خانواده ی ما اهل سینما رفتن نبود. هر بار که به بابا خواهش میکردم که برویم سینما، میگفت: «روله جان! زندگی ایما خُش فیلمه!»
یا هر وقت که در خیابان هوس پیتزا میکردم، میگفت: «روله! بَریم هونه، خوم برات درست میکنم.»
و من مطمئن بودم که وقتی بابا اول جمله ای «روله» میگذارد، یعنی دارد با تمام احساسش به من میگوید که خیلی دوستم دارد و اگر بتواند برای من هر کاری میکند، ولی بنا به دلایلی، در یک ناتوانی بزرگ، گیر کرده و نمیتواند آن کار را انجام بدهد و با یک «روله» ی ساده ولی دلچسب، به عنوان یک پدر، از من دلجویی میکرد.
چند وقت پیش که تمام زندگی ام را کرونا مختل کرده بود و هر لحظه در خطر از دست دادن شغلام بودم، بابا زنگ زده بود و میگفت: «روله! هیشی احتیاج ناری برات از ایران بَفرستِم؟! پیلی، غذایی، واکسن کرونایی ؟!» خودش میدانست که یک کدