eitaa logo
بصیرت
57 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
337 ویدیو
19 فایل
امام خامنه ای:«نداشتن بصیرت مثل نداشتن چشم است؛ راه را انسان نمیبیند. بله، عزم هم دارید، اراده هم دارید، امّا نمیدانید کجا باید بروید.» ارتباط با مدیر📬 @H_sm3y
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸بررسی صلاحیت داوطلبان شورای اسلامی در هیئت‌های اجرایی به پایان رسید. 🔹نتایج بررسی‌ها از امروز مکتوب و محرمانه از طریق فرمانداری حوزه انتخابیه اصلی به داوطلبان اعلام می‌شود. 🔹هیئت‌ نظارت استان 20 روز فرصت دارد به شکایت داوطلب رسیدگی و نتیجه را اعلام کند. http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
‍ 🔴کاوه مدنی، جاسوسِ فراریِ محیط زیستی کیست؟ ‌ در سال 2014 در حاشیه نشستی که مراد موشه طاهباز (بزودی در باره او بیشتر خواهم گفت)در دانشگاه امنیتی سوآز برگزار کرد. با معرفی طاهباز با یکی از افسران ارشد امنیتی میز ایران در وزارت خارجه انگلستان ملاقات و همکاری او با وزارت خارجه انگلستان و MI6 آغاز می‌شود ‏ملاقات و تماس های کاوه مدنی (بخوانید ‎) با افسر وزارت خارجه انگلیس در تهران حتی در زمان تصدی معاونت سازمان محیط زیست نیز ادامه پیدا کرده! و جالب اینکه ملاحظات حفاظتی این ملاقات ها از طرف افسر امنیتی به شدت مراعات می شده است. بعداز انتصاب کاوه مدنی به معاونت سازمان محیط زیست، وی مأموریت می یابد در جلسه محرمانه در میز ایرانِ وزارت خارجه انگلیس، ریز و درشت وضعیت محیط زیست ایران و سیاستگذاری مربوط به آن را به عناصر اصلی اربابانش در سرویس انگلستان ارائه دهد. ‎ سایر مأموریت های ‎ برای انگلیس: - معرفی و در اختیار گذاشتن شبکه عوامل محیط زیستی خود در ایران به انگلستان. - راهبردنویسی برای MI6 در موضوع چالش های محیط زیستی و آب ایران. - ارائه اطلاعات در مورد سیاستگذاری ها و تصمیمات ایران در حوزه محیط زیست. ادامه دارد... ✍ علی‌اکبر رائفی‌پور http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba
بصیرت
#رمان_سجاده_صبر #قسمت_111 مادرجون گفت: دور از جونتون، مگه میشه دلتنگشون نشی بعد هم در حالی که از ا
یک نگاهی انداختم -من نمیدونم اون نامه رو کی فرستاده سهیل پوزخندی زد وگفت:جدا؟ -تو غیر از این فکر میکنی؟ سهیل از جاش بلند شد و باز هم بدون اینکه به فاطمه نگاه کنه به سمت در اتاق حرکت کرد و گفت: به هر حال زندگی با مردی مثل من باید خیلی سخت و طاقت فرسا باشه، تو که یک فرشته نیستی. داشت از در اتاق میرفت بیرون که فاطمه فریاد زد: چرا هستم. سهیل ایستاد، پشتش به فاطمه بود که دوباره فاطمه آرومتر از قبل گفت: راست میگی زندگی کردن با مردی مثل تو خیلی سخته، اما تا حالاش تونستم و از این به بعدش هم میتونم. بارها دلیلش رو بهت گفتم، باز هم میگم اول به خاطر خدا، بعد به خاطر عشقم به تو حاضرم هر سخته ای رو تحمل کنم. -اما اون نامه ها چیز دیگه ای میگن -من نمیدونم کی اون ها رو فرستاده، باور کن ... سهیل دوباره پوزخندی زد و از اتاق رفت بیرون و در رو پشت سرش بست. نامه بعدی که به دستش رسید، فاطمه آدرس آقای نامی که به عنوان وکیل توی نامه ها بود یادداشت کرد تا بره و باهاش حرف بزنه. -سلام، عذر می‌خوام میخواستم با آقای نامی صحبت کنم -سلام خانوم، وقت قبلی داشتید؟ -نه، اما اگر زحمتی نیست بهشون بگید شاه حسینی هستم و می خوام همین الان باهاشون صحبت کنم در غیر اینصورت ازشون به خاطر ایجاد مزاحمت شکایت میکنم منشی که با تعجب به صورت عصبانی فاطمه نگاه میکرد گفت: بفرمایید بشینید و خودش از جاش بلند شد و وارد دفتر نامی شد. ادامه_دارد... http://eitaa.com/joinchat/1457520640Cc36b961aba