود! 💠💠💠💠💠💠 مادرها شادند... مادرها وقتی از حصار قوانین زمینی، از حصار نگاه های زمینی خارج می‌شوند شادند، خرسندند از مادرانه هایی که زمینی ها، آن را دردسر اضافی می خوانند! چون بهشت را در همین کُنج دِنج مادری یافته اند! پس در گوش مادران، روضه‌ی مصیبتِ مادری نخوانیم؛ مادران سرخوشند از ترانه ی مادری ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
مادرِ روزه دار؛ در این ساعات تشنگی نگاهی به آینه بنداز: به لبان خشکت بنگر؟! ترک برداشته؟! حالا چشمانت را ببند! حســـــــین و اصحابش را تصور کن؛ در بیابان، غرق درخاک و خون، در اوج گرما،حال آن که فاصله‌ی چندانی با آب ندارند و همین مسئله عطش را دوچندان می‌کند... لبان خشکیده‌ی ارباب و زخم های پیکرش را تصور کن! حالا چشمانت را بگشا؛ قطره اشکی به نیابت از مادرش برایش بریز... حالا با اشک چشمت، برو و طفلت را در آغوش بکش و از شیر مادری سیرابش کن! آااااه؛ اینجای روضه را فراموش کرده بودم: عطش طفل شیرخواره... لبان خشک و... ... گلوی غرق به خون در آغوش پدری تشنه لب... و مصیبتی که اکنون بیش‌تر گلوی خشک پدر را می‌سوزاند... رواست گر من از این غصه خون بگریم، خون سزاست گر من از این غصه، زار گریم، زار السلام علی العطشان عند الفرات : ❤️ حســــــــین.... ❤️ ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
بیسٺ و پنج روز فقط ڪرببلا خواستہ‌ام دم افطار و سحر ڪرببلا خواستہ‌ام چہ ڪنم تا بخرے این دل آلوده‌ے من جان زینب نظرے ؛ ڪرببلا خواستہ‌ام ❤️ 🌱نشرمیدهم به عشق صاحب الزمان🙏 🎙 ═══❖══════❖═══ @karbala_online60 ═══❖══════❖═══
روز محشر که همه از هول و هراس حساب و کتاب می دوند و به این سو آن سو می گریزند؛ منِ گناهکار هم می دَوم،اما... نه از ترس؛ که از شوق دیدار روی حســــــین! حساب و کتابم بماند برای بعد از زیارت حســـــــین... روز محشر نبود مضطرب و سرگردان هر دلی بود پریشان اباعبدالله ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
﷽ بعضی سفره‌ها، به یادماندنی می‌شوند... سفره‌هایی که پهن شدن و جمع شدنشان هر دو سراسر خیر و برکت است؛ مثل سفره‌عقد؛ 😍 پهن شدن آن سراسر زیبایی و شیرینی و عشق و صفاست و جمع شدنش آغاز یک شروع، آغاز تلاش برای سعادت و خوشبختی😌 ❤️❤️❤️❤️ سفره ماه رمضان هم، از این دست سفره هاست... وقتی سفره پهن است، ما غرق در نور عشق خداییم، نور روزه داری و سحر و افطارهایش، نور ایام البیض و میلاد کریم ابن الکریم، نور شب‌های قدر، نور شب بیست و هفتم، نور دعای افتتاح و نور الغوث الغوث خلصنا من النار و نور زیر سایه قرآن بودن... 💫 هر جای این ماه را می‌نگری شیرین است و چه بسا شیرین تر از عسل؛ طعمی به شیرینی و گوارایی طعم شهادت در رکاب حسین علیه‌السلام که قاسم بن الحسن فرمود: احلی من العسل... ماه رمضان هم از آن شیرینی های احلی من العسل است! حالا این سفره با این همه شیرینی و نورانیت و خاطرات بی‌نظیرش جمع شده؛ اما این به معنای پایان نیست! بلکه عید فطر، درست نقطه آغازی است برای شروع و پا نهادن و کوشیدن در راه عشق الهی... من معتقدم تجلی گاه این نور کسب شده که بعد از ماه به تقویت آن می‌پردازیم در محرم و اشک برحسین است. پس حالا که این سفره جمع شد و میهمانی برایمان به پایان رسید نوبت ما رسیده که با نور کسب شده از این ماه بکوشیم تا رسیدن به تجلی عشق حسین و رزق محرّممان... آری؛ حسین تجلی عشق خداست و سفینه النجات ما دلدادگان راه کربلا... 🌹رمضان، کلید محرّم است و محرّم کلید بهشت... 🌹 ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
[ رمضان ] رفت و تو در خوابُ و [ مُحَرّم ] در پیش ترسِ من کَرببلایی است که امضا نشود ...💔 💚 🌙 https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
_بعضی نوشته‌ها، دلنوشته های یک نویسنده نیست بلکه الهامی ست از جانب خدای آن نویسنده که بر قلب او نازل می‌شود و باید آن را با قلمی از نور نوشت؛ پس به توکل نام اعظمت می‌نگارم خدای نور... شب فرا رسید؛ مادر چند دقیقه ای قبل از خواب، کانال ها و گروه های فضای مجازی را نگاهی میاندازد؛ در این میان لطیفه ای را می بیند: «ما مادرها، دوازده سال برای مدرسه رفتن خودمان صبح زود بیدار شدیم و بعد مادر شدن، برای مدرسه فرستادن بچه ها باز باید دوازده سال صبح زود بیدار شویم ಥ‿ಥ» خنده ای از سر همدردی میزند و «والا» گویان گوشی را خاموش می‌کند تا به هر دردسری شده بچه ها را بخواباند... 😏 بچه ها که می خوابند به لطیفه ای که خوانده فکر می‌کند: مادری عجب شغل سختی است! 😞 به ناگاه ندایی که شاید بشود نامش را گذاشت: «هاتفی از غیب»؛ در گوشش زمزمه می‌کند: «بیا از این به بعد، کمی متفاوت زندگی کن؛ بیا و به عشق حســــین مادری کن تا احساس خسران در عمر و جوانیت نکنی...» او گفت و مادر شنید... ❤️❤️❤️❤️❤️ صبح فرا رسید؛ مادر بعد از نماز چند آیه ای قرآن خواند و این بار روزش را متفاوت شروع کرد: «السلام علی الحســـــــین»: مادری میکنم به عشق «حســـــــین» با لبخندی صبحانه را آماده کرد؛ فرزندش را رهسپار مدرسه نمود و کوچکترها را برای صبحانه بیدار کرد... حالا وقت پختن ناهار بود؛ صدای صوت دلنشین «زیارت عاشورا» را در خانه پخش کرد و مشغول خرد کرد پیاز و تفت دادن گوشت شد؛ ناگهان دلش راهی کربلا شد و اشک هایش بی امان بارید؛ بر خلاف روزهای دیگر، این بار اشک مادر به‌خاطر بوی پیاز نبود، بلکه عطر سیب کربلا اشک مادر را جاری کرده است... بچه ها به مادر می‌نگرند، فرزند کوچک مشغول سینه زنی به سبک خودش می‌شود و بزرگترها هم تباکی کنان خود را به گریه می زنند و خاله بازیشان مبدل به روضه بازی می‌شود... حالا چای مادر بوی چای روضه گرفته و غذایش عطر غذای نذری محرّم... چقدر امروز مادری کردن برایش دلنشین بود،اصلا بچه ها آرام تر از قبل شده بودند و دعواهای کودکانه شان کمتر شده بود... حالا مادر دیگر احساس خُسران عُمر و جوانیش را ندارد، زیرا : «از امروز، جوانیش را خرج ابا عبدالله کرده...» ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
