☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۱۷
(نامه اى در جواب نامه معاويه در صحراى صفين ماه صفر سال 37 هجرى)
💠1. افشاى چهره بنى اميّه و فضائل اهل بيت عليهم السّلام
معاويه اينكه خواستى شام را به تو واگذارم، همانا من چيزى را كه ديروز از تو باز داشتم،
امروز به تو نخواهم بخشيد، و امّا در مورد سخن تو كه «جنگ، عرب را جز اندكى، به كام خويش فرو برده است» آگاه باش، آن كس كه بر حق بود، جايگاهش بهشت، و آن كه بر راه باطل بود در آتش است.
امّا اينكه ادّعاى تساوى در جنگ و نفرات جهادگر را كرده اى، بدان، كه رشد تو در شك به درجه كمال من در يقين نرسيده است، و اهل شام بر دنيا حريص تر از اهل عراق به آخرت نيستند.
💠2 .فضائل عترت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
و اينكه ادّعا كردى ما همه فرزندان «عبد مناف» هستيم، آرى چنين است، امّا جدّ شما «اميّه» چونان جدّ ما «هاشم»، و «حرب» همانند «عبد المطلّب»، و «ابو سفيان» مانند «ابو طالب» نخواهند بود، هرگز ارزش مهاجران چون اسيران آزاد شده نيست، و حلال زاده همانند حرام زاده نمى باشد، و آن كه بر حق است با آن كه بر باطل است را نمى توان مقايسه كرد، و مؤمن چون مفسد نخواهد بود، و چه زشتند آنان كه پدران گذشته خود را در ورود به آتش پيروى كنند.
از همه كه بگذريم، فضيلت نبوّت در اختيار ماست كه با آن عزيزان را ذليل، و خوار شدگان را بزرگ كرديم، و آنگاه كه خداوند امّت عرب را فوج فوج به دين اسلام در آورد، و اين امّت برابر دين اسلام يا از روى اختيار يا اجبار تسليم شد،
شما خاندان ابو سفيان، يا براى دنيا و يا از روى ترس در دين اسلام وارد شديد، و اين هنگامى بود كه نخستين اسلام آورندگان بر همه پيشى گرفتند، و مهاجران نخستين ارزش خود را باز يافتند،
پس اى معاويه شيطان را از خويش بهره مند، و او را بر جان خويش راه مده. با درود.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۱۸
(نامه به فرماندار بصره عبد اللّه بن عباس در سال 36 هجرى پس از جنگ جمل)
💠روش برخورد با مردم، (اخلاق اجتماعى)
بدان، كه بصره امروز جايگاه شيطان، و كشتزار فتنه هاست.
با مردم آن به نيكى رفتار كن، و گره وحشت را از دل هاى آنان بگشاى.
بد رفتارى تو را با قبيله «بنى تميم» و خشونت با آنها را به من گزارش دادند، همانا «بنى تميم» مردانى نيرومندند كه هر گاه دلاورى از آنها غروب كرد، سلحشور ديگرى جاى آن درخشيد، و در نبرد، در جاهليّت و اسلام، كسى از آنها پيشى نگرفت، و همانا آنها با ما پيوند خويشاوندى، و قرابت و نزديكى دارند، كه صله رحم و پيوند با آنان پاداش، و گسستن پيوند با آنان كيفر الهى دارد، پس مدارا كن اى ابو العباس اميد است آنچه از دست و زبان تو از خوب و يا بد، جارى مى شود، خدا تو را بيامرزد، چرا كه من و تو در اينگونه از رفتارها شريكيم.
سعى كن تا خوش بينى من نسبت به شما استوار باشد، و نظرم دگرگون نشود، با درود.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۱۹
💠(نامه به يكى از فرمانداران به نام عمر بن ابى سلمه ارحبى كه در فارس ايران حكومت مى كرد)
هشدار از بد رفتارى با مردم پس از نام خدا و درود.
همانا دهقانان مركز فرمانداريت، از خشونت و قساوت و تحقير كردن مردم و سنگدلى تو شكايت كردند.
