خاطرهایازاو..🌱
آنزماندربیمارستانصحراییکارمیکردم.
روزیتعدادمجروحهاخیلیزیادبود.
بینمجروحهامردیحالشخیلیخراببود.
یکیازپرستارهاکهچادرداشت
ناگهانتعادلشبههمخورد
بهاوگفتمکهچادرترابرداروبیمارترامداواکن.
پرستارکهآمدچادرشرادرآورد،
دیدممجروح،چادراوراگرفتهاست.
اوگفت:
«ماداریممیرویمکهچادرازسرشمانیفتد»
اینراگفتودرهمانحالکهچادردردستشبود
شهیدشد...
⸤#افتخارمن_حجابمن^^⸣
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
بࢪهـʙᴏʀʜᴀɴـان|🕊|