داخل که شدیم، دیدم بسیجی نوجوانی توی ستاد فرماندهی نشسته.
گفتم: «بچه بلند شو برو بیرون. الان اینجا جلسهاس.»
یکی از کسانی که آنجا بود، سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت: «این بچه، فرماندهی گردان تخریبه.😭😭
#تخریبچی
#سلام_بر_شهدا
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
@montazer_shahadat313
*﷽*
#سلام_بر_شهدا❤️
راه شهید ، عمل شهید
چند دقیقه قبل از اذانِ مغرب با عجله از خونه خارج شد. پرسیدم: حسین! کجا میری با این عجله؟ همونطور که داشت میرفت، گفت: «با یه نفر قرارِ ملاقات دارم» این رو گفت و رفت... از برادرش پرسیدم: کجا میرفت با این عجله خندید و گفت: « رفت مسجد جامع تا نمازش رو اولِ وقت بخونه » فهمیدم اون کسیکه میگه باهاش قرار ملاقات دارم، خداست...
" #سردارشهیدغلامحسین_خزاعی"
لشکر ثارالله کرمان
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
با این ستاره ها راه را می توان شناخت
@montazer_shahadat313
#وصيت_نامه_شهيد_سيد_عباس_جولايي
....برادرانم!🍁
به ريسمان الهي اعتصام كنيد و آن را
رها نسازيد ،
هرچه به كلاس بالاتري از ايمان برويم
درسهايمان مشكل مي شود
و درس امتحانات مشكل تر
و شيطان هم تلاشش بيشتر مي شود.
مبادا پس از چند صباحي تحمل درد و
رنج و زحمت در راه خداي بزرگ به دره
نيستي سقوط كنيم،
قرآن زياد بخوانيد
و سعي كنيد زمانيكه خداوند با شما
صحبت مي كند ترجمه تحت اللفظي آن
را بدانيد .
تقوا تقوا اساس كار است اگر تقوا 🌱نباشد
اكثر عبادات به خاطر غير خدا مي شود،
نماز💚 را طوري بخوانيد كه بدانيد با خدا💛
چه مي گوييد
مبادا عباداتمان بندي باشد كه ما را از راه
سعادت بازدارد
بدين واسطه كه فكر كنيم خيلي آدم
خوبي هستيم عبادات ما بايد پله اي
براي صعود ما به درجات و كلاسهاي
بالاتر باشد
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات🌸
[@montazer_shahadat313
دکترچشمش را معاینه کرد.محسن ساکت بود.اصلانپرسیدخوب می شوم یانه؟کاردکترکه تمام شد به دکتر گفت: ببخشید آقا ی دکتر،می تونم یه سوالی از شما بپرسم؟دکتربامهربانی گفت:بله پسرم بپرس. گفت آقای دکتر،مجاری اشک چشم من از بین نرفته؟ من میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ 😭😭دکتر با تعجب پرسید:پسر جان تو هنوز خیلی جوونی،برای چی این سؤال را می پرسی؟ اصلا برای چی میخوای گریه کنی؟
گفت آقای دکتر،چشمی که نتونه برای امام حسین علیه السلام گریه بکنه به درد من نمیخوره....
خواب امام حسین علیه السلام را دیده بود آقا بهش گفته بود:کارهات رو بکن این بار دیگه بار آخره....یه سر بند داده بود به یکی از رفقاش ،گفته بود شهید که شدم ببندینش به سینه ام ،آخه از آقا خواستم بی سر شهید شم با چندتا از فرماندهان تو ی دیدگاه گلوله ۱۲۰خورده بود وسطشون جنازه اش که اومد سربند رو بچه ها به سرش بستند...روی سربند نوشته بود :أنا زائر الحسین❤️
کتاب شهداء و اهل البیت،ناصرکاوه
برشی از زندگی طلبه شهید محسن درودی
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
@montazer_shahadat313