#داستان_کوتاه 📃📚
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
مردی برای ساخت منزل مسکونی خود بسیار در تلاش بود . شب و روز کار میکرد . مرد، باجناقی داشت که مستاجر بود . باجناق هم برای ساخت منزل مسکونی خود مدام کار میکرد. اما خانه ایی ساده بنا کرد. مرد با تلاش خود خانه ایی هچموقصرساخت و در آن به معیشت خود پرداخت .
روزی مرد به باجناق خودگفت: توکه بیشتراز من بی وقفه تلاش کردی و ثروت خویش را گستراندی پس چرا خانه ایی ساده بنا کردی؟
باجناق گفت: سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُاللهِ وَ لا اِلااللهُ واللهُ اَکبَر .
مرد تعجب کرد و سخن نگفت.
مدتها گذشت مرد برای خود ماشینی خریداری کرد . هر روز به اتقاق خانواده اش مشغول گردش در کوه و صحرا بود .
مرد به باجناق گفت: تو چرا ماشین خریداری نمیکنی؟ تو که ثروت داری پس چرا در خانه ایی ساده زندگی میکنی ؟
باجناق گفت: سُبحانَ اللهِ وَ الحَمدُاللهِ وَلا اِلااللهُ وَ اللهُ اَکبَر
مرد دیگر سکوت نکرد و گفت : مرا ببین در رفاه زندگی میکنم و بهترین خانه برای خود بنا کردم .
باجناق در پاسخ گفت: خانه من آباد است و با خشت های طلا و نقره بنا شد.
مرد خندید و گفت: کدام نقره و طلا ؟
خانه تو ساده ترین خانه هاست . آن وقت تو میگویی : خانه ام آباد و با خشت طلا ونقره بناشده😅
باجناق گفت: خانه من آباد است و دربهترین جای جهان بنا شد.
مرد کنجکاو شد و پرسید: درکجای جهان؟!
باجناق گفت : خانه تو دنیوی است و زیبا
اما خانه من با آجرهای طلا بنا شده درشهری که رضوان کلید دار آن است.
اری . من خانه دنیوی ام را ساده ساختم و خانه اخروی ام را با خشت های طلا بنا کردم .
به یاد داری که هروقت در مورد ثروت میگفتی در پاسخت میگفتم: سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُاللهِ وَ الا اِلااللهُ وَاللهُ اَکبَر
مرد گفت : افسوس که من غرق ثروت شدم و از آخرت غافل تو خانه آخرت را آباد کردی اما من تلاش کردم خانه دنیوی ام را زیبا بنا کنم.
نویسنده نوجوان :📝
#زهره_آهنگرواوسری
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
با ما همراه باشید در #زنگ_تفریح
ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
هشتگ یاب : #داستان_کوتاه