💐خاطره ای از شهید مرتضی جاويدی
🍃عموی فنا ناپذیر🍃
عصر، نهر جاسم کمی آرام شد و دشمن به مواضع خود عقب نشینی کرد.
مرتضی صدایم کرد: ذبیح الله!
مثل فنر از جا پریدم و خودم را به او رساندم، توی سنگر دژ، کنار طمراس چگینی ایستاده بود و شعری را زمزمه می کرد:
- قنوت بسته آسمون به قامت ستاره رو بوم کعبه ربنا، نفس نفس می باره! اگه که سبزه فدک، اگه می چرخه فلک، اگه خدا نسیم شو، سپرده به قاصدک، بهونه تمومشون، مهر علی و زهراست!
مکث که کرد، گفتم: در خدمتم! لبخند زد و خواند:
- اول عشق همین جاست!
بعد گفت: من آخر نفهمیدم، فامیل تو فرید بخت یا خوش بخت؟
- چه فرقی داره عمو،
- خدا شانس بده! فرید بخت، برو برای بچه ها صبحونه پیدا کن!
شوخی مرتضی شارژم کرد. از زور دود و آتش چشم، چشم را نمی دید. با احتیاط از سنگر بیرون آمدم و خودم را به سنگر بزرگ نونی شکل عراقی ها رساندم و از مش موسی مقداری کمپوت، بیسکویت و عسل گرفتم و برگشتم کنار مرتضی.
- بفرمایید!
- چرا اول ندادی به بچه ها!
- شما نزدیک تر بودین!
با چگینی دو، سه تا بیسکویت و چند تا بسته عسل کوچک برداشت و گفت: زود صبحونه رو برسون به بچه ها، دیشب تا حالا چیزی نخوردن!
آمدم حرکت کنم، نگه ام داشت.
- به بچه ها گفت آروم ننشینن، مهمات رو آماده کنن، دوباره پاتک می شه؛ از فرصت استفاده کنن و جان پناه برای خودشون درست کنن!
چشمی گفتم و خودم را به تک تک بچه ها رساندم. صبحانه می دادم و پیغام عمو را می رساندم.
وقتی برگشتم پیش مرتضی متوجه شدم هنوز فرصت خوردن بیسکویت و عسل را پیدا نکرده بود. گزارش بچه ها را به او دادم. لبخندی زد و روکش عسل کوچک را برداشت و با بیسکویت تعارفم کرد: خسته نباشی، اینو بخور اول!
- عمو، خسته و گرسنه هسی، خودت میل کن!
بعدی را باز کرد.
- با هم می خوریم آقا ذبیح الله!
آنی فرصت شد زیر آتش خمپاره بنشینیم و انگشت داخل بسته کوچک عسل بزنیم و با ولع و میل داخل دهان بگذاریم.
صبحانه جنگی و مختصر را که خوردیم، عمو با دوربین نهر جاسم را که دشمن در آن مستقر بود نگاه کرد. بی سیم زد و با کد به قرارگاه اطلاع داد: دشمن داره آماده پاتک می شه!
بعد رو به من کرد.
- رو دست بچه ها بگرد و بگو آماده باشن، گزارش زخمی و شهدا رو هم می خوام!
بلند شدم و حرکت کردم. چند قدمی از او دور نشده بودم که انفجاری مهیب زمینم کوبید! صدمه ندیده بودم. با خود گفتم: مرتضی!
هول و درازکش سر را چرخاندم و به عقب نگاه انداختم. چیزی غیر از دود و خاک از سنگر آنها ندیدم!
بی اختیار هوار کشیدم: وای خدا، عمو مرتضی!
بی توجه به گلوله های خمپاره از جا بلند شدم. گیج و تلو تلو خوران داخل دود، خاک و باروتی شدم که راه تنفسم را می سوزاند.
خود را به دژ و سنگر مرتضی
رساندم. همه جا را پرده ای از گرد و خاک پوشانده بود.
گرد و خاک که نشست، چگینی و یکی از آرپی جی زن ها را دیدم که غرق در خون شهید شده بودند. دنبال مرتضی گشتم اما انگار دود شده بود و رفته بود به آسمان!
توی سر خودم زدم: کاش مونده بودم و من هم دود شده بودم! به خودم امیدواری دادم: عمو از سنگر رفته بود بیرون... بله ... عمو فنا ناپذیره ... الآن داره بچه ها رو آماده می کنه برای دفع پاتک ...
بار منفی روی سرم خراب شد: وا مصیبت! عمو شهید شده... جنازه عمو کجاس ... بدبخت شدیم... نه توان بلند شدن داشتم و نه جرأت گشتن بیشتر. بی اختیار شروع کردم به گریه کردن. حالم بد بود. باید با کسی حرف می زد. از سنگر داخل دژ بیرون آمدم و خودم را به نظری رساندم.
