هدایت شده از گسترده مارال
🔴زیر بغلــــت سیــــاهه✨پوستت #چروکه؟🤦♀💅
پاهات #ترک دارن؟!👩🌾صورت #جوش و لک داره😔😂
موهات وزه💇♀پوستت تیره شده😱
تازه #زایــــــــمان کردی #همـــسرت ازت ناراضیه؟👫
بیا از #لولو👻 به #هلو تبدیل شو🍑
مخصوص دختر خانوما💯
تالینکش پاک نکردم بیا
https://eitaa.com/joinchat/934215734C4d684464e8
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
#داستان_واقعی
⭕️ دو ماه قبل #دختری ناگهان احساس ناراحتی کرد. چنان درد می کشید و حالات او چنان بود که پزشکان تشخیص دادند که درد #زایمان است. او را به یک بیمارستان منتقل کردند، تحقیق بعمل آمد، معلوم شد که #شوهر ندارد. معاینات هم نشان داد که #باردار نیست، اما او همچنان در تخت بیمارستان بخود می پیچید و #ناله می کرد و سراپای وجودش را نیز عرق سردی پوشانده بود. چند ساعتی وقت پزشکان را گرفت، سرانجام آرام شد، لبخندی زد و گفت: راحت شدم، #نوزاد پسر است!! پزشکان ابتدا گمان می کردند که با یک دیوانه سروکار دارند ولی پس از تحقیق متوجه شدند که😱👇
...بیشتر بدانید
...بیشتر بدانید
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
⭕️خدا کریمه... بچه خمیره⭕️
تاجری بود که هرچه زن می گرفت بچه دار نمی شد و زنها را به زور طلاق می داد. تا اینکه دختری را عقد کرد.
این دختر مادری داشت آتشپاره و خیلی زرنگ.
بعد از چندی تاجر به مسافرت رفت بعد از آن مادر دختر قدری خمیر درست کرد و روی #شکم دخترش گذاشت و رویش پوست کشید و به دختر گفت:« تاجر که از مسافرت آمد به او بگو من بچه دار هستم.»😳‼️
زمانی که #تاجر_برگشت دختر گفت من باردارم
بعد چند ماه زمان #زایمان فرا رسید ناگهان...😳👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
⭕️خدا کریمه... بچه خمیره⭕️
تاجری بود که هرچه زن می گرفت بچه دار نمی شد و زنها را به زور طلاق می داد. تا اینکه دختری را عقد کرد.
این دختر مادری داشت آتشپاره و خیلی زرنگ.
بعد از چندی تاجر به مسافرت رفت بعد از آن مادر دختر قدری خمیر درست کرد و روی #شکم دخترش گذاشت و رویش پوست کشید و به دختر گفت:« تاجر که از مسافرت آمد به او بگو من بچه دار هستم.»😳‼️
زمانی که #تاجر_برگشت دختر گفت من باردارم
بعد چند ماه زمان #زایمان فرا رسید ناگهان...😳👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
⭕️خدا کریمه... بچه خمیره⭕️
تاجری بود که هرچه زن می گرفت بچه دار نمی شد و زنها را به زور طلاق می داد. تا اینکه دختری را عقد کرد.
این دختر مادری داشت آتشپاره و خیلی زرنگ.
بعد از چندی تاجر به مسافرت رفت بعد از آن مادر دختر قدری خمیر درست کرد و روی #شکم دخترش گذاشت و رویش پوست کشید و به دختر گفت:« تاجر که از مسافرت آمد به او بگو من بچه دار هستم.»😳‼️
زمانی که #تاجر_برگشت دختر گفت من باردارم
بعد چند ماه زمان #زایمان فرا رسید ناگهان...😳👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194