من در باره آنها انديشيدم، نه آنان را شايسته نزديك شدن يافتم، زيرا كه مشركند، و نه سزاوار قساوت و سنگدلى و بد رفتارى هستند، زيرا كه با ما هم پيمانند، پس در رفتار با آنان، نرمى و درشتى را به هم آميز،
رفتارى توأم با شدّت و نرمش داشته باش، اعتدال و ميانه روى را در نزديك كردن يا دور كردن، رعايت كن.
🌴🌴🌴
نامه های حضرت امیر:
☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۲۱
(نامه ديگرى به زياد در سال 36 هجرى)
💠اى زياد، از اسراف بپرهيز، و ميانه روى را برگزين، از امروز به فكر فردا باش، و از اموال دنيا به اندازه كفاف خويش نگهدار، و زيادى را براى روز نيازمنديت در آخرت پيش فرست.
آيا اميد دارى خداوند پاداش فروتنان را به تو بدهد در حالى كه از متكبّران باشى و آيا طمع دارى ثواب انفاق كنندگان را دريابى در حالى كه در ناز و نعمت قرار دارى و تهيدستان و بيوه زنان را از آن نعمت ها محروم مى كنى همانا انسان به آنچه پيش فرستاده، و نزد خدا ذخيره ساخته، پاداش داده خواهد شد. با درود.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۲۰
(نامه به زياد بن ابيه، جانشين فرماندار بصره.
💠ابن عباس از طرف امام فرماندار بصره بود و بر حكومت اهواز و فارس و كرمان و ديگر نواحى ايران نظارت داشت)
هشدار از خيانت به بيت المال
همانا من،
براستى به خدا سوگند مى خورم،
اگر به من گزارش كنند كه در اموال عمومى خيانت كردى،
كم يا زياد، چنان بر تو سخت گيرم كه كم بهره شده، و در هزينه عيال، در مانده و خوار و سرگردان شوى با درود.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۲۳
هنگامى كه ابن ملجم ، لعنة الله عليه ، او را ضربت زد ، كمى پيش از وفاتش اين وصيت را بيان فرمود :
شما را وصيت مى كنم كه به خدا هيچ شرك مياوريد و سنت محمد ( صلى الله عليه و آله ) را ضايع مگذاريد و اين دو ستون را همواره برپاى داريد ، تا كسى را ياراى نكوهش شما نباشد .
من ديروز يار و مصاحب شما بودم و امروز مايه عبرت شما هستم و فردا از ميان شما مى روم . اگر زنده بمانم ، خود اختيار خون خود را دارم و اگر بميرم ، مرگ ميعادگاه من است . اگر عفو كنم ، موجب تقرب من به خداست و براى شما حسنه است . پس عفو كنيد : « آيا دوست نداريد كه خدا بيامرزدتان ؟ » به خدا سوگند ، چون بميرم ، چيزى كه آن را ناخوش دارم ، به سراغم نخواهد آمد يا كسى كه ديدارش را نخواسته باشم بر من آشكار نخواهد شد . من همانند تشنهاى هستم كه به طلب آب مىرود و آب مى يابد . « آنچه نزد خداوند است براى نيكان بهتر است . » من مى گويم : بعضى از اين سخنان پيش از اين در خطبه ها گذشت ولى در اينجا چيزهايى افزون شده كه تكرار آن را سبب مى شد.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۲۴
🔰وصيتى از آن حضرت ( ع ) كه پس از او با اموالش چه كنند . آن را هنگامى كه از صفين باز مى گشت نوشته است .
اين وصيتى است كه بنده ، خدا ، على بن ابيطالب ، امير المؤمنين ، درباره دارايى خود بدان فرمان داده است . براى خشنودى خداوند تا او را به بهشت برد و در سراى امن خود فرود آورد .
