eitaa logo
بسیـ⚘ـج دانش اموزی مازندران
1.8هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
249 فایل
『بسیـ⚘ـج دانش اموزی مازندران』 جایی برای آغاز آغاز یک جنگ جنگی در دل . . .❣🍃 🌷 با سربازان کوچک امام خامنه ای عزیز 🌷 🌱 محل شناسایی و پرورش استعدادهای دانش‌آموزان‌ بسیجی استان مازندران🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 ⚘بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم⚘ ●حیا را که نمیفهمی چادر مشکی هم محجبه ات نخواهد کرد● دختر چادری مانند الماسی است 💎 که دردن صدف🐚 نهفته است. روزی خاتم پیامبران حضرت محمد(ص) مردی نابینا را به بیتِ، ام ابیها ،حضرت فاطمه زهرا میهمان کرد. حضرت زهرا مشغول طبخ غذا برای اهل خانه بودند . که ناگاه کسی درب را کوبید. فاطمه زهرا(س) فرمود: با کدامین از اهل این خانه کار دارید؟ پیمبر فرمود : ناز دانه ی پدر❤ حضرت درب را گشودند ؛ تا پدربزرگوارشان با قدوم مبارکشان منزل را معطر فرمایند. حضرت زهرا تا متوجه مردی که میهمان بود شد به درون خانه دوید. چادرمشکی را پوشید و با عفت و حیا نزد پدر و میهمان آمدند تا قدومشان را خیرمقدم عرض کنند. حضرت زهرا مشغول پذیرایی از میهمانان خود بودند که حضرت محمد(ص) فرمودند: اِی جان پدر! اِی بانوی دو عالم ! این مرد چشمانش نابیناست و توان دیدن ندارد. چرا اینگونه خود را رنج میدهی ؟ حضرت فاطمه(س) بوسه بر دستان پر مِهرِ پدر زدند و فرمودند : ای خاتم رسولان ؛ او مرا نمیبیند ولی من که توان دیدن دارم و او را میبینم ** حضرت محمد(ص) لبخندی زدند و فاطمه را در آغوش کشیدند. سالها از آن ماجرا گذشت. روزی که حضرت فاطمه(س) مشغول کار در خانه بودند ،یاقیان با شدت به در می کوبیدند حضرت چادر را پوشیدند و به سمت درب رفتند. وقتی حضرت درب را گشودند، یاقیان فاطمه را فرش زمین کردند و از او گذشتند. چادر فاطمه خاکی شد اما از سرش نیوفتاد. وقتی یاقیان در پی مولای متقیان بودند حضرت فاطمه بود که همچون شیر غران در مقابل مشرکان ایستاد تا به اولین آفتاب درخشنده ، حضرت علی (ع) اهانت نشود . آنگاه که پهلوی فاطمه شکست آنگاه که کودک درون بطن مادر سخت شد آنگاه که سیلی بر گل یاس خورد چادر استقامت کرد. در پی این همه سختی چادر ماندگار شد🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 پشت آن در ها که پهلویت شکست در که بِشکَست و حسین بر پا نشست زینبت آن شیشه ی صبرش شکست قامت عباس رعنا هم شکست خواهرم شهدا از فرزندانشان گذشتند تا چادرت با عفت و حیا بر سرت همچون فاطمه مستدام بماند. ⚘هفته عفاف و حجاب گرامی باد⚘ شرکت کننده: زهره آهنگر واوسری ✨ با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/9н57087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب: 🌸🍃
🌸🍃 سلام من امروز شانزده ساله شدم و امروز پنجمین سالی هست که افتخار چادری بودن را دارم من وقتی که به سن تکلیف رسیدم حجاب کاملی نداشتم ولی نماز میخوندم وبه پیامبران وائمه و معصومین ارادت خاصی داشتم یک روز یکی از دوستان مادرم که دست بر قضا معلم دروس دینی و قرآنی هم بود از من دعوت کرد که داخل کلاس های قرآن شرکت کنم من هم با علاقه و اشتیاق زیاد قبول کردم وقتی به کلاس رفتم همه چادری بودند واینکه من چادر نداشتم برایم بسی سخت و دشوار بود تصمیم گرفتم که چادر را امتحان کنم و جلسه بعد با چادر به کلاس رفتم همه از من تعریف کردند این تعریف ها اشتیاق من را بیشتر و بیشتر کرد اینکه نگاه های مردم نسبت به من تغییر کرد خیلی برایم خوشایند بود اینکه به خدا نزدیک تر شدم خیلی حس عالی بود اینکه برای دیگران حدومرز گذاشتم برایم محترم بود هر روز علاقه من به چادر بیشتر و بیشتر شد تا جایی که دیگر نمی توانستم از آن جدا شوم وبا خودم احد بستم که هرگز قلب مادرم حضرت فاطمه(ص) را با حجابم نشکانم وبا چادرم همیشه او را خشنود نگهدارم وهمیشه دوستانم را تشویق به حجاب الهی میکنم واز خداوند خواستارم که روزی برسد که هیچکس بدون چادر در جامعه نباشد و همه انسان ها به معنویت و کرامت چادر دست پیدا کنند آمین شرکت کننده: فرشته شاه حسینی از شهرستان نور ✨ با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب: 🌸🍃
AUD-20200713-WA0031.amr
198.1K
🌸🍃 شرکت کننده: ملیکا رضا پور ۹ ساله از دبستان حضرت رقیه از ساری ناحیه ۱ ✨ با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب: 🌸🍃
🌸🍃 سلام من ۱۶ سالمه با امسال چهارمین سالی است که چادر مادرم فاطمه (س) را بر سر دارم. حس خیلی خوبیه . قبلنا من نمازامو میخوندم شاید بینشون چندتا غذا داشته باشم ولی درکل نماز میخوندم و تمام ائمه و پیامبران روهم قبول داشتم فقط چادر سر نمیکردم. موضوع چادری شدنم خیلی یهوییه ولی واسم خیلی خاطره خوبیه واسه شماهم میگم شاید جالب باشه یادمه روز یکشنبه بود ساعت پنج عصر. اون موقع اربعین بود. پدرم رفته بود کربلا تو بازار کربلا بود زنگ زد به مادرم گفت چیزی نمیخواهی. من سریع گفتم بابا من یه چادر میخام واسم از کربلا بیار. مادرم گفت چادر برات بابا بیاره همیشه سر نمیکنی بگو یه چیز دیگه واست بگیره. چون من اون موقع ها چادر هر چندگاهی که دلم میخاست سر میکردم و به خانه خدا مسجد برای احترامش چادر سر میکردم . به مادرم گفتم به بابا بگو واسم چادر بیاره از کربلا میخام دیگه چادری بشم. همون لحظه چشامو بستم تو دلم نیتی کردم واسم اقا امام حسین (ع)را بر زبان اوردم . پدرم. بعد از چند روز آمد وچادرم را برایم آورد. چادر را بغل کردم و بو کشیدم بوی کربلا واسم میداد. وبه خودم و اقا امام حسین (ع)قول دادم دیگه چادرم رو از سرم برندارم وتا عمر دارم چادر مادرم فاطمه (س) رو سر کنم . بعداز امدن پدرم از کربلا دیگه چادری شدم و نیتی که در دل داشتم این بود که با چادری که پدرم واسم میاره برم کربلا. وسال بعد ۲۱شهریور مادرم میخاست بره کربلا قرار نبود که من برم. یهو نمیدونم چیشد شهادت امام جواد (ع) بود که مادرم پاسپورت را به دفتر کاروان تحویل داد. وبه من گفت شما هم پاسپورت خودت را بده. گفتم من دارم نمیام قراره خونه بمونم. اون اقای محترم بهم گفت دختر خانم. فردا صبح بلند شو با. بابا برو پاسپورت و ویزا تو اماده کن تا یه هفته دیکه دستمون برسه. راهی کربلا بشیم. واقعا نمیدونم چیشد وقتی اومدم خونه پدرم راضی شد و صبحش منو پدرم رفتیم برای گرفتن پاسپورت . و بلاخره ۲۱شهریور رسید من سوار اتوبوس شدم و باهمون چادری که پدرم اربعین سال قبل واسم اورد با مادرم راهی کربلا شدم . وازخدا و امام حسین (ع) ممنونم