🟡 بخشی از خاطرات
زماني كه رضا را باردار بودم، بيشتر وقتها نمازم را اول وقت ميخواندم. هر وقت همراه بقيه همسايهها به باغهاي اطراف ميرفتيم، آنها از ميوههاي باغ ميخوردند ولي من نميخوردم؛ زيرا، به حلال و حرام اهميت ميدادم.
آخرين بار دو هفته قبل از شهادتش به ديدارمان آمد. به خانه همه اقوام دور و نزديك و دوستانش رفت و از آنها خداحافظي كرد. به همه گفته بود:«ديدار به قيامت. »
✍راوی؛ مادر بزرگوارشهيد
🟡 در خرمشهر بوديم كه خبر رسيد يکي از رانندگان بلدوزر به نام آقاي حسيني به شهادت رسيده است. من و رضا رفتيم. يک تانکر آب مصرف کرديم تا خونهاي روي بلدوزر را بشوييم.
قرار شد به محل برگرديم. بايد چند کيلومتر در جاده ميآمديم. هنوز راه زيادي نيامده بوديم که دشمن شروع کرد به شليک به طرف ما. نور خورشيد به شيشه جلوي تانکر ميخورد. عراقيها راحتتر روي ما آتش ميريختند.
رضا زود پايش را روي پدال گاز گذاشت و رفتيم. گلولهها در اطراف تانکر روي زمين ميخورد.
رضا ميخنديد و ميگفت:« ما که داريم ميريم. شما جاي لاستيکها رو اون قدر گلوله بارون کنين تا خسته بشين. »
وقتي پيش ما آمد خيلي خسته بود. گوشهاي نشست. سراغش رفتم و گفتم:« برادر! خسته نباشي. »
گفت:« ممنون! ».گفتم:« تو چرا اصلاً به فکر خودت نيستي و واسه همهي کارهاي سخت داوطلب ميشي؟ »
نصف شب بود. از خواب بيدار شدم. توي رختخوابش نبود. مثل هر شب رفتم ببينم کجاست.
گشتم تا پيدايش کردم. يک گوشه دور از چادرها، سرش روي مهر بود. کمي که جلوتر رفتم، صدايش را شنيدم. با گريه ميگفت:« الهي العفو! الهي العفو... ».
دلم نيامد جلوتر بروم و مزاحم راز و نيازش بشوم.
✍ راوی؛ همرزم شهید
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج.
🔴زندگينامه شهيد "رضا ميرزاخاني" كتاب شد
📗كتاب "سايههاي سرو" شامل زندگينامه و خاطراتي از شهيد "رضا ميرزاخاني" به قلم #زهراحدادي» از سوي بنياد شهيد و امور ايثارگران استان سمنان منتشر ميشود.
🟡قسمتی از متن کتاب
مراسم عروسيام بود، بهش گفته بودم حتماً بايد بياي! هر چند میدانستم خيلی سخت به مرخصی میآيد ولی باهاش اتمام حجت کردم و خط و نشان کشيدم که:«اگه نيای از دستت ناراحت میشم.».
برای عروسي خودش را رساند گفت:«اومدم تو رو ببينم و شيرينی عروسيات رو بخورم و برم تا ابد بخوابم.».
حرفش را باور نکردم. رفت. دو هفته بعد خبر شهادتش را آوردند.
✍راوی؛ عصمت مزینانی خواهر زاده شهید
**************************
يكروز چند نفر از بزرگهای شهر آمدند ديدن ما. موقع رفتن میخواستند سکهای را به من بدهند، قبول نکردم. سيد محترمی که بين آنها بودگفت:«من سيّدم؛ دست من رو رد نکنين! اين رو بهعنوان هديه قبول کنين!».
به حرمت سيّد سکه را گرفتم و گذاشتم روی پيشبخاری. همانشب رضا به خوابم آمد. ديدم با من حرف نمیزند. نگاهی به سکة روی پيشبخاری کرد و رفت. صبح سکه را داديم بيرون تا شهيد از ما راضی شود. از اول گفته بوديم:«برای رضای خدا شهيد داديم، پس چيزي نمیگيريم.».
✍راوی؛ خواهر شهيد به نقل مادر شهيد
🔴مشخصات کتاب سایه های سرو
خاطراتی از شهید رضا میرزاخانی / قائم مقام مهندسی رزمی ستاد پشتیبانی جنگ
نویسنده سر کار خانم زهرا حدادی
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
17.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ بسیارزیبای شهدا با تصاویری از لحظه شهادت با مداحی زیبا و پرشور محمد رضا طاهری
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج.
🚩هم نوا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🕯✨100🌺صـــــلـوات _ زیارت عاشورا 💫 حدیث کساء 💫 به نیت چـهــــارده معصــوم (ع) و شهید گرانقدر، رضا میرزا خانی✨
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج.
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