از اين وصيت
حسن بن على به انجام دادن اين وصيت قيام مى كند . خود از دارايى من هزينه مى كند آنسان ، كه شايسته است ، و از آن انفاق مى كند آنسان ، كه شايسته است . اگر براى حسن حادثه اى پيش آيد و حسين زنده باشد ، او كار را بر عهده خواهد گرفت و وصيتم را مانند برادرش به انجام خواهد رسانيد . نصيب دو پسر فاطمه از صدقه على همان مقدار است كه ديگر فرزندان على را . و اگر پسران فاطمه را براى اين كار تعيين كردهام ، براى خشنودى خدا و تقرب به رسول الله ( ص ) و پاس حرمت و شرف خويشاوندى اوست . و با كسى كه اين كار را بر عهده دارد ، شرط مى كنم كه اصل مال را به همان گونه كه هست باقى گذارد و از ثمره آن هزينه كند ، به شيوه اى كه بدان مأمور شده و راهنمايى گشته است . ديگر اينكه ، نهالهاى نخلهاى آن قريه ها را نفروشد تا به قدرى فراوان گردند كه شناختن نخلستانها براى كسى ، كه آنها را پيش از اين ديده است ، دشوار باشد .
از كنيزان من هر كه با او همبستر بوده ام و صاحب فرزندى باشد يا فرزندى در شكم داشته باشد ، به فرزندش واگذار مى شود و مادر بهره فرزند است . اگر فرزندش بميرد و او زنده باشد آزاد مى شود و نام كنيز از او برداشته مى شود و آزادى نصيب او گردد .
سخن آن حضرت كه مى گويد از نخلها « وديّه » را نفروشند ، « وديّه » نهال نخل است و جمع آن « ودىّ » است و آنجا كه مى فرمايد « حتى تشكل ارضها غراسا » از فصيحترين سخنان است .
مراد اين است ، كه نخلها چنان بسيار شود كه كسى كه آن را پيش از اين به گونه ديگر ديده است ، اكنون شناختش براى او دشوار باشد و پندارد كه زمين ديگر است
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۲۵
🔰سفارشى از آن حضرت ( ع ) آن را براى كسى مى نوشت كه به گرفتن زكاتش مى فرستاد . جمله هايى از آن را در اينجا مى آوريم تا همگان بدانند كه على ( ع ) ستون حق را برپاى مى داشت و نشانه هاى عدالت را در كارهاى خرد و كلان و كلى و جزئى آشكار مى نمود .
در حركت آى ، با پرهيزگارى و ترس از خداوندى كه يگانه است و او را شريكى نيست . زنهار ، مسلمانى را مترسانى و اگر خود نخواهد به سراغش مروى و بيش از آنچه حق خداوند است ، از او مستانى . چون به قبيلهاى برسى بر سر آب آنها فرود آى و به خانه هايشان داخل مشو . آنگاه با آرامش و وقار به سوى ايشان رو تا به ميانشان برسى . سلامشان كن و تحيّت گوى و در سلام و تحيّت امساك منماى . سپس ، بگوى كه اى بندگان خدا ، ولىّ خدا و خليفه او مرا به نزد شما فرستاده تا سهمى را كه خدا در اموالتان دارد بستانم . آيا خدا را در اموالتان سهمى هست ، كه آن را به ولىّ خدا بپردازيد ؟
اگر كسى گفت : نه ، به سراغش مرو و اگر كسى گفت : آرى ، بى آنكه او را بترسانى يا تهديدش كنى ، يا بر او سخت گيرى ، يا به دشواريش افكنى ، به همراهش برو و آنچه از زر و سيم دهد ، بستان و اگر او را گاو و گوسفند و شتر باشد ، جز به اجازت صاحبانش به ميان رمه مرو ، زيرا بيشتر آنها از آن اوست و چون به رمه چارپايان رسيدى ، مانند كسى مباش كه خود را بر صاحب آنها مسلط مىشمارد يا مى خواهد بر او سخت گيرد . چارپايى را رم مده و مترسان و صاحبش را در گرفتن آن مرنجان . پس مال را هر چه هست به دو بخش كن و صاحب مال را به گزينش يكى از آن دو بخش مخيّر گردان و در آنچه براى خود برمىگزيند ، متعرضش مشو . سپس ، باقى را باز به دو بخش كن و باز او را در گرفتن يكى از آن دو بخش مخير نماى و در آنچه براى خود برمى گزيند سرزنش منماى . و پيوسته چنين كن تا آن قسمت ، كه حق خداوند در آن است ، بر جاى ماند . پس سهم خدا را از او بستان و اگر پنداشت كه مغبون شده و خواست آنگونه قسمت كردن