پسرک با دیدن تصویر کربلا و گنبد طلای امام حسین علیه السلام رو به مادر کرد و پرسید: «مادر حرم امام حسن کجاست؟!» مادر آهی کشید و گفت: امان از قبرستان پر غربت بقیع... نه زائر و سینه زن و نه حرم و گنبدی! 🥀 پسرم آقای من و تو امام حسن که حرم ندارد... 😭 پسر، غضبی کودکانه کرد، مدادش را برداشت و گفت: «مادر،غصه نخور،خودم برایشان حرم می سازم،همینجا، در دفتر نقاشیم...» مادر لبخندی از سر امید زد، دست به سر فرزندش کشید و گفت: «حتما میسازی قهرمان من! امروز در دفتر نقاشی فردا در سپاه آخرین منجی... » 🌹🌹🌹 سالروز تخریب قبور ائمه بقیع تسلیت باد... ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
فرق می کند... فرق می کند چرا و با چه انگیزه‌ای پا به هستی گذاشته باشی؟! ◽️بعضی انسان‌ها به دنیا آمدند تا دل مادر و پدرشان خوش باشد به اینکه فرزندی دارند و دل خوشی ای برای ادامه‌ی حیات! ◽️بعضی انسان‌ها به دنیا آمدند تا به قول ما آدمها: «نام پدرشان باقی بماند...»! ◽️بعضی انسان‌ها به دنیا آمدند، اگرچه کسی انتظار تولدشان را نداشت و شاید حتی از شنیدن خبر آمدنشان ناراحت هم شدند... ◾️بعضی هم قرار بود به دنیا بیایند اما مشیت الهی طور دیگر رقم خورد و نیامده، بار رفتن بستند! ⚫️بعضی هم قرار بود به دنیا بیایند اما عده ای پا از گلیم دراز کرده و سدّ اراده‌ی خدا شده، از قدرت اختیار بشری سوء استفاده کرده و مانع آمدنشان شدند!! با این بهانه که:«ما صلاح نمی‌دانیم الان این موجود،پا به هستی بگذارد»!!! ✖️ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اما... بعضی دیگر پا به عرصه‌ی هستی گذاشتند چون: 🟢«انسانی حکیم و خردمند و وارسته از ظواهر و خیالات دنیایی و مزیّن به لباس تقوا، پدرانه و عالمانه، درخواست آمدنشان را داشت برای هدفی بزرگ؛ برای جوان ماندن کشوری که جوانیش ابزار قدرت اسلامِ مهدوی ست و مقدمه ای برای برافراشته شدن پرچمی به بزرگی جهان و به قدمت تاریخ، یعنی: «پرچم ظهور مهدی »! ✅این مولودها، فرق می کنند، اگرچه ظاهرشان، حرکات و رفتار کودکانه‌شان، مثل بقیه باشد، باز فرق می کنند! فرق می کنند چون اراده‌ی هستی‌شان، من و مای زمینی نیست! پس باید مادران و پدران پرورش دهنده‌ی چنین نسلی، هم با سایرین فرق داشته باشند! «صبورتر، مقاوم‌تر، مهربان‌تر و با تقواتر از سایر والدها باشند!» این والدین حکم مربیان سربازان ظهور را دارند پس باید تلاش کنند خود را به گونه ای بسازند که نسلی مقاوم و باتقوا بسازند، نه نسلی نازپرورده و دنیا زده! 💠روی سخنم با شماست، شمایی که به نیت فرمانبری از ولی خدا فرزند دار شده اید؛ و یا شمایی که آرزوی تاثیر در ظهور را دارید: «برای اهداف بزرگ و متفاوت باید بزرگ بود و فرق داشت...» هیچوقت برای شروع دیر نیست؛ این شما و این تربیت نسل ظهور: «بسم الله»... ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
