eitaa logo
⚘باقیات الصالحات⚘
87 دنبال‌کننده
7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
173 فایل
الهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸شناخت شناسنامه‌ای امام خمینی ✅نام و نام خانوادگی: مصطفوی موسوی خمینی ✅نام پدر: آیت الله مصطفوی ✅نام مادر: خانم 🌸تاریخ تولد: اول مهر 1281 شمسی (1279در شناسنامه)، 20 جمادی الآخرة 1320قمری 🌸محل تولد: ، استان مرکزی، ایران ✅فرزندان: دو پسر و سه دختر ✅مدت عمر: 87 سال ✅تحصیل در خمین: از مکتب‌خانه و دروس جدید ✅شروع تحصیلات حوزوی: نزد دایی و برادر ✅تحصیل در : سال 1300 به جهت استفاده از آیت الله عبدالکریم حائری ✅تحصیل در : پایان سطوح عالی حوزه در 25 سالگی و رسیدن به درجه اجتهاد ✅مهم‌ترین استاد امام: مرحوم آیت الله محمدعلی شاه آبادی ✅در 27 سالگی: تدریس و اخلاق 🌸ازدواج: در 28 سالگی با خدیجه خانم، دختر آیت الله آقای حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی ✅1325 و در 44 سالگی: تدریس خارج فقه و اصول ✅16 مهر 1341: جلسه مهم با مراجع قم در رابطه با انجمن هاى ایالتى و ولایتى ✅11 آذر 1341: لغو مصوبه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى با پیگیری امام خمینى ✅بهمن 1341: غیرقانونى و قلابى شاه ✅دوم فروردین 1342: فاجعه خونین مدرسه به دست عمال رژیم شاه ✅15 خرداد 1342: شبانه امام خمینى، قیام تاریخى ملت ایران، اعلان عزای عمومی برای همیشه ✅4 تیر 1342: انتقال امام از پادگان قصر به سلولى در عشرت آباد ✅21 فروردین 1343: سخنرانى تاریخى امام در مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر ✅4 آبان 1343: سخنرانى كوبنده امام به مناسبت طرح ✅13 آبان 1343: بازداشت و تبعید امام به ✅21 آبان 1343: انتقال امام از آنكارا به بورساى تركیه ✅13 مهر 1344: انتقال امام از تركیه به ✅16 مهر 1344: حركت امام از سامرا به كربلا و سپس نجف اشرف ✅23 آبان 1344: آغاز تدریس حوزوى امام در نجف و استقرار 13 ساله ✅12 اردیبهشت 1356: پیام امام به مناسبت چهلم شهداى قم ✅آبان 1356: خبر شهادت و درگذشت فرزندش آیت الله ✅دوم مهر 1357: محاصره منزل امام توسط نیروهاى بعثى عراق ✅10 مهر 1357: حرکت امام از عراق به سوى و ممانعت آن کشور ✅13 مهر 1357: هجرت امام خمینى به (نوفلوشاتو) ✅12 بهمن 57: امام از تبعید 15 ساله با استقبال تاریخی ملت ✅15 بهمن57: تعیین بعنوان نخست وزیر موقت ✅21بهمن 57: دستور تاریخی در شکستن حکومت نظامی طاغوت ✅10 اسفند 57: انتقال امام خمینی از تهران به ✅بهمن58: بازگشت به تهران با اصرار پزشکان به جهت بیماری قلبی امام 🌸تشکیل و هدایت به مدت 124 ماه 🌸از 59 تا 67: هدایت و جنگ و دفاع هشت ساله در مقابل استکبار جهانی ✅فروردین65: ایست موقت قلب امام و احیا مجدد با شوک ✅27تیر67: پذیرش 598 و پایان جنگ تحمیلی ✅11دی 