را بر هم زند ، از او بپذير و بار ديگر دو قسمت را يكى كن و باز قسمت از سر گير . تا سهم خدا را از مال او معين كنى و بستانى . و ستور پير و سالخورده و پاى و پشت شكسته و بيمار و لاغر و معيوب را مگير . و چون مال مسلمانان را مى فرستى ، آن را به كسى بسپار كه به ديندارى او مطمئن باشى تا آن را به ولىّ امر مسلمانان برساند و او ميان مسلمانان قسمت نمايد . و به نگهدارى آنها مگمار ، مگر مردى نيكخواه و مهربان و امين را كه نيكو نگهبانى كند . كسى كه با ستوران درشتى نكند و آنها را تند نراند و خستهشان نگرداند . پس ، هر چه گرد آوردهاى ، زود به نزد ما فرست تا ما نيز در جايى كه خداوند مقرر فرموده ، صرف نماييم .چون امين تو ستوران زكات را گرفت ، از او بخواه كه در راه ميان مادر و كره شيرخواره اش جدايى نيفكند و آن قدر آن را ندوشد كه كرهاش را زيان رسد و با سوار شدن بر آنها خسته نكند و ميان آن شتر كه بر آن سوار مىشود يا آن را مىدوشد و ديگر شترها عدالت ورزد . و چنان كند كه شتر خسته بياسايد و با شترى كه پايش مجروح شده و رفتن نتواند بمدارا رفتار كند و آنها را بر سر آبگيرها برد و آب دهد و از راههايى براند كه به علفزارها نزديك باشد ، نه از راههاى خشك و عارى از گياه ، و ساعتها مهلت آسايش دهد تا آب خورند يا علف بچرند . تا به اذن خدا آنها را به ما برساند ، فربه و پرتوان نه خسته و لاغر ، و ما آنها را ، چنانكه در كتاب خدا و سنت پيامبر ( صلى الله عليه و آله ) آمده ، تقسيم كنيم . اگر چنين كنى ، اجر تو بزرگ باشد و تو را به رستگارى ، ان شاء الله ، نزديكتر سازد.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۲۵
🔰سفارشى از آن حضرت ( ع ) آن را براى كسى مى نوشت كه به گرفتن زكاتش مى فرستاد . جمله هايى از آن را در اينجا مى آوريم تا همگان بدانند كه على ( ع ) ستون حق را برپاى مى داشت و نشانه هاى عدالت را در كارهاى خرد و كلان و كلى و جزئى آشكار مى نمود .
در حركت آى ، با پرهيزگارى و ترس از خداوندى كه يگانه است و او را شريكى نيست . زنهار ، مسلمانى را مترسانى و اگر خود نخواهد به سراغش مروى و بيش از آنچه حق خداوند است ، از او مستانى . چون به قبيلهاى برسى بر سر آب آنها فرود آى و به خانه هايشان داخل مشو . آنگاه با آرامش و وقار به سوى ايشان رو تا به ميانشان برسى . سلامشان كن و تحيّت گوى و در سلام و تحيّت امساك منماى . سپس ، بگوى كه اى بندگان خدا ، ولىّ خدا و خليفه او مرا به نزد شما فرستاده تا سهمى را كه خدا در اموالتان دارد بستانم . آيا خدا را در اموالتان سهمى هست ، كه آن را به ولىّ خدا بپردازيد ؟
اگر كسى گفت : نه ، به سراغش مرو و اگر كسى گفت : آرى ، بى آنكه او را بترسانى يا تهديدش كنى ، يا بر او سخت گيرى ، يا به دشواريش افكنى ، به همراهش برو و آنچه از زر و سيم دهد ، بستان و اگر او را گاو و گوسفند و شتر باشد ، جز به اجازت صاحبانش به ميان رمه مرو ، زيرا بيشتر آنها از آن اوست و چون به رمه چارپايان رسيدى ، مانند كسى مباش كه خود را بر صاحب آنها مسلط مىشمارد يا مى خواهد بر او سخت گيرد . چارپايى را رم مده و مترسان و صاحبش را در گرفتن آن مرنجان . پس مال را هر چه هست به دو بخش كن و صاحب مال را به گزينش يكى از آن دو بخش مخيّر گردان و در آنچه براى خود برمىگزيند ، متعرضش مشو . سپس ، باقى را باز به دو بخش كن و باز او را در گرفتن يكى از آن دو بخش مخير نماى و در آنچه براى خود برمى گزيند سرزنش منماى . و پيوسته چنين كن تا آن قسمت ، كه حق خداوند در آن است ، بر جاى ماند . پس سهم خدا را از او بستان و اگر پنداشت كه مغبون شده و خواست آنگونه قسمت كردن را بر هم