شهید مدافع حرم حاج مرتضی مسیب زاده
🕊🌤💐🕊🌤💐🕊
تاریخ ولادت: ۱۳۶۱/۴/۲۳
محل ولادت: فردیس کرج
تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۳/۱۴
محل شهادت: حلب_سوریه
مزار: گلزار شهدای سرحد آباد
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🔰 زندگینامه شهید مدافع حرم مرتضی مسیب زاده
🌺🍃شهید مسیب زاده در 23 تیر سال 61 در فردیس کرج به دنیا آمدند. تا سال 68 که به شهرک وحدت نقل مکان کردند در فردیس زندگی نمودند و تحصیل خود را در مقاطع مختلف در همین شهرک انجام دادند.
در رشته مهندسی کشاورزی در دانشگاه پذیرفته شدند منتهی دانشگاه را ادامه ندادند و وارد مجموعه سپاه پاسداران شدند. در این مجموعه در رده های مختلف هم چون گزینش فعالیت کردند. بعدها وارد دانشکده یگان مخصوص شدند و در دانشگاه افسری ادامه تحصیل دادند و مسئولیت های مختلفی داشتند.
🌿شهید مسیب زاده چند نوبت به عنوان مدافع حرم و مستشار نظامی در سوریه مامور بودند و حدود دو سال در این کشور حضور داشتند. او یک افسر ارشد متخصص و منحصر به فرد در زمینه خود در سطح کشور بودند، یک افسر نظامی به تمام معنا بودند که خود را فدای مام میهن کردند. سوای اعتقادات مذهبی که ما داریم حاجی خودش را فدای آسودگی ناموس ما در ایران کرد. زمانی که در داخل کشور بودند نیز به عنوان یک معلم و تحلیل گر امور سیاسی و سخنران حلقه های سیاسی در پایگاه های بسیج حضور داشتند.
🌹به عنوان یک فعال فرهنگی ،سیاسی اجتماعی به تمام معنا در سطح استان البرز مقبولیت عامه داشتند از نیکان روزگار بودند
ایشان در سال 86 ازدواج کردند خداوند یک نازنین زهرا به وی داد که امروز 6 سال سن دارد. حاج مرتضی تقریبا یک سال بود که کامل شده بود و نسبت به دوستان شهیدش بی قراری می کرد، با شهید بیضایی که در تبریز بود یک علقه خاصی داشت و سفرهای کوتاه مدتی به تبریز می رفتند و یادگار این شهید را خیلی محبت می کردند. خیلی در قطعه شهدای مدافع حرم بهشت الزهرا حضور داشت .
🦋در سفر آخر هم که مشرف شدند به حرم حضرت زینب همه کارهای خود را انجام داده بود. زمینی و آسمانی توصیه های خود را انجام داد و به اعلی علیین پر کشید، غیر از شهادت برازنده حاجی نبود، هم شهادت برازنده ایشان بود و هم ایشان برازنده شهادت.
🌹نحوه شهادت؛
شهید مسیب زاده در مقری که در حومه یکی از مناطق جنوبی حلب مستقر بودند متاسفانه گرای آن لو رفت و مورد حمله خمپاره ای قرار گرفت و سه بزرگوار در کنار هم به معبود شتافتند.
به لحاظ فعالیت هایی که در پایگاه های بسیج و کانون های فرهنگی انجام دادند جوان نمونه سال کشور انتخاب شد.
✨ایشان جزو هیات امنای مسجد جامعه حضرت ابوالفضل عباس (ع) شهرک وحدت بود، در پایگاه حضرت سید الشهدا (ع) از حوزه شهید دستواره شهرستان فردیس بسیجی فعال بودند، حدود 26 سال از بچه های فعال بسیج بودند و هر زمان که ایران بود در پایگاه وقت می گذاشت و نماز جماعت و جمعه ایشان ترک نشد.
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🔰گفتگو با همسر گرامی شهید مدافع حرم مرتضی مسیب زاده
☘در ابتدا کمی همسر شهیدتان را توصیف کنید؟
مرتضی جوان بسیار کوشایی بود که همواره دغدغه کار فرهنگی داشت و در مسجد و پایگاه بسیج فعالیت میکرد. او با هر فردی متناسب با سن خودش رفتار میکرد. روابط اجتماعی بسیار بالایی داشت و همین امر سبب میشد، در هر قشری محبوبیت خاص خود را داشته باشد. وی یک مدیر کارآمد و برنامه ریزی ماهر بود.