که بهم کمک کردن راه درست پوشش یک دختر مسلمان رو پیدا کنم خاطره چادری شدنم.. یهویی بود که از ته دلم تصمیم گرفتم چادری بشم و باهمون چادرم برم کربلا که بلاخره اقا امام حسین (ع) منو طلبید و زیارتش کردم و الان چهار سال از این موضوع میگذره و من هنوزم. عشقم به چادرم هر لحظه بیشتر میشود. « السلام علیک یا سیدالشهدا» شرکت کننده:زینب عباس نژاد از شهرستان عباس اباد. دبیرستان دخترانه متقین ✨ با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب: 🌸🍃
🌸🍃 شرکت کننده: حورا علیزاده هستم از قائم شهر مدرسه فضیلت کلاس هفتم ✨ با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب: 🌸🍃
🌸🍃 به نام خدا پاک دامنی و حیا به نام ایزد هفت افلاک گویم بهرت زحیا تا برق لاک یزدانی که هست بسی پاک و توانا ز کفی خاک موجودی چو زر کرد هویدا ز ازل بنهادند نام این موجود زن حقا والا تر ز فرشته است زن پاکدامن زنی که هست چو زر و طلا ارزش اوست به شرم وحیا زن را توان کرد به مروارید تشبیه که اوست در و صدف به چادر شبیه زنی که هست پاک و نجیب بدان در بر ایزد ندارد رغیب گویم هردم شکر نیک پروردگار که افرید دری چو دخت در روزگار شرکت کننده: درویش سنگنو از مدرسه الزهرا رویان ✨ با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب: 🌸🍃
🌸🍃 چادرم را روی سرم انداختم و به سمت در حیاط حرکت کردم مامان سریع از تو آشپزخونه داد زد ریحانه کجا تو این گرما؟ گفتم کار دارم مامان پشت در صدایش را شنیدم که گفت پس زودتر بیا خونه آفتاب تابستان به سرم می خورد و احساس می کردم مغزم دارد می سوزد ولی این ساعت بهترین موقع برای ملاقات بود. مغازه اش سر چهارراه اول بود خجالتی و آرام، متین و با وقار... بالاخره رسیدم چند نفس عمیق کشیدم و درب مغازه را باز کردم طبق معمول این ساعت از روز هیچ مشتریی نداشت. با دیدن من از جا بلند شد و سلام کرد خیلی سریع سرش را پایین انداخت. سلام کردم و بعد از احوال پرسی سراغ سفارش هایم را گرفتم گقت چند لحظه صبر کنید تا از انبار بیارمشون تشکر کردم و روی صندلی روبه روی پنکه نشستم و مغازه و اجناس مرتب و منظمش را ور انداز کردم خیلی سریع آمد و سفارش هایم را تحویلم داد اما من نمی خواستم به این زودی ها بروم احوال مادر مریضش را گرفتم گفت خداروشکر بهتر است از کمک به خواهر پشت کنکوری اش گفتم، که گفت با او در میان می گذارد دیگر بیشتر ماندن را جایز ندانستم خداحافظی کردم و رفتم شب شمارش اش را از روی کارت مغازه اش ذخیره کردم سلام کردم و گفتم با خواهرتون راجع به من صحبت کردید؟ (کمک در درسهایش) انگار شناخته بود کی هستم که بدون حرف اضافه ای گفت سلام این شماره خواهرمه با خودش در ميون بگذارید درست نیست ما با هم چت کنیم انگار آب سردی رویم ریخته باشند یک آن به خودم آمدم صدایی از درونم گفت ریحانه تا کجا می خواستی پیش بری؟ به خیال خودت محجبه هستی و حجاب ظاهر داری؟ پس حجاب باطن چی؟ پس حیا چی؟ اونجا بود که فهمیدم حجاب با حیا فرق داره و حیا زن و مرد نمی شناسه در جوابش نوشتم بله درست می فرمایید خدانگهدار از آن روز تصمیم گرفتم در کنار حجاب، حیا هم تمرین کنم شرکت کننده: شادی کدخدایی از شیراز ✨ با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب: 🌸🍃