زند ، از او بپذير و بار ديگر دو قسمت را يكى كن و باز قسمت از سر گير . تا سهم خدا را از مال او معين كنى و بستانى . و ستور پير و سالخورده و پاى و پشت شكسته و بيمار و لاغر و معيوب را مگير . و چون مال مسلمانان را مى فرستى ، آن را به كسى بسپار كه به ديندارى او مطمئن باشى تا آن را به ولىّ امر مسلمانان برساند و او ميان مسلمانان قسمت نمايد . و به نگهدارى آنها مگمار ، مگر مردى نيكخواه و مهربان و امين را كه نيكو نگهبانى كند . كسى كه با ستوران درشتى نكند و آنها را تند نراند و خستهشان نگرداند . پس ، هر چه گرد آوردهاى ، زود به نزد ما فرست تا ما نيز در جايى كه خداوند مقرر فرموده ، صرف نماييم .چون امين تو ستوران زكات را گرفت ، از او بخواه كه در راه ميان مادر و كره شيرخواره اش جدايى نيفكند و آن قدر آن را ندوشد كه كرهاش را زيان رسد و با سوار شدن بر آنها خسته نكند و ميان آن شتر كه بر آن سوار مىشود يا آن را مىدوشد و ديگر شترها عدالت ورزد . و چنان كند كه شتر خسته بياسايد و با شترى كه پايش مجروح شده و رفتن نتواند بمدارا رفتار كند و آنها را بر سر آبگيرها برد و آب دهد و از راههايى براند كه به علفزارها نزديك باشد ، نه از راههاى خشك و عارى از گياه ، و ساعتها مهلت آسايش دهد تا آب خورند يا علف بچرند . تا به اذن خدا آنها را به ما برساند ، فربه و پرتوان نه خسته و لاغر ، و ما آنها را ، چنانكه در كتاب خدا و سنت پيامبر ( صلى الله عليه و آله ) آمده ، تقسيم كنيم . اگر چنين كنى ، اجر تو بزرگ باشد و تو را به رستگارى ، ان شاء الله ، نزديكتر سازد.
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
✍🏻 #نامه_ی_۲۶
🔰نامهاى از آن حضرت ( ع ) به يكى از كارگزاران خود هنگامى كه او را براى گردآورى زكات فرستاد .
او را به ترس از خدا فرمان مى دهم ، چه در امور نهانى و چه اعمال پوشيده از نظرها . جايى كه جز خداى ناظر اعمال او نيست و جز خداى كارسازى نبود . فرمانش مى دهم كه به آشكارا اطاعت خداوند نكند و در نهان كارى به خلاف آن . زيرا كسى كه نهان و آشكارش و گفتار و كردارش يكى باشد ، امانت خدا را ادا كرده و در عبادتش اخلاص ورزيده . او را فرمان مى دهم كه مردم را نرنجاند و دروغگويشان نخواند و تهمت ننهد . و به اين دستاويز كه بر آنان امارت دارد ، روى از ايشان برمتابد . زيرا آنها برادران دينى او و در گرفتن حقوق خداوند ياران او هستند . تو را در اين صدقه نصيبى است ثابت و حقى است معلوم و نيز مسكينان و ناتوانان و بينوايان با تو شريكند . من حق تو را بتمامى مى پردازم ، تو نيز ، حق آنان را بتمامى بپرداز . كه اگر چنين نكنى در روز جزا مدعيان تو از همه بيش است و بدا به حال كسى كه مدعيانش ، در پيشگاه عدل الهى ، فقيران و مسكينان و سائلان و راندهشدگان و وامداران و در راه ماندگان باشند . هر كه امانت را بى ارج شمارد و در مزرع خيانت چرد و خود و دين خود را از لوث آن پاكيزه نسازد ، خود را در دنيا گرفتار خوارى و رسوايى ساخته و در آخرت خوارتر و رسواتر است . بزرگترين خيانت ، خيانت به مسلمانان است و بزرگترين دغلكارى ، دغلكارى با پيشوايان . والسلام
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
#نامه_ی_۲۷ (قسمت ۲)
🔰اى بندگان خدا ، از مرگ و نزديكى آن بترسيد و ساز و برگ آن مهيا داريد ، زيرا مرگ كارى بزرگ و حادثه اى خطير را با خود آورد . مرگ يا هر چه مى آورد خير است كه با آن شرّى همراه نيست يا شرّى است كه در آن از خير نشانى نيست . چه كسى به بهشت نزديكتر از كسى است كه براى بهشت كار مى كند ؟ و چه كسى به دوزخ نزديكتر از كسى است كه براى دوزخ كار مى كند ؟ مرگ در پى شماست .