جدیت مرتضی در کار خلاصه میشد و در محیط خانواده همسری وفادار و پدری مهربان بود. او هیچگاه خستگی خود را به منزل نمیآورد و همیشه برای بازی با نازنین زهرا حوصله داشت. به همین سبب نازنین زهرا وابستگی بسیاری به پدر خود پیدا کرد.
☘چطور با یکدیگر آشنا شدید؟
با خانواده مسیبزاده همسایه بودیم. مرتضی معیارهای من برای ازدواج را داشت. ایمان و اخلاق وی زبانزد و نان حلال شغل انتخابیاش برای من کافی بود.
در جلسه خواستگاری نیز، مطالب پیرامون اخلاق و اعتقادات بیان شد. همچنین از سختیهای شغل خود و ماموریتهای بسیار آن گفت. پدر من نظامی بود و با شرایط سخت زندگی با یک همسر نظامی آشنایی داشتم. این شناخت سبب شد مخالفتی با شغلشان نداشته باشم.
به خاطر دارم که درخصوص موضوعی به توافق نرسیدیم. زمانیکه نظر خود را با مرتضی مطرح کردم، او از عقیده خود چشمپوشی کرد و با پذیرش آن ازدواج ما شکل گرفت.
☘ چه سالی زندگی مشترک خود را آغاز کردید؟
مراسم عقد ما سال ۱۳۸۵ در حرم امام رضا (ع) برگزار شد. هر دو علاقه داشتیم که زندگی مشترک خود را با یک سفر زیارتی آغاز کنیم؛ بنابراین یکسال بعد سفر حج، جایگزین مراسم عروسی شد و زندگی مشترک خود را آغاز کردیم.
☘ شیرینترین خاطره زندگی مشترک شما چیست؟
تولد نازنین زهرا در سال ۱۳۸۹ شیرینترین اتفاق زندگی ما بود. نام او را با مشورت همدیگر انتخاب کردیم. دختر کوچولوی ما شش ماه بیشتر نداشت که به زیارت امام حسین (ع) رفتیم. تمام همسفرها شیفته نازنین زهرا شدند و در طول سفر دختر شیرینمان دائما از ابتدا تا انتهای اتوبوس بین آنها مبادله میشد. هیچگاه باران شدیدی که هنگام زیارت حضرت علی (ع) در نجف اشرف بارید را فراموش نمیکنم. مرتضی برای فردی که در آن وضعیت با پای برهنه راه میرفت؛ چقدر اندوهگین شد.
مرتضی به امام رضا (ع) علاقه بسیاری داشت و هر سال چندین مرتبه به زیارت ایشان میرفتیم. زندگی رضوی ما از مشهد مقدس آغاز شد و این اشتیاق به فرزندمان نیز منتقل شد. فقط کافی بود نازنین زهرا بگوید، «بابایی دلم برا امام رضا (ع) تنگ شده است» مرتضی بلیط مشهد را تهیه میکرد.
☘ با کدام شهید مودت داشتند؟
با شهید «محمودرضا بیضایی» رفاقت صمیمانهای داشتند به نحویکه پس از شهادت محمودرضا، مرتضی آرام و قرار نداشت. وی برای شرکت در تمام مراسمهای محمودرضا به تبریز رفت. او اتومبیل، داخل اتاق و تمام اطراف خود را مالامال از تصاویر شهید بیضایی کرده بود. خاطرات و دستنوشتههای وی را حفظ و تمام فیلمهایش را مشاهده میکرد. از او میخواستم با درد فراق بسازد، اما توجه نمیکرد.
به خاطر دارم عید نوروز ۱۳۹۳ سفره هفت سین را چیده و منتظر مرتضی بودم. او با تلفن همراه خود صحبت میکرد. وقتی آمد، پرسیدم، «هنوز که سال تحویل نشده، پیشاپیش به چه کسی تبریک میگفتی؟» مرتضی پاسخ داد، «با پدر محمودرضا تماس گرفتم تا اولین نفر به ایشان تبریک بگویم. امسال اولین سالی است که محمودرضا در کنار خانواده خود حضور ندارد.»
☘ از شهادت سخن میگفتند؟
بله، اولین مرتبه هنگام خواندن خطبه عقد در بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا (ع) از من تقاضا کرد که برای رسیدن به خواسته قلبی او دعا کنم. وقتی پرسیدم، «چه آرزویی دارید؟» گفت، «برای شهادتم دعا کنید.» متحیر بودم که چرا ابتدای زندگی باید برای شریک زندگیام از خداوند طلب شهادت کنم؟!
