حتما شنیدید که «شادیهای دنیا دوام ندارند و پشت هر خندهای غمی پنهان است.»
درست شنیدید اما خب من میخواهم به شما بگویم یک شادی آن هم فقط یک شادی در دنیا هست که هیچوقت تمام نمیشود و بیشتر هم میشود.
آن محبت کردن به آدم هاست.
محبت کردن به آدم ها دل را صاف صاف میکند. محبت آدم را نورانی میکند.
شاد کردن بقیه جوری شادت میکند که هیچ غصه حریفش نیست.
شاد کنیم و شاد کردن را یاد بگیریم؛ قبل از اینکه فرصت برود...
#کتاب
سرگذشت خانم سبا بابایی (کونیکو یامامورا) را خواندم.
کتاب خوش خوان و خوبی بود. راحت به آخر رساندم و اذیت کننده نبود.
سرگذشت ایشان خیلی جالب بود. اینکه سرنوشت این بانوی ژاپنی را به ایران میکشد و بعد تازه خودش میفهمد چقدر ایرانی است و چقدر دوست دارد ایرانی باشد.
آقای حمیدحسام قلم روانی دارند. اصل ایشان پایبندی به روایت راوی است. کتاب خداحافظ سالار حجم خیلی زیادی دارد چون راوی جزئیات زیادی بیان میکند، اما در این کتاب چون راوی کوتاهتر و خلاصهتر توضیح داده نویسنده هم به شیوه راوی پایبند مانده و همانگونه منتقل کرده است.
در کل کتاب را پیشنهاد میکنم. وقت زیادی نمیگیرد اما شما را با انسانی خاص آشنا میکند.
#کتاب_هفدهم
#معرفی_کتاب
@Azdel252
#کتاب_هجدهم
کتاب بعدی توصیه استاد جوان آراسته است برای تقویت زبان داستانی.
زبان احمد محمود را دوست دارم. در عین سختی و مبهم بودن جملاتش تشبیهات و توصیفات جالبی دارد.
@Azdel252
#کتاب
بیانات سیزده آبان حضرت آقا را گوش میدادم که شنیدم برای چندمین بار تاکید کردند که همه باید تاریخ بخوانند.
در دیدار با دانشآموزان تاکید کردند که بروید و تاریخ بخوانید و کلا تاریخ خوب است و مخصوصا تاریخ کشور خودتان را بخوانید و ببینید چه قهرمان هایی داشتهاید و ببینید که کشورتان هیچوقتِ تاریخ زیر بار زور نرفتهاست.
با خودم گفتم چرا من هیچوقت خودم را مخاطب این حرف آقا ندانستهام؟
حرفی که به همه میگوید و حتی به دانشآموزها میگوید بروید تاریخ بخوانید و من که میخواهم در فضای فرهنگ کشور نفس بکشم اصلا حواسم نبوده که من هم باید دوخط تاریخ بخوانم. و باید بدانم که تاریخ کشورم روی گردن باریکم حق بزرگی دارد و یک روز که دستم به نوشتن رفت یادم باشد از قهرمان های تاریخ کشورم بنویسم.
رفتم کتابهای روی طاقچه خانه را گشتم و این تاریخ را پیدا کردم که قطور است و به نظر ساده نمیآید. اما انشالله شروعش میکنم و روزی یک صفحه میخوانم به اضافه سی صفحه داستانی که هر روز میخوانم.
به امید خدا
@Azdel252
گاهی با خودم فکر میکنم من با این همه عشقی که به طلبگی دارم اصلا میتوانم نویسنده خوبی شوم؟
اصلا ببینم؛ من با این همه محبوب و لیلی که حاضر نیستم از هیچکدام بگذرم چطور میتوانم تمرکز کنم و در یک کار متخصص شوم؟
ازدل...
#کتاب بیانات سیزده آبان حضرت آقا را گوش میدادم که شنیدم برای چندمین بار تاکید کردند که همه باید تار
فعلا با روزی دو صفحه پیش بریم انشالله
.
دو ماه از پاییز گذشته بود و برف که هیچ یک قطره باران هم نباریده بود. توی هیچ شهری نباریده بود. آسمان دوده گرفته بود و چشم چشم را نمیدید. همهجا حرف از خشکسالی بود و حتی شبکه پویا دعای باران پخش میکرد. اخبار گفته بود اگر باران نبارد تابستان آب نیست و مردم به هول و ولا افتاده بودند. شهر به شهر صف کشیدند برای خواندن نماز باران و ورد زبانشان شده بود دعا. بعد از یک هفته همهجا دعا و نماز خواندند و سحر که شد آسمان ترکید و دو روز کامل بارید. بارید و بارید و بارید. مردم رفتند بیرون. با باران و با هایِ دهانشان عکس گرفتند و هوای تازه کشیدند تو سینه.
صبح روز بعد که باران قطع شد مردم برگشتند سر کار و بارشان و خوشحال بودند که آسمان صاف شده و ستارهها پیدا شدند و هوا کسی را به سرفه نمیاندازد.
مردم فکر کردند همین دو روز قد دو ماه نباریدن و چهارپنج سال کم باریدن باران باریده و دیگر هیچ جا حرف از خشکسالی نبود. خبری از دعا و نماز باران نبود و دیگر خبری از باران هم نبود...
@Azdel252
📍متن داستان خانم فاطمه صاحبکار در سایت محفل.
«سحر»
📌 داستانی درباره دو دوست و رنج جدایی
🔗 https://mabnaschool.ir/?p=133276
👈 اینجا خانه خانم صاحبکار در محفل است. روایتها و داستانهای ایشان را میتوانید از این صفحه پیگیری کنید.
@Azdel252
ازدل...
📍متن داستان خانم فاطمه صاحبکار در سایت محفل. «سحر» 📌 داستانی درباره دو دوست و رنج جدایی 🔗 htt
خوشحال میشم داستانمو اینجا بخونید ونظراتتون رو برام بنویسید😇