اگر بايستيد
مى گيردتان و اگر بگريزيد ، باز هم به شما مى رسد . از سايه هايتان به شما نزديكتر است ، مرگ بر پيشاني هايتان بسته است و دنيا از پشت سرتان چون بساطى پيچيده مى شود . از آتشى كه ژرفاى آن بسيار است و گرمايش سخت است و شكنجه اش تازه است ، بترسيد . خانه اى كه در آن نشانى از شفقت و بخشش نيست ، به نداى كسى گوش فرا ندهند و گرهى از اندوه كسى نمى گشايند .
اگر توانستيد كه ميان شدّت خوفتان از خدا و حسن ظن به او جمع كنيد ، چنين كنيد . زيرا بنده خدا بايد حسن ظنش به خدا به قدر خوفش از او باشد . از ميان بندگان خدا ، كسانى حسن ظنشان به خدا بيشتر است كه خوفشان بيشتر باشد .
و بدان ، اى محمد بن ابى بكر ، تو را بزرگترين سپاهيانم ، يعنى مردم مصر ، والى گردانيدم ، پس موظّف هستى كه با نفس خود مخالفت كنى و از دين خويش حمايت نمايى . حتى اگر يك ساعت از زندگيت در اين جهان باقى نمانده باشد . براى خشنودى يكى از آفريدگان خدا را به خشم مياور . زيرا خشنودى خدا جانشين هر چيز شود و چيزى جانشين خشنودى خدا نشود .
نماز را در وقتى كه برايش معين شده به جاى آر و به سبب فراغت از كار نماز را پيش مينداز و به سبب اشتغال به كارهاى ديگر نماز را به تأخير ميفكن و بايد كه همه كارهاى تو تابع نماز تو باشد .
از اين عهدنامه
برابر نيستيد ، پيشوايى كه مردم را به هدايت خواند و پيشوايى ، كه به گمراهى دعوت كند . رسول الله ( صلى الله عليه و آله ) فرمود كه من بر امت خود از مؤمن و مشرك باك ندارم ، زيرا مؤمن را خدا به سبب ايمانش باز مى دارد و مشرك را به سبب شركش سركوب مى سازد ، ولى بر شما از آنكه به دل منافق است و به گفتار عالم ، مىترسم كه چيزهايى مى گويد كه مى پسنديد و كارهايى مى كند كه نمى پسنديد
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
#نامه_ی_۲۸ (قسمت ۴)
🔰سپس ، از ماجراى من و عثمان سخن گفتى . بايد پاسخ اين پرسش را به تو داد كه خويشاوند او هستى . حال بگو ، كدام يك از ما در حق عثمان بيشتر دشمنى كرد و به كشتن او مردم را راه نمود ؟ آيا آنكه خواست به ياريش برخيزد ولى عثمان خود نخواست و گفتش در خانهات بنشين و از يارى من دست بدار ؟ يا آنكه عثمان از او يارى خواست ولى او درنگ كرد و اسباب هلاكت او مهيا داشت تا قضاى الهى بر سر او آمد ؟ به خدا سوگند ، « خدا مىداند چه كسانى از شما مردم را از جنگ بازمى دارند و نيز مى شناسد كسانى را كه به برادران خود مى گويند : به نزد ما بياييد و جز اندكى به جنگ نمى آيند . » من نمى خواهم اكنون به سبب خرده گرفتنم از اعمال بدعت آميز او پوزش بطلبم . گناه من اين است كه او را راه نموده ام و ارشاد كرده ام . بسا كسى را ملامت كنند كه او را گناهى نيست .