چند سالی از زندگی مشترکمان میگذشت که گفت، «دوست دارم پس از شهادتم همچون حضرت مادر گمنام بمانم.» مرتضی به حضرت زهرا (س) علاقه بسیاری داشت. اولین مرتبه پس از شنیدن این جمله سکوت کردم، دفعه بعد زمانی این جمله را تکرار کرد که مستند شهید «عباسعلی علیزاده» را میدیدیم. با بغض به اتاق رفتم و بازهم سکوت کردم.
مرتبه آخر، شب عاشورای سال ۱۳۹۴ بود. همه در منزل پدرم جمع شده بودیم تا نذریها را پخش کنیم. مرتضی گفت، «میشود همه عزیزان پس از شنیدن دعای من آمین بگویند.» میدانستم چه مطلبی را میخواهد بگوید. به همین خاطر گفتم، «من آمین نمیگویم.» مرتضی خندید و گفت، «انشاءالله پیش از عاشورای ۱۳۹۶ به آرزوی خود برسم!» همه گفتند، «الهی آمین!» مرتضی خالصانه تمنا کرد و رسید...
عاشورای سال بعد، هیچکسی نتوانست جای خالی مرتضی را پر کند...
✨ادامه👇
☘ چطور مدافعان حرم خانواده خود را به خدا میسپارند و عازم دیار غربت میشوند؟
مرتضی میگفت، «ما مسلمان هستیم و در دین ما دفاع از مسلمانان و مظلومان یک وظیفه همگانی است.» او مسایل سیاسی را تشریح و با گفتههای خود من را متقاعد میکرد.
☘شهید مسیبزاده در سوریه چه مسولیتی داشتند؟
مرتضی مسائل کاری را پشت درب منزل میگذاشت و با انرژی وارد خانه میشد. او برای آنکه ما را نگران نکند، میگفت، «من فقط یک مامور ساده هستم.» پس از شهادت متوجه ماموریت سنگین همسرم شدم. او به سبب تسلط بر زبان عربی، مربی آموزش موشک بود و من نمیدانستم.
☘ چگونه با سختیهای زندگی کنار آمدید؟
کسیکه تصمیم میگیرد، پاسخ مثبت به پیشنهاد ازدواج یک فرد نظامی دهد، حتما شرایط او را میپذیرد و میداند که همسرش سربازی است که هر لحظه باید گوش به فرمان ولی امر خود باشد.
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🔷وصیت نامه شهید عالیمقام مرتضی مسیب زاده
بسم الله الرحمن الرحیم
حسب دستور شرعی اقدام به تقریر وصیت نامه مینمایم در سی ام ماه رمضان.
من بنده ی عاصی و خطاکار درگاه الهی بوده ام، و ضمن امیدواری به عفو و رحمت الهی، از گناهانم، از تمام افرادی که حقی به گردن حقیر داشته و دارند، طلب حلالیت مینمایم.
از پدر و مادرم عاجزانه درخواست حلالیت دارم و انشاءالله از باب مهربانی و عطوفت پدرانه و مادرانه، این طفل خطاکارشان را ببخشند و بدی هایم را به حساب جهالت بگذارند.
پدرم و مادرم دعایم کنید.
عزیزان، نماز را حتی سبک نشمارید،
و لحظه ای از توفیق خدمتگزاری به مادرتان غافل مشوید که خیر دنیا و آخرت نصیبتان شده است.
خواهرانم برای دیگران در نماز و حجاب الگو باشید.
دعایم کنید و برایم نماز و روزه بگیرید.
برایم دعا کنید.
از همه ی عواطفتان نسبت به خودم، تشکر میکنم، شدیدا نیازمند، خیرات و مجالس روضه هستم، مرا فراموش نکنید.
دوستان و همرزمان بزرگوارم، خدا را شاهد میگیرم که خود را لایق جمع معنوی و ولایی شما نمی دیدم این را لطف پروردگار می دانسته ام که توفیق همنشین بودن با شما را برایم رقم زده است.
ان شاءالله، در آخرت، هم مرا همنشین دوستان شهیدم، بگرداند،
حقا که از خواص هستید،قدر خود را بدانید، و حال خود را حفظ کنید.
اگر توفیق دست بوسی امام خامنه ای را داشتید،سلامم را به ایشان برسانید .
امیدوارم،مانند دوستان شهیدمان عمر من نیز به شهادت ختم شود.ان شاءالله.
و این نه از روی لیاقت، که هرگز خود را لایق ندیدم و لکن من باب کرامت و تفضلات الهی، هر لحظه آرزوی شهادت را در سینه داشته ام.
دعایم کنید که شدیدا به توسلات شما به اهل بیت نیازمندم.