همه می‌دانیم و هیچ کس منکر نمی‌شود... همه می‌دانیم اولین معلم هر انسانی بعد از خلقتش، مادر اوست... از آن روز که خزیدن و چهار دست و پارفتن را شروع می‌کند تا روزی که دیگر مادر در این دنیا نباشد؛ تمام عمر مادریش، هر آنچه باعث سعادت فرزند است و در توان دارد به او می‌آموزد: تاتی تاتی گام برداشتن را، مامان و بابا گفتن را، قاشق به دست گرفتن را، سلام و ادب داشتن را، دیکته‌ی شب و ریاضی دست و پاشکسته را و درس دین و انسانیت را! اما بعضی مادرها بیشتر معلمند! مادری که از آن روز که فرزندش معنی بخشش را دانست دوتا لقمه در کیف او گذاشت و گفت: یکی برای همکلاسی نیازمندت... مادری که از آن روز که پسرش وارد جامعه شد حفظ حریم چشم و نگاهداشتن عزت زنان و دختران آموخت! مادری که به دخترش یاد داد زیبایی تو برای توست نه برای هر عابر و هر نگاه غریبه! مادری که به پسرش آموخت غیرت و ناموس را، نه واژه‌ی به من ربطی ندارد را! مادری که به دخترش آموخت عفت و حجاب را، نه واژه‌ی به تو ربطی ندارد را! مادری که به فرزندش آموخت زندگی ساده و کمک حقیقی به نیازمند را؛ نه هشتک گذاری در خودروی آخرین مدل مقابل چشمان کودک کار، برای نیازمند در فضای مجازی و دم از مردم زدن های توخالی را! مادری که معنای جامعه و ما بودن را به فرزندش آموخت، نه معنای دلم می‌خواهد و قانون منیــــّت را! چنین مادری را تمام ایام سال باید ستود، چه روز مادر باشد چه روز معلم! پس روز معلم را تبریک می‌گوییم به مادر پسران غیور و ایثارگری چون: آرمان علی وردی، علی لندی، حمیدرضا الداغی و مادر تمام شهدایی که تجسم واژه ایثار و غیرتند! و مادر تمام دخترانی که زیر چتر حیا و عفت برای سربلندی میهن در تلاشند و تجسم زندگی حقیقی بدون شعارهای توخالی اند! آری، چنین مادرانی معلم حقیقی یک جامعه‌اند! مادرم، روز معلم، مبارکت باد! ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
ممنون از کانال یک اتفاق خوب که بدون چشم داشت پیام رو با لینک اصلی نشر دادند! یک کانال خوب با کلی اتفاق خوب👏👏👏 https://ble.ir/Pleasant_Events 📻 رادیو بله 🎧 قسمت سوم: [کانال یک اتفاق خوب](https://ble.ir/Pleasant_Events) 🆔 کانال روایت‌های بله | @balestories ✅ عضویت: ble.ir/join/N2VhMTg4ZW
سلام امروز تصمیم گرفتم راجع به یکی از سوال و شبهات داااغ در خصوص مساله فرزندآوری با هم گفت و گو کنیم: مساله مدیریت اقتصاد خانواده‌های خوش جمعیت(پرجمعیت) 🔥 هر جا صحبت از فرزند زیاد میشه یکی از اصلی ترین واکنش ها و سوالات از ما اینه که:«تو این گرونیا آدم تو خرج یکی دوتا بچه هم می‌مونه چه برسه به چهار_پنج تا بچه » 💸 بیاید با هم این مساله رو تحلیل کنیم! 🤑 همونطور که اکثرا می‌دونیم هزینه های زندگی ما شامل دو دسته‌ی کلی میشه: «خرج و بَرج» خرج های ما شامل هزینه های ضروری زندگی میشه: خورد و خوراک،مسکن، درمان، آموزش، خرید ضروریاتی شامل پوشاک و... 🥴 و اما بَرج چیه؟! 🤔 بَرج به معنی اون قسمت از خریدهای ماست که زائده و نبودنش هیچ ضرری به ما نمیزنه برای مثال: دکوراسیون خانه به نحوی که چشم های بقیه رو بگیره(یا به عبارتی در بیاره) 🤯 سیسمونی‌های سنگین تابع دل وحرف مردم🙄 شهربازی و تفریح و سفرهای زیاد و خارج از حد معمول✈️ مهمونی های پر هزینه و شامل چند مدل غذا و دسر🍢🍡🍱🥮🍣 لباس های بیش از حد نیاز صرفا برای تکراری نپوشیدن🧥🥼👚👕 انواع اسباب بازی ها برای پر کردن اوقات تک فرزند طفل معصوم! از شیر مرغ گرفته تا جون آدمیزاد😏 کلاسهای مختلف برای پر کردن اوقات فراغت که بسیاری از آموزش های این کلاس ها