« و قد يستفيد الظنة المتنصّح گاه اتفاق افتد كه نصيحتگر خود در معرض بدگمانى افتد . » « تا آنجا كه بتوانم قصدى جز به صلاح آوردنتان ندارم . توفيق من تنها با خداست ، به او توكل كرده ام و به درگاه او روى مى آورم . » و گفتى كه مرا و يارانم را جز شمشير پاسخى نيست . به راستى تو خنداندى پس از آنكه گريانيدى . كى ديدهاى كه فرزندان عبد المطلب از برابر دشمن واپس نشينند يا از شمشيرش بترسند .
« لبّث قليلا يلحق الهيجا حمل اندكى درنگ كن تا حمل به جنگ پيوندد » .
بزودى آنكه او را مى جويى تو را بجويد ، و آنچه از تو دور است به تو نزديك شود .
من با سپاهى گران از مهاجران و انصار و تابعين آنان كه نيكو پرورش يافتهاند ، بر سر تو مى تازم . لشكرى انبوه كه غبارشان فضا را پر كند ، همه جامه مرگ بر تن كه محبوبترين ديدارهايشان ديدار با پروردگارشان است . همراه ايشاناند فرزندان اهل بدر و شمشيرهاى بنى هاشم و تو از شيوه جنگيدن آنان آگاه هستى آنگاه كه با برادرت و دايى ات و جدت و خويشاوندانت مى جنگيدند . « و آن از ستمكاران دور نخواهد بود
🌴🌴🌴
☀️☀️☀️
#نامه_ی_۲۸ (قسمت ۳)
🔰فضيلت ما را در اسلام ، همگان شنيده اند و ارج و مقام ما هم در عصر جاهلى بر كس پوشيده نيست . آنچه از ما پراكنده بوده در كتاب خدا گرد آمده است . آنجا كه گويد « به حكم كتاب خدا خويشاوندان به يكديگر سزاوارترند . » و نيز سخن حق تعالى كه « نزديكترين كسان به ابراهيم همانا پيروان او و اين پيامبر و مؤمنان هستند و خدا ياور مؤمنان است . »
ما يك بار به سبب خويشاوندى با پيامبر به خلافت سزاواريم و يك بار به سبب طاعت و متابعت . چون در روز سقيفه مهاجران بر انصار حجت آوردند كه ما از نزديكان رسول الله ( صلى الله عليه و آله ) هستيم ، بر همه پيروز گرديدند . اگر خويشاوندى با رسول الله ( صلى الله عليه و آله ) سبب پيروزى در حجت است ، پس اين حق از آن ماست نه شما و اگر عنوان خويشاوندى سبب پيروزى نشود ، پس انصار بر دعوى خويش باقى هستند . پنداشتهاى كه من بر همه خلفا رشك برده ام و به خلاف همه برخاسته ام ، اگر چنين باشد كه تو گويى ، تو را نرسد كه بازخواست كنى . جنايتى بر تو نيامده است كه از تو عذر خواهند « و تلك شكاة ظاهر عنك عارها اين گناهى است كه ننگ آن از تو دور است . » و گفتى كه مرا چون شتر ، مهار در بينى كشيدند تا بيعت كنم . به خدا سوگند ، خواستى مرا نكوهش كنى ولى ستودى . خواستى مرا رسوا سازى ، خود را رسوا ساختى . مسلمانان را چه نقصان كه بر او ستم رود ، هرگاه در دين خود به شك نيفتد و يقينش به ترديد نيالايد . قصد من از بيان اين سخنان اقامه حجت و دليل براى چون تويى نيست ، اين شمه اى است كه به خاطر آمد و آن را اظهار داشتم .
🌴🌴🌴