یا علی مدد
ملتمس دعای خیر
عبد الحقیر
مرتضی مسیب زاده
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
📚معرفی کتاب از شهید مسیب زاده؛
《بابای نازنین》
مجموعه خاطرات پاسدار شهید مدافع حرم «مرتضی مسیبزاده»
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمت125🎬:
فضه از شنیدن داستان هایی که راجع به عمر ، خلیفه دوم خود خوانده و رفتارش با زنان نقل محافل بود ، تأسف می خورد ، روزی با خود اندیشید که چه بهتر برود و در مجلس وعظ این خلیفه حضور پیدا کند و او را با سوالاتش که طبق آیات قرآن است به چالش بکشد.
چادر به سر نمود و وارد مسجد شد ، نماز تمام شده بود،
خلیفه خود خوانده برمنبر خانه خدا تکیه زد ، فضه می خواست از جای برخیزد و جلو برود و از شأن و احترام بانوان که با چشم خود و با گوش خود ،آنزمان که در محضر رسول خدا بود ،دیده و شنیده بود ، سخنها بگوید و با استدلال به قران رفتارهای عمر را زیر سوال ببرد.
فضه تکانی به خود داد ، ناگهان متوجه شد که زنی دیگر با عبا و روبنده ، زودتر از او از جای برخواست و نزدیک منبر شد
فضه بر جای خود نشست تا آن زن سؤالش را بپرسد.
آن زن نزدیک منبر شد و سلامی داد...
عمر سری تکان داد و گفت : فرمایش؟!
زن که لحن خشن عمر او را مضطرب کرده بود با لرزشی در صدایش گفت :سؤالی از جنابتان داشتم که اگر اجازه دهید بگویم؟
عمر که همیشه در مقابل زنان احساس قدرت می کرد ، نیشخندی زد و بادی به غبغب انداخت و گفت : بگو سوالت را ضعیفه، اما قبل از آن بگو که از زنان مهاجر هستی یا انصار؟! آزاده ای یا آزاد شده ای؟
ان زن بار دیگر با صدای لرزان گفت:
كنيزي از كنيزان هستم و هنوز طعم آزادی را نچشیده ام
عمر تکانی سخت به خود داد و با لحنی خشمگین و صورتی که از عصبانیت به سرخی می گرایید، گفت: پس اين روسري و مقنعه چيست؟! آن را از سرت بردار؛ چون اين پوشش مخصوص زنان آزاده و مؤمن است.
كنيز که مشخص بود به دین اسلام است و از عریان نمودن سرو تن خود اِبا دارد لحظه اي اهمال كرد.
عمر مانند ببری خشمگین از جايش برخواست و با تازيانه ای که همیشه در دست داشت و همیشه با ان به جنگ با زنان می رفت ، شروع به زدن آن کنیزک نگون بخت نمود و آنقدر بر سرش زد تا روسری را بردارد....
در این هنگام مردی از بین جمعیت صدا زد و گفت : اهای کنیزک اگر جانت را می خواهی حجابت را بردار ،چون من با چشم خویش دیدم که در منزل عمربن خطاب کنیزان با سری لخت و تنی نیمه عریان از میهمانان پذیرایی می کنند ،
این حکم خلیفه است پس موظف به اجرای این حکمی...
فضه با دیدن این صحنه و شنیدن این سخنان از جای بر خواست و همانطور که آهی سوزناک میکشید با خود زمزمه کرد : براستی که این اسلام نیست که تو بر مسند خلافتش نشسته ای ، این دین بویی از اسلام ناب محمدی که رسول خدا صلی الله علیه واله ،پیام رسانش بود نبرده ...
نمی دانم بعد از مرگ چگونه جواب رسول الله را خواهید داد؟!!! ...
ادامه دارد
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمت126🎬:
روزگار شتابان در گذر بود و دور دور خلیفهٔ خود خوانده دوم بود و هر روز داستانی از شاهکارهای این شخص به گوش فضه می رسید که هر کدامش تاسف برانگیز بود.
فضه مشغول آسیاب کردن گندم بود ، او می خواست نان داغ بپزد و به بهانهٔ این نان به خانه مولایش علی علیه السلام سری بزند و با دیدن جگر گوشه هایش که همان فرزندان بانویش زهرا سلام الله بودند رفع دلتنگی نماید.
در همین احوالات بود که درب خانه را زدند ، ثعلبه هوار کشان سوار بر چوبی که به عنوان اسب از آن استفاده می کرد ، نزدیک درب شد و در را گشود.
زن همسایه وارد خانه شد و همانطور که لپ کودک را در دست میفشرد ، به سمت جایی که صدای آسیاب کردن گندم از انجا بلند بود رفت و نزدیک فضه شد ، روبنده را بالا داد و سلام کرد.
