به خاطر لهجه روستاییم مرا به کلاس راه نمیدادن
او تعریف می کند:«در آن زمان معلم موسیقی مان برادر مجید محسنی که از بازیگران مطرح سینما و تئاتر بود با همکاری یکی از دوستانش برای اجرای یک نمایش کلاس آموزشی در مدرسه راه انداخت ولی من را به خاطر ته لهجه روستایی که داشتم در جلسات تمرینی کلاس راه نداد و اینچنین شد که من هر روز لبه پنجره می نشستم و از دور به تمرین بچه ها زل می زدم و هر روز این ماجرا تکرار می شد تا اینکه در برابر سماجتم معلم کم آورد و به کلاسش راهم داد. قرار بر این شد برای اینکه دلم نشکند یک نقشی هم در نمایش بر عهده من بگذارند و گفتند زمان اجرا بین میان پرده برای تماشاچیان چای ببرم. اولین شب درست در همان لحظه ورودم به سالن به خاطر گیر کردن پایم به چارچوب دکور حسابی زمین خوردم اما با یک تردستی ماهرانه توانستم سینی را بین زمین و آسمان نگه دارم که در همان حال با تشویق تماشاچیان و تحسین معلم روبه رو شدم از آن پس معلم وادارم کرد بین میان پرده چای به دست وارد سالن شده و زمین بخورم و سینی را روی هوا نگه دارم»
#خاطره
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
من فعلا مجردم🙁اما میخام خاطره بارداری مادرمو بگم😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی فوش داد بابای بیچارمو🙁😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀🤦♀🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
من فعلا مجردم🙁اما میخام خاطره بارداری مادرمو بگم😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی فوش داد بابای بیچارمو🙁😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀🤦♀🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
خاطرات خنده دار زایمان 😁
فقط خانوما تشریف بیارن❌
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی فوش داد بابای بیچارمو🙁😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
من فعلا مجردم🙁اما میخام خاطره بارداری مادرمو بگم😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی فوش داد بابای بیچارمو🙁😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀🤦♀🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ یک گزارش که رنگ و بوی #خاطره داره
یکی از متفاوت ترین انتخابات های غرب آسیا، در ایران برگزار شد..
☝️🏻 رای امام خمینی در شهر قم
📸 تصاویر واقعی
#انتخابات
#گزارش_خبری از علی صادقی
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
@BaSELEBRTY
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
من فعلا مجردم🙁اما میخام خاطره بارداری مادرمو بگم😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی فوش داد بابای بیچارمو🙁😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
#خاطره حاملگی مامانم🤦♀😁
من فعلا مجردم🙁اما میخام خاطره بارداری مادرمو بگم😁
مادره من باردار شد کاملا ناخواسته
بعد ازاینکه از ازمایشگاه اومد بیرون و متوجه شده بود بارداره ، فورا زنگ زد ب پدرم و توی خیابون کلی دعوا کرد با بابای بیچارم😐😂
بعدش تصمیم گرفت...😳😰🤦♀
بیا ببین مامانم چه کارا که نکرد مونده بودم بخندم یا گریه کنم😅👇
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
خانوما تشریف بیارین😉
هدایت شده از آشپزی ونکات اسلامی
#پوستر_حضرت_آقا_باعث_ازدواج_من_شد
قرار گذاشتیم من با خواهرم و اون بنده خدا هم با مادرش بیاید حرم مطهر هم دیگر رو ببینیم، من از گیت ورودی آقایان داخل رفتم و کنار پله ایستادم تا خواهرم هم بیاید همزمان با من یه دختر خانم با چادر عربی یک لحظه دیدمش اون هم ظاهرا منتظر کسی بود . با خودم میگفتم خدا اگر این باشه باز خودمو دلداری میدادم نه شایدم این نباشه .........😭😭
ادامه مهیج وواقعی خاطره🤦♂👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
#سوتی #خاطره #داستان #لطیفه_احکام
#پوستر_حضرت_آقا_باعث_ازدواج_من_شد
قرار گذاشتیم من با خواهرم و اون بنده خدا هم با مادرش بیاید حرم مطهر هم دیگر رو ببینیم، من از گیت ورودی آقایان داخل رفتم و کنار پله ایستادم تا خواهرم هم بیاید همزمان با من یه دختر خانم با چادر عربی یک لحظه دیدمش اون هم ظاهرا منتظر کسی بود . با خودم میگفتم خدا اگر این باشه باز خودمو دلداری میدادم نه شایدم این نباشه .........😭😭
ادامه مهیج وواقعی خاطره🤦♂👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
#سوتی #خاطره #داستان #لطیفه_احکام
#طنز_اقای_قرائتی_روی_انتن🤣
یه نفر رو منبر بود که دید از زیر منبرش صدای تلق و تلوق میاد نگاه کرد دید یه دختر و پسر دارن میگن میخندن ،محکم میزد رو دستش و میگفت مگر غیرت ندارید؟مگرشرف ندارید؟پسره سرشواورد بیرون گفت👇😁
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
تنها کانال ایتا که👇
فقطططط #سوتی ها و #خاطره های #اخلاقی_میزنه
بیا خودت ببین😁❤️