با شک و تردید گفتم: به نظرم، عمو شهید شد! نظری زل زد تو صورت بی حالم. فکر می کرد با آن قیافه خاک آلود و گریان موجی شده ام.
- موج خوردی!؟ اشلو فنا ناپذیره...
باور نکرد. سراغ زمانی فرمانده نیروهای زرقان رفتم.
- گمونم عمو مرتضی شهید شده!
بِر و بِر و نگاهم کرد.
-خودت دیدی؟!
-نه، ها...
-کجا؟
انگشت کشیدم طرف دژ.
-توی دژ، همراه چگینی و یکی دیگه از بچه ها.
او هم باور نکرد و به قیافه ی درهم و داغون من خیره شد.
- بریم جاش رو نشونم بده!
همراهش راه افتادم. دست خودم نبود و گریه می کردم و همین زمانی را متعجب می کرد. پایین دژ ایستادم. زمانی از دژ بالا رفت. با خودم گفتم: اشتباه کردم ... الآن عمو باهاش می آد پایین...
چند دقیقه بعد زمانی با صورت پُر از اشک پایین آمد. کنار خاکریز نشست و توی خودش چمباتمه زد. - دیدیش؟
سر تکان داد.
-اون بالاس!
ذوق زده شدم و انگار دیوانه ها از دژ بالا رفتم. داخل سنگر که شدم، دود و خاک نشسته بود و مرتضی تکیه داده بود به دیواره سنگر. عمـ ... صدا توی گلویم خفه شد. چشمم رفت به پای قطع شده راستش و تن پر از ترکشش، پلکش روی هم بود و به خواب رفته بود.
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
📚معرفی کتاب از شهید مرتضی جاویدی:
《تپه جاویدی و راز اشلو》
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
🔴گزیده ای از وصیت نامه شهید جاویدی
💥«نميدانم من چکار کرده ام که شهيد نميشوم شايدقلبم سياه است.
خدارحمت کند حاج محمود ستوده را ،وقتي باهم صحبت ميکرديم مي گفتيم اگر جنگ تمام شود ما زنده باشيم چکار کنيم ؟
واقعاّ نمي شود زندگي کرد و به صورت خانواده هاي شهدا نگاه کرد…
و اين جاست که ما و جاماندگان از قافله نور بايد بگوييم خوشا به حال آنان که با شهادت رفتنند.»
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مستند سردار شهید مرتضی جاویدی
#اشلو
یاد شهدا با صلوات🕊🌹
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
✨قرائت 100 صلوات _ حدیث شریف کساء ونماز شب 🎁
🕯️به یاد شهید مرتضی جاویدی و چهارده معصوم علیه السلام
⚠️لطفا برای معرفی کامل شهدا به کانال معنوی بيت الشهدا مدافعان حرم ولایت بپیوندید.
🚨 داخل لیست اصلی مطالب مخصوص به هرکدام از شهیدان والا مقام که در روزهای گذشته ارسال شده را انتخاب کرده و زیر نام شهید لینک و آدرس راحت جهت دسترسی شما سروران به معرفی وزندگینامه شهید مورد نظرقرار داده شده است.
(التماس دعای فرج به حق عمه سادات)
🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
Fani-Ali-Hadith-e-Kisa-Fa.mp3
26.36M
•🎤•
🌱
حدیث ڪساء♥️
با صدای#استادعلیفانی
#حدیث_کسا
🚨کانال مدافعان حرم ولایت در ایتا وروبیکا👇
╭═⊰🌺🌼🌸🌺🌸🌼🌺⊱━╮
@Modafeane_harame_velayat
╰═⊰🌺🌼🌸🌺🌸🌼🌺⊱━╯
🚨کانال بیت الشهدا عاشقان ولایت در ایتا👇
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
https://eitaa.com/joinchat/3286434026Cc9f896c22c
࿐჻ᭂ⸙🍃🌺🕊🌺🕊🌺🍃⸙჻ᭂ࿐
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
هدایت شده از اللهم صل علی فاطمه و ابیها
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت دوم : محبت پدر
✔️ راوی : رضا هادی
🔸درخانه اي کوچک و مستاجري درحوالي ميدان خراسان تهران زندگي ميكرديم.
اولين روزهاي ارديبهشت سال 1336 بود. پدر چند روزي است كه خيلي خوشحال است.
خدا در اولين روز اين ماه، پسري به او عطا کرد. او دائماً از خدا تشكر ميكرد.
هر چند حالا در خانه سه پسر و يك دختر هستيم، ولي پدر براي اين پسر تازه متولد شده خيلي ذوق مي كند.
البته حق هم دارد. پسر خيلي با نمكي است. اسم بچه را هم انتخاب كرد: «ابراهيم »
🔸پدرمان نام پيامبري را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و #توحيد بود. و اين اسم واقعاً برازنده او بود.
بستگان و دوستان هر وقت او را مي ديدند با تعجب مي گفتند: حسين آقا، تو سه تا فرزند ديگه هم داري، چرا براي اين پسر اينقدر خوشحالي
ميكني؟!
پدر با آرامش خاصي جواب مي داد: اين پسر حالت عجيبي دارد! من مطمئن هستم كه #ابراهيم من، بنده خوب خدا م يشود، اين پسر نام من را هم زنده مي كند!
راست مي گفت. محبت پدرمان به #ابراهيم، محبت عجيبي بود.
هر چند بعد از او، #خدا يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده ما عطا كرد،اما از محبت پدرم به #ابراهيم چيزي كم نشد.
٭٭٭
🔸#ابراهيم دوران دبستان را به مدرسه طالقاني در خيابان زيبا رفت. اخلاق خاصي داشت. توي همان دوران دبستان نمازش ترك نميشد.
يكبار هم در همان سال هاي دبستان به دوستش گفته بود: باباي من آدم خيلي خوبيه. تا حالا چند بار امام زمان (عج) را توي خواب ديده.
وقتي هم كه خيلي آرزوي زيارت #كربلا داشته، حضرت عباس را در خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده.
زماني هم كه سال آخر دبستان بود به دوستانش گفته بود: پدرم مي گه، آقاي #خميني كه شاه، چند ساله تبعيدش كرده آدم خيلي خوبيه.
حتي بابام مي گه: همه بايد به دستورات اون آقا عمل كنند. چون مثل دستورات امام زمانه(عج) می مونه.
🔸دوستانش هم گفته بودند: ابراهيم ديگه اين حرف ها رو نزن. آقاي ناظم بفهمه اخراجت ميكنه.
شايد براي دوستان ابراهيم شنيدن اين حرف ها عجيب بود. ولي او به حرفهاي پدر خيلي اعتقاد داشت.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
شهید #ابراهیم_هادی
🌷 سلام بر ابراهیم 🌷🌷🌷🌷
💕باید ای دل
اندڪی بهتر شویم!
یا ڪ اصلا آدمی دیگر شویم ..!
از همین امروز
هنگام #نماز
با خود صمیمی تر شویم .. !
#حی_علی_صلاة
📌 شهید، شهادت و خون شهدا در کلام شهید حقوردیان
🔹 #شهادت را مدالی طلایی
بر روی سینه حسینیان میبنم.
◇ #شهید را قهرمانی
بر روی سکوی رقابت متقیان میبینم.
◇ #خون_شهدا را برخیزاننده خفتگان
و به راه اندازنده بیداران
و تحرک بخشنده مردم می بینم.
📎 پ.ن تصویر: پیکر مطهر و خونین سردارشهید داوود حقوردیان
#شهادت : ۱۹/ ۲/ ۱۳۶۱_خرمشهر، در عملیات بیت المقدس
#فرماندهلشکر۲۵کربلا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از اللهم صل علی فاطمه و ابیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حکایت مردی که بخاطر یک دانه گندم از زیارت #امام_زمان عج محروم شد...
🎙استاد حسین انصاریان
#جمعه های ظهور
#نتشارش_با_شما #شهدا #حجاب #امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای #مقاومت
نابودی رژیم صهیونیستی به زودی محقق خواهد شد
🔹فرمانده کل سپاه: امروز با مشاهده آثار زوال دشمنان بویژه صهیونیستهای غاصب و کودککش، خواسته و آرزوی حاج حسن که در مسیر دفاع از مظلوم و اقتدار امت اسلام تلاشهای زیادی داشت؛ به فضل الهی به زودی محقق خواهد شد.🇮🇷🇮🇷🌼🌼 های https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615🇮🇷🇮🇷🌸🌸
28.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از کرامات آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام ❤️❤️
🪴🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 صلیالله علیک یا علی ابن موسی الرضا ع 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🚨 رژیم صهیونیستی اعلام کرده بود که پس از ترور ۶ فرمانده ارشد جهاد اسلامی و ۲۰۰ نقطه در غزه، دیگه جهاد اسلامی توان شلیک موشک نداره!
⭕️ حالا دقایقی قبل، همزمان اینجور مناطق اشغالی زیر حمله موشکی جهاد قرار گرفته است😄
⭕️ در این شلیکها ۵ موشک برد بلند براق هم وجود داشت که از سامانههای دفاع موشکی رژیم صهیونیستی عبور کردند و موجب شگفتي همهگان شده
تا جایی که رژیم صهیونیستی دست به دامن عربستان و امارات برای توقف حملات موشکی شده است.😉🌴🌴🌴https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615