هیچوقت در زندگی حقیقی برای ما کارایی نداره😉 خوب تا اینجای کار رو با هم بررسی می‌کنیم: ما چند فرزندی ها به خیلی از این برج ها نیازی نمی بینیم و به راحتی حذفش می کنیم: اولیش تعریف ضروریات زندگی انسانیه که برمی گرده به تعریف درست از انسان و هدف آفرینشش! وقتی هدف زندگی رو درست تعریف کنیم تو زندگی دنبال اون اموری میریم که برای رسیدن به هدف خلقت،یعنی عبودیت، ضرورت داره! اگر بر این اساس زندگی کنیم و بچه ها این رو تو زندگی حس کنن،دیگه ظواهر پیش چشماشون رنگ میبازه و وقتی رفتن خونه عمو و دایی،با دیدن اتاق انچنانی بچه هاشون،حس درماندگی و بدبختی نمی‌کنن و در اینده از والدین طلبکار نمیشن پس اول باید تقوا رو در خودمون و بچه ها تربیت کنیم ( پیشنهادم اینه که لابلای روزمره هامون یه وقتی رو بزاریم برای شنیدن سخنرانی هایی از قبیل استاد شجاعی و سخنرانی استاد پناهیان و دوره های اساتیدی نظیر استاد عباسی ولدی و ... که بسیار در مادری کردن راهنمای خوب و موثریه!) هر چی تقوا بالاتر بره دیدگاه مردم چی میگن خنده دار تر میشه و درنتیجه ، آرامش خانواده بیشتر و بیشتر میشه! و در چنین خانواده ای، بچه ها هم دهن بین و ظاهر بین و مادی‌گرا تربیت نمیشن! مساله‌ی بعدی هزینه تفریحات و اسباب بازی و این قبیل اموره: حتما همه می‌دونیم که: اسباب بازی هرچقدر هم که زیاد باشه بالاخره بچه ها ازش خسته و زده میشن، چون ذهن بچه ها فعال و پویاست، اما کارایی اسباب بازی‌ها، همیشه یکنواخته و یکی از علل گرایش به بازیهای کامپیوتری هم همین پویا بودنش هست(ولو فعال بودن در در خیال و نه در حقیقت!) اما هم‌بازی تکراری نمیشه چون دارای ذهن فعاله و با کوچکترین امکانات بیشترین بازیها رو ابداع میکنه؛ مثل استفاده از گوشتکوب به عنوان دنده ماشین و درب قابلمه به عنوان فرمون خودرو! 😆😆 پس اونی که لازمه‌ی بازی بچه هاست: هم بازیه نه انواع اسباب بازی😌 همین مساله‌ی هم بازی بیشتر داشتن، بچه های ما رو از اموری مثل رفتن به تفریحات گوناگون از جمله شهربازی و سینما و... تا حد زیادی بی نیاز کرده! در مورد دکوراسیون خونه، لباس ها، مهمونی ها و مسافرت ها، اینها همش لازمه ی سلامت روان انسانه و سبب آسایش و تا حدی آرامش! اما دوز و میزان مصرفش برای افراد مختلف متفاوته: مثلا ما والدین چند فرزندی با یک پارک دم خونه و یه ساندویچ الویه ی مامان پز و یه قایم موشک و وسطی خانوادگی و کلی صدای قهقهه، قد یه سفر به آنتالیا آرامش کسب می کنیم! 😅😆 ما آرامش رو تو دکور آنچنانی و لباسهای رنگ و وارنگ جست و جو نمی کنیم! آرامش همینجا کنار گوشمونه: همین چهار دست و پاراه رفتن و کلاس اولی شدن و قد کشیدن بچه ها و همین ها که عده‌ای اسمش رو گذاشتن دردسر و ما اسمش رو گذاشتیم: زندگی ! سرتون رو درد نیارم؛ به طور کلی اگه برج های ما حذف بشه، سبد خرج های ما میتونه سنگین تر بشه🤩 اما همه چی به اینجا ختم نمیشه! بحث بعدی ما در مورد منبع دخل و خرج ماست! بحث رزاقیت و از کجا بیاریم...🤓 پس با ما همراه باشین برای بررسی کامل این موضوع در قسمت بعدی... ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari