eitaa logo
بی بی چنل برعنداز
70 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
626 ویدیو
3 فایل
اولین گروه فرهنگی تولیدکننده محتواهای فرهنگی فعال در پیام رسان ایتا . ادمین کانال : @GodMakhloog
مشاهده در ایتا
دانلود
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥حتما حتما حتما ببینید 💥پاسخ بی‌سابقه ایران چگونه تمام معادلات را به هم ریخت؟ 💥از باب «انظر الی ما قال» نظرات علیزاده رو حتما کامل ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-اهل کجایی +اسرائیل؟ -اسرائیل؟ اینو دیدی؟ +باچشم خودم دیدم✊
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸من از تعداد زیادی از اولیای الهی شنیدم ...
16.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥اخیرا چند بلاگر افغانستانی با انتشار فیلم خودروهای لوکس وارداتی به افغانستان و مقایسه با پراید و خودروهای ایرانی در حال تمسخر ایران هستند و این کاربر افغانستانی در این فیلم جواب آنها را می‌دهد. 💥شاید همانطور که کشورهای دیگر را از بیرون میبینیم و فقط آواز خوش دهلش را میشنویم، بد نباشد به ایران خودمان هم از بیرون نگاه کنیم.
بله شناختیم، آقای ده‌نمکی هستن سر فیلم اخراجی‌ها... تو همین عکس امیر دودو این جلو و بیژن بزغاله اون پشت! بعضیا چقدر شارلاتان هستن که‌ فکر خراب کردن دیگرانن
بسم الله الرحمن الرحیم 🔻 ♨️سفر كربلا 🔹همينطور كه اعمال روزانه ام بررسي ميشد، به يكي از روزهاي دوران جواني رسيديم. اواسط دهه هشتاد. يكباره جوان پشت ميز گفت: به دستور آقا اباعبدالله پنج سال از اعمال شما را بخشيديم. اين پنج سال بدون حساب طي ميشود. باتعجب گفتم: يعني چي!؟ گفت: يعني پنج سال گناهان شما بخشيده شده و اعمال خوبتان باقي ميماند. نميدانيد چقدر خوشحال شدم. اگر در آن شرايط بوديد، لذتي كه من از شنيدن اين خبر پيدا كردم را حس ميكرديد. پنج سال بدون حساب و كتاب؟! گفتم: اين دستور آقا به چه علت بود؟ همان لحظه به من ماجرا را نشان دادند. 🔹در دهه هشتاد و بعد از نابودي صدام، بنده چندين بار توفيق يافتم كه به سفر كربلا بروم. در يكي از اين سفرها، يك پيرمرد كر و لال در كاروان ما بود. مدير كاروان به من گفت: ميتواني اين پيرمرد را مراقبت كني و همراه او باشی؟ من هم مثل خيليهاي ديگر دوست داشتم تنها به حرم بروم و با مولاي خودم خلوت داشته باشم، اما با اكراه قبول كردم. كار از آنچه فكر ميكردم سختتر بود. اين پيرمرد هوش و حواس درست و حسابي نداشت. او را بايد كاملا مراقبت ميكردم. اگر لحظه‌اي او را رها ميكردم گم ميشد. خلاصه تمام سفر كربلای من تحت الشعاع حضور اين پيرمرد شد. اين پيرمرد هر روز با من به حرم مي آمد و برميگشت. حضور قلب من كم شده بود. چون بايد مراقب اين پيرمرد ميبودم. روز آخر قصد خريد يك لباس داشت. فروشنده وقتي فهميد كه او متوجه نميشود، قيمت را چند برابر گفت. من جلو آمدم و گفتم: چي داري ميگي؟ اين آقا زائر مولاست. چرا اينطوري قيمت ميدي؟ اين لباس قيمتش خيلي كمتره. خلاصه اينكه من لباس را خيلي ارزانتر براي اين پيرمرد خريدم. با هم از مغازه بيرون آمديم. من عصباني و پيرمرد خوشحال بود. با خودم گفتم: عجب دردسري براي ما درست شد. اين دفعه كربلا اصلا به ما حال نداد. يكباره ديدم پيرمرد ايستاد. رو به حرم كرد و با انگشت دست، مرا به آقا نشان داد و با همان زبان بيزباني براي من دعا كرد. جوان پشت ميز گفت: به دعاي اين پيرمرد، آقا امام حسين علیه السلام شفاعت كردند و گناهان پنج سال تو را بخشيدند. بايد در آن شرايط قرار ميگرفتيد تا بفهميد چقدر از اين اتفاق خوشحال شدم. صدها برگه در كتاب اعمال من جلو رفت. اعمال خوب اين سالها همگي ثبت شد و گناهانش محو شده بود. 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ختم‌کنید عجل لولیک الفرج
24.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 امر به معروف متفاوت در نمایشگاه کتاب تقدیم به مادران شهدا🌹