67: نامه تاریخی به ، رئیس جمهور شوروی سابق ✅25 بهمن67: صدور حکم اعدام مرتد (آیات شیطانی) ✅فروردین68: عزل آقای از قائم مقامی رهبری ✅4اردیبهشت68: فرمان قانون اساسی ✅28 اردیبهشت 68: تشخیص سرطان معده ✅2 خرداد 68: انجام عمل جراحی ☑️13 خرداد 68: ؛ ساعت 22 و 20 دقیقه ☑️14 خرداد68: از نیمه خرداد کشم! ☑️16 خرداد 68: و بی‌نظیر در جهان، از مصلای تهران تا ✍️احمد سعیدی
بسم الله الرحمن الرحیم ما هنوز نفهمیده‌ایم چه مردی را از دست داده‌ایم. ✍🏼پرستو علی‌عسگرنجاد من بیست سال در زندگی کردم. وقتی می‌گویند من دقیقاً می‌دانم دارند از چه حرف می‌زنند. افتخار مدرسهٔ دولتی من این بود که هر سال ما را ببرد اردوی بازدید من خیلی کوچک بودم که فهمیدم هپکو اولین و کارخانهٔ ، نه فقط در ایران، که در کل است. موقع بازدید هپکو محو عظمتش شده بودم. در ۱۳سالگی بابت گزارشی که از آن بازدید نوشتم، در مدرسه تقدیر شدم، تازه گزارشی که مال سال ۸۳ بود، قبل عصر اینترنت، قبل این همه رشد و بالندگی کشور. مادر شاگردم گرفت و رفت. پدر دوستم از فرط غم، گرفت. یکی از آشناهایم از شدت استیصال درگیر شد. 👈همه‌شان کارگر هپکو بودند و همهٔ این بلاها، طی چهار سال اتفاق افتاد، از ۹۴ تا ۹۸ که بزرگ‌ترین کارخانهٔ تجهیزات سنگین خاورمیانه با سر زمین خورد.😔 در دولتِ مردی که برای بازدید از کارخانه‌ها از اتومبیل ضدگلوله‌اش پیاده نمی‌شد، به خاک سیاه نشستند. دولت بنفش، هپکو را دو بار به ثمن بخس، به بی‌تعهدترین و غیرمتخصص‌ترین گزینه‌های غیربومی واگذار کرد. هم‌زمان، تمام قطعاتی را که پیش از آن با دست هنرمند خودشان در هپکو می‌ساختند، وارد کرد!!! تولیدات هپکو ماه‌ها خاک می‌خورد و بازار، پر از قطعهٔ خارجی بود… به همین سادگی، صنعتی‌ترین شهر ایران که سهم مردمش از همهٔ ثروتش فقط دود و سرطان و کمبود بوده و هست، به کشیده شد. فضا شد. پشت اعتصاب. بی‌فایده. هپکو شده بود درد لاعلاج، اسباب کارگرانی که روزگاری وقتی آرم کارخانه را می‌دیدند، سینه‌شان را جلو می‌دادند و به آن افتخار می‌کردند… هپکو را نجات داد. رئیسی، امید را به کارگران اراکی برگرداند. رئیسی یکی از مهم‌ترین کارخانه‌های ایران را کرد. رئیسی نان گذاشت سر سفرهٔ رئیسی با همان و و و عجیبش، را شنید و خودش آستین بالا زد تا دوباره چراغ کارخانه روشن شود. خودم فیلم گرفته‌ام، در خیابان آزادی تهران، هنگام عبور تابوت شهید سیدابراهیم رئیسی، وقتی کارگران هپکو با صدای بلند زار می‌زدند و به سر و سینه می‌کوفتند. روی برگه‌ای نوشته بودند: «جامعهٔ کارگری ایران داغدار شد». کارگرهای هپکو، رئیس جمهور مملکتشان را یکی مثل خودشان و از خودشان می‌دانستند. من تا آخر عمر، هروقت آرم هپکو را ببینم دلتنگ می‌شوم که شنید و و شد اما آن‌قدر بی‌خوابی کشید و دوید تا کارگران هپکو، شب راحت بخوابند. روحش شاد ...