eitaa logo
_گل بابونه_
123 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
602 ویدیو
32 فایل
بسم‌اللہ🌱✨ خوشـٰاآن‌راه‌کہ‌پایانش‌توباشے🪴💚 • • از 2شهریور 1402اینجاییم‌تاحالتوبہترکنیم📗🍏 اندکےشروط↯ @BABONAH1 کپے؟ بلہ💚🌱'!
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴| ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
_گل بابونه_
🪴|#پروفایل ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
_معنی‌عدد‌هایےك‌باید‌بدونے:>💗🕶 ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ 𝟬𝟬𝟬↜یهشروعجدیددرراهه 🌿. 𝟴𝟯𝟭↜دوستتدارمامروز،فردا،برایهمیشه🫂 . 𝟭𝟰𝟲𝟰𝟯↜منهمیشهدوستتخواهمداشت 🫀. 𝟮𝟮𝟮↜بهخودتباورداشتهباش 🌸. 𝟭𝟯𝟭𝟰↜برایهمیشه 🍓. 𝟲𝟯𝟳↜تاابدهمیشه 🥤. 🪴| ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
○ࢪاه هایـے بـࢪاـے دوࢪـے از گوشـے«📵💗» ••ڪمڪ گࢪفتـن از مشــاوࢪ💛🐤 ••خاموش ڪࢪدن هشـداࢪهـا🦦🥒 ••تعیـن محدودیـت استفاده از گوشـے🐋 ••جایگـزین فعالیـت هاـے سالم تـࢪ🌻☁️ ••تعیٻـن زمـان و مڪان تلفـن ممـنوع🍈💗 ⊹˚. ִֶָ  •🩵 ----☆---♡----☆----♡ @BABONAH💗💗
◞اتاقتو با اینا تزئین ڪن🍄🔖◜ - تابلو هاۍ قشنگ بزن🌱💆🏻𔘓.! - ریسہ نوری به دیوار اتاقت بزن🍓🤏🏻𔘓.! - گل هاۍ قشنگ بچین💛🐭𔘓.! - نقاشیاتو بچسبون💗👀𔘓.! - با پوستر هاۍ قشنگ تزئینش ڪن 😻🌸𔘓.! ⊹˚. ִֶָ  •🎈 ----♡----♡----♡----♡ @BABONAH💗💗
----☆----☆---☆----☆ @BABONAH💗💗
_گل بابونه_
🪴|#خوراکی ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
اگه داری اینو میخونی :) میخوام بهت بگم که هیچوقت نباید امیدت و از دست بدی ! توی لحظه ای که فکر میکنی به تهش رسیدی و دیگه نمیتونی ادامه بدی خـدا برات یه معجزه میفرسته🍓 پس لطفا ادامه بده... چون تو قطعا میتونی به خواسته‌هات برسی به قول الهه‌ی قمشه‌ای : « آرزو دلیلِ بر استعداده اگه استعدادشو نداشتی یا قرار بود بهش نرسی خـدا هیچوقت تو سرت نمیداختش 🫂🤍☁️ »️ ‌ 🪴| ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
_گل بابونه_
✨🌱✨ #ناحله #پارت_40 به سرهنگ و بقیه بالا دستیا هم دست دادم و ازشون خداحافظی کردم. راننده ماشینُ استا
✨🌱✨ وااا اینهمه دعا چرا چیز دیگه ای از خدا نمی خواستن براش. همینطوری مشغول گشت زدن بودم که دیدم یه پست ب پستاش اضافه شده با هیجان منتظر موندم بازشه چهره اش مثه همیشه تو عکس مشخص نبود ولی کیکش مشخص بود انگار خم شده بود و داشت فوتش میکرد دوست و رفیقاشم دورش بودن چجوریه اینهمه رفیق داره و اینهمه آدم دوسش دارن ؟ بنظر آدم معاشرتی واجتماعی نمیاد . از دوستاش تشکر کرده بود. آخر پستشم نوشت " آرزوی روز تولدمو شهادت مینویسم " خب پس خودشم از خداش بود براش شهادت بخوان دوباره رفتم تو پستایی که تگش کرده بودن از همشون اسکرین شات گرفتم گفتم شاید پاک کنن پستارو میخواستم عکساشو نگه دارم خیلی برام جالب شده بود به شمع تولدش دقت کردم زوم کردم‌روش نگام ب شمع دو و شیش خورد عه بیست و شیش سالشه فکر میکردم کوچیک تر باشه تو ذهنم حساب کردم ک چقدر ازم بزرگتره. من ۱۸ بودم و اون وارد ۲۷ شد... نه سالی تقریبا ازم بزرگتر بود. خب ۹ سالم زیاده . اصن چرا دارم حساب میکنم وای خدایا من چم شده . کلافه از خودم گوشیمو قفل کردم و گذاشتمش کنار . تو دلم‌ با خودم در گیر بودم هی به خودم میگفت فاطمه نه نباید بهش علاقمند شی مثه همیشه منطقی باش‌ این آدم اصلا ب تو نمیخوره به معیارات عقایدت، از همه مهمتر افکارش با افکار بابا به هیچ وجه جور در نمیاد . در خوشبینانه ترین حالت هم اگه همه چی خوب باشه و بهم بخورین بابا عمرا بزاره ک... ای خدا تا کجاها پیش رفتم فک کنم از درس خوندن زیادی خل شدم‌. تنها راهه خلاصی از افکارم خوابیدن بود. ساعت و برای یک ساعت دیگه کوک کردم . کلی کار نکرده داشتم . تا سر رو بالش خنکم گذاشتم از خستگی خوابم برد _ با صدای مضخرف ساعت بیدارشدم و با غضب قطعش کردم گیج خواب پریدم حموم و بعد یه دوش سریع اومدم بیرون چند ساعت دیگه سال تحویل بود و من هنوز بوی بهار و حس نکرده بودم . اصلا استرس کنکور شوق و ذوقم و واسه هر کاری،کور کرده بود. میترسیدم آخرش روونه تیمارستان شم. کرم پودر و رژمو برداشتم و باهاشون مشغول شدم.