eitaa logo
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
242 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
88 فایل
"بــسم‌اللهـ‌النور✨" خدا گفت تو ریحانه خلقتی . . .✨🙂 کنارهم‌جمع‌شدیم تاحماسه‌ای‌بزرگ‌خلق‌کنیم حماسه‌ای‌ازجنس‌دختـــران😍✨ #فرشتگان_سرزمین_من جهت ارتباط با ما👇 @Zah7482
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 : الفاتحه برق از سر جمع پرید ـ کجا هست؟ ـ یه جای بکر - تو از کجا بلدی؟ خندید ـ من یه زمانی همه اینجاها رو مثل کف دستم می شناختم یه نقشه الکی می دادن دست مون برو و برگرد... حالا هستید یا نه؟ هر کی یه چیزی می گفت دل توی دلم نبود نتیجه چی میشه همون طوری ایستاده بودم اونجا و خدا خدا می کردم ـ خدایا یعنی میشه؟ خدایا پارتی من میشی؟ بساط غذا که جمع شد ، دو گروه شدیم ... صاحب خونه آقا مهدی رفت توی یکی دیگه از ماشین ها، اون دو تا ماشین برگشتن و ما زدیم به دل جاده. از شادی توی پوست خودم جا نمی شدم ... تا چشم کار می کرد بیابان بود. جاده آسفالت هم تموم شد و رفتیم توی خاکی ... حدود ظهر بود رسیدیم سر دو راهی ... پیچید سمت چپ... - باید مستقیم می رفتی ـ برای اینکه بریم محل شهادت پدربزرگ مهران باید از منطقه * بریم اونجا رو چند بار شیمیایی زدن. یکی دو باری هم بین ما و عراق دست به دست شد. ممکنه دوبله آلوده باشه . آقا رسول نگاه خاصی بهش کرد ... ـ مهدی گم نشیم؟ خیلی ساله از جنگ می گذره بارون زمین رو شسته. باد، خاک رو جا به جا کرده. این خاک و زمین هزار بار جا به جا شده نبری مون مستقیم اون دنیا ... آقا مهدی خندید - مسافرین محترم نیازی به بستن کمربندهای ایمنی نمی باشد لطفا پس از قرائت شهادتین جهت شادی روح خودتان و سایر خدمه پرواز الفاتحه مع الصلوات ... 📌پ.ن: در بخش هایی که راوی، اسم مکان یا اسم خاصی را فراموش کرده؛ از علامت * استفاده شده است.
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 : الفاتحه برق از سر جمع پرید ـ کجا هست؟ ـ یه جای بکر - تو از کجا بلدی؟ خندید ـ من یه زمانی همه اینجاها رو مثل کف دستم می شناختم یه نقشه الکی می دادن دست مون برو و برگرد... حالا هستید یا نه؟ هر کی یه چیزی می گفت دل توی دلم نبود نتیجه چی میشه همون طوری ایستاده بودم اونجا و خدا خدا می کردم ـ خدایا یعنی میشه؟ خدایا پارتی من میشی؟ بساط غذا که جمع شد ، دو گروه شدیم ... صاحب خونه آقا مهدی رفت توی یکی دیگه از ماشین ها، اون دو تا ماشین برگشتن و ما زدیم به دل جاده. از شادی توی پوست خودم جا نمی شدم ... تا چشم کار می کرد بیابان بود. جاده آسفالت هم تموم شد و رفتیم توی خاکی ... حدود ظهر بود رسیدیم سر دو راهی ... پیچید سمت چپ... - باید مستقیم می رفتی ـ برای اینکه بریم محل شهادت پدربزرگ مهران باید از منطقه * بریم اونجا رو چند بار شیمیایی زدن. یکی دو باری هم بین ما و عراق دست به دست شد. ممکنه دوبله آلوده باشه . آقا رسول نگاه خاصی بهش کرد ... ـ مهدی گم نشیم؟ خیلی ساله از جنگ می گذره بارون زمین رو شسته. باد، خاک رو جا به جا کرده. این خاک و زمین هزار بار جا به جا شده نبری مون مستقیم اون دنیا ... آقا مهدی خندید - مسافرین محترم نیازی به بستن کمربندهای ایمنی نمی باشد لطفا پس از قرائت شهادتین جهت شادی روح خودتان و سایر خدمه پرواز الفاتحه مع الصلوات ... 📌پ.ن: در بخش هایی که راوی، اسم مکان یا اسم خاصی را فراموش کرده؛ از علامت * استفاده شده است.