#داستان_آموزنده
🔆نقش دانشمند حكيم در نجات قوم از بلاى حتمى
يونس (علیه السلام ) به قوم خود گفته بود كه عذاب الهى در روز چهارشنبه نيمه ماه شوال بعد از طلوع خورشيد نازل مى شود، ولى قوم او را دروغگو خواندند و او ار از خود راندند و او نيز همراه عابد (مليخا) از شهر بيرون رفت ، ولى روبيل كه عالمى حكيم از خاندان نبوت بود در ميان قوم باقى مان ، هنگامى كه ماه شوال فرا رسيد، روبيل بالاى كوه رفت و با صداى بلند به مردم اطلاع داد و فرياد زد:
اى مردم ! موعد عذاب نزديك شده ، من نسبت به شما مهربان و دلسوز هستم ، اكنون تا فرصت داريد استغفار و توبه كنيد تا خداوند عذابش را از سر شما برطرف كند.
مردم تحت تاءثير سخنان روبيل قرار گرفته و نزد او رفتند و گفتند: ما مى دانيم كه تو فردى حكيم و دلسوز هستى ، به نظر شما اكنون ما چه كار كنيم تا مشمول عذاب نگرديم ؟
روبيل گفت : كودكان را از مادرانشان ، به بيابان آوريد و آنها را از همديگر جدا سازيد، و هنگامى كه طوفان زرد را از جانب مشرق ديديد، همه شما از كوچك و بزرگ ، صدا به گريه و زارى كنيد و با التماس و تضرع ، توبه نمائيد و از خدا بخواهيد تا شما را مشمول رحمتش قرار دهد...
همه قوم سخن روبيل را پذيرفتند هنگام بروز نشانه هاى عذاب ، همه آنها صدا به گريه و زارى و تضرع بلند كردند و از درگاه خدا طلب عفو نمودند، ناگاه ديدند هنگام طلوع خورشيد، طوفان زرد و تاريك و بسيار تندى به وزيدن گرفت ، ناله و شيون و استغاثه آنها از كوچك و بزرگ برخاست و حقيقتا توبه كردند.
روبيل نيز شيون آنها را مى شنيد و دعا مى كرد كه خداوند عذاب را از آنها دور سازد خداوند توبه آنها را پذيرفت و به اسرافيل فرمان داد كه طوفان عذاب آنها را به كوههاى اطراف وارد سازد، وقتى مردم ديدند عذاب از سر آنها برطرف گرديد به شكر خدا پرداختند روز پنجشنبه يونس و عابد، جريان رفع عذاب را دريافتند، يونس به سوى دريا رفت و از نينوى دور شد و سرانجام سوار بر كشتى شده و از آنجا نهنگ او را بلعيد (كه در داستان قبل ذكر شد) و مليخا (عابد) به شهر بازگشت و نزد روبيل آمد و گفت : من فكر مى كردم بخاطر زهد بر تو برترى دارم ، اكنون دريافتم كه علم همراه تقوى ، بهتر از زهد و عبادت بدون علم است ، از آن پس آن عابد و عالم رفيق شدند و بين قوم خود ماندند و آنها را ارشاد نمودند.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
#داستانهای_آموزنده
#خیابان_انقلاب
#جهاد_تبیین
#نکته_بصیرتی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
لطفا عضو بشید :
https://eitaa.com/Ayndh_Roosh
✨﷽✨
#تلنگر
⭕داستان بسیار زیبا از زن بی حجاب و زن چادری
👌 زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم. چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
💥زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد.
#تلنگر
#خیابان_انقلاب
#داستانهای_آموزنده
#جهاد_تبیین
#حجاب
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━
لطفا عضو بشید :
🌐 گروه خبری #جهاد_تبیین 👇🏻
https://eitaa.com/Ayndh_Roosh
👌در اینجا آگاه تر شوید