بعد اینکه کارم تموم شد شلوار سفیدم و پوشیدم . یه زیر سارافونی بلند سفیدم پوشیدم و مانتو جلو باز صورتیم و که یخورده از اون بلندتر بود ورداشتم شال سفیدمو هم سرم کردم بعد عطر زدن و برداشتن کیف و گوشیم با عجله از اتاق اومدم بیرون زنگ زدم ب مامانم چند دقیقه دیگه میرسید خسته بود ولی دیگه نمیشد کاریش کرد .وقتی برامون نمونده بود که بزارم واسه بعد. تا صدای بوق ماشین مامان و شنیدم پریدم بیرون و سوار ماشین شدم رفتیم داخل شهر . ماشینش و پارک کرد و مشغول گشتن شدیم . اینجور وقتا انقدر شهر شلوغ میشد که احساس میکردم اومدم یه شهر دیگه. یه حس غریبی بهم دست میداد . خداروشکر ماهی قرمزا و سبزه ها مثه گذشته منو به وجد آورد دوساعتی چرخیدیدم و خرید کردیم به مامانم گفتم زودتر بره خونه تا سفرمو بزارم +اره دیگه همیشه همینی وایمیستی دقیقه ۹۰ همه کاراتو انجام میدی _مامان خانوم کنکوررر دارممما +بهانته نمیخواستم بحث کنم واسه همین بیخیال شدم و منتظر موندم به خونه برسیم. وقتی که رسیدیم بدون اینکه لباسم و عوض کنم نشستم تو هال میز عسلی و گذاشتم یه گوشه ساتن سفیدم و گذاشتم روش و یه تور صورتی هم با یه حالت خاصی آویزون کردم . ظرفای خوشگلم و دونه به دونه در اوردم و به شکل قشنگی چیدمشون آینه و شمعدون مادرمم گذاشتم تو تنگِ کوچیکی که خریده بودم آب ریختم و ماهیارو توش انداختم. بعد اینکه کامل هفت سینم و چیدم و قرآن و روی میز گذاشتم با ذوق عقب رفتم و به حاصل کارم خیره شدم. لباسم و عوض کردم تی وی و روشن کردیم . با بابا اینا نشستیم ومنتظر تحویل سال شدیم . دلم میخواست تمام آرزوهامو تو این چند دقیقه به خدا بگم اول از همه از خدا خواستم نتیجه زحماتم و بهم بده و بتونم جایی که میخوام قبول شم سایه پدر و مادرم رو سرم بمونه و همیشه سلامت باشن یه اتفاق خوب تو زندگیم بیافته و دوباره آدم شاد و شنگول قبل بشم و یه دعا هم که همیشه میکردم این بود که خدا یه عشق واقعی و موندگار بندازه تو دلم . اصلا دلم نمیخواست خودمومجبور کنم که عاشق یکی شم . به نظرم آدما باید صبر میکردن تا به وقتش خدا بهشون عشق و هدیه بده. فازِ بعضی از دوستامم که خودشونو به زمین و آسمون میزدن تا بگن عاشق یکین ولی نبودن و درک نمیکردم هیچ وقت . به خدا گفتم اگه عشق مصطفی درسته مهرش و به دلم بندازه و کاری کنه که بتونم به چشم همسر نگاش کنم. همین لحظه سال تحویل شد . اشکایی که ناخودآگاه گونه هامو تر کرده بود و با آستینم پاک کردم. با لبخند پدر و مادرم و بغل کردم و از هرکدومشون دوتا ۵۰ هزار تومنی عیدی گرفتم و دوباره بوسیدمشون . برقا رو خاموش کردیم آماده شدیم تا بریم بیرون ___ نویسندگان :فاطمه زهرا درزی و غزاله میرزاپور 🪴| ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
🪴| ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
_گل بابونه_
🪴|#پروفایل ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
- حق ترین چیزهای ممکن .💆🏻‍♀️🌸. ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ - وقتی اینترنتتون تموم میشه تازه یاد چیزایی میوفتین که کاش گوگل دربارش سرچ میکردین .🧸🤎. - وقتی برقا میرن گوشی تلفن شما همیشه باتریش در حال خاموش شدن و زیر ۱۰ درصد.🧚🏻‍♀️🩰 - وقتی دارین چیزیو جدی توضیح میدین خندتون میگیره و اون خنده ذاتا دلیل خاصی هم نداره .🧱🌱. - وقتی آب قطع میشه تشنه تر از همیشه میشید و حتی به آب هم به هر دلیلی احتیاج پیدا میکنید .⛪🍓. - همیشه اون وسایلی که بهشون نیازی نداری جلو چشمتن ولی وقتی که بهشون نیاز داری کلا از روی زمین محو میشن .🍔🍭. 🪴| ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
🪴| | ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
_گل بابونه_
-ذهن مثل آب می‌مونه دوست من؛ وقتی که آشفته بشه دیدن سخت میشه ولی با آروم گرفتنش جواب رو پیدا می‌کنی ..! 🪴| ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
- خدایا😍✨ 🪴| ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘
🪴| ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ @BABONAH💕🌱˘˘