فضه همچون همیشه با ایات قران جواب سلام زن را داد و او را تعارف به نشستن کرد.
زن بر روی زمین خاکی در کنار فضه نشست و همانطور که زانویش را می مالید گفت : از مسجد می آییم...نمی دانی عمربن خطاب چه غوغایی به پا نمود.
اصلا عالم و آدم از کارهای این مرد انگشت به دهان مانده اند و تندخویی او بر زمین و زمان آشکار شده ، من نمی دانم ابوبکر چه در او دید که زمام امور مملکت را به دستش داد و او هم افسار شتر خلافت را بی هدف به هر کجا می کشاند.
فضه آهی کشید و با خود اندیشید :ملتی که پا روی سخن و حکم خدا گذارند بی شک گرفتار چنین آدمی می شوند که نه دنیا داشته باشند و نه آخرت...
زن بی خبر از افکار فضه ادامه داد:
در مسجد نشسته بودیم که ناگهان پسر نوجوان عمر در حالیکه لباس نو پوشیده بود وارد مسجد شد.
عمربن خطاب مشغول سخنرانی بود ، تا چشمش به فرزندش با ان سرووضع مرتب افتاد ، مانند تیری که از چله کمان می گریزد ، سخنانش را نصفه و نیمه گذاشت و از منبر پایین پرید و با تازیانه ای که همیشه در دستش بود و گویی با این تازیانه همزاد است ،به جان پسرک بی نوا افتاد...
صدای گریه و زاری پسرک و داد و هوار ملت بر هوا بلند شد و همگان گمان می کردند این پسر خطایی سخت کرده که پدرش چنین حرکت زشتی انجام میدهد...
عده ای به سمت او رفتند تا مابین او و پسرش قرار گیرند و شفیع پسرک شوند که....
ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
27.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از آسمان/ بابای نازنین و فاطمه💔
شهید مدافع حرم🌷
#حاج_مرتضی_مسیب_زاده🕊
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🚩همنوا با امام زمان(عج)✨قرائت 100 صلوات _ زیارت عاشورا_ سوره یس🎁
🕯️به یاد شهید مرتضی مسیب زاده و چهارده معصوم علیه السلام
🎁فایل صوتی زیارت عاشورا
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6007
🎁فایل pdf متن و ترجمه زیارت عاشورا
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6008
🎁فایل صوتی دعای علقمه بعد از زیارت عاشورا
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6607
🎁فایل pdf متن و ترجمه دعای علقمه
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6606
⚠️لطفا برای معرفی کامل شهدا به کانال معنوی بيت الشهدا مدافعان حرم ولایت بپیوندید .
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
بسم الله الرحمن الرحیم
🗒تقویم نجومی اسلامی یکشنبه
✨🌤✨🌤✨🌤✨
✴️ یکشنبه
👈22 مرداد/ اسد 1402
👈26 محرم 1445
👈13 اوت 2023
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
☢ روز اول ماه آب رومی:
این ماه سی یک روز است.در این ماه بادهای شمال شروع به وزیدن میکند. در شب ها زکام به اوج میرسد. در این ماه مزاج با خوردن غذاهای مرطوب سالم گردد. خوردن ماست نافع است. از مجامعت کردن زیاد باید پرهیز شود بدن را نباید با حرکات زیاد و ورزش سنگین به رنج انداخت از گلهای خنک بهرمند گردید و از خوردن مسهل نیز اجتناب کنید .
⭐️ احکام دینی و اسلامی
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅داد و ستد و تجارت.
✅و انواع دیدارها خوب است.
📛ولی ازدواج خیر ندارد.
👼 مناسب زایمان و نوزاد عمرش طولانی و متوسط الحال است.
✈️ مسافرت:مسافرت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز :قمر در برج سرطان است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️کندن چاه و کانال.
✳️خرید و فروش ملک
✳️و خطاطی خوب است.
📛ولی امور ازدواجی خوب نیست.
🔵امور کتابت حرز و بستن و نماز آن خوب است.
👩❤️👨مباشرت امشب:فرزند حافظ قرآن شود.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث رهایی از بلا می شود
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث خلاصی از مرض می شود
😴😴تعبیر خواب.
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 27 سوره مبارکه "نحل" است.
قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین..
و چنین استفاده میشود که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد . و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
✨🌤✨🌤✨🌤✨
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
قم:انتشارات حسنین علیهما السلام
ادرس:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
0912 353 2816
025 377 47 297
📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک زیر ارسال کنید.نقل مطلب بدون لینک مورد رضایت محقق ونویسنده نمیباشد.
@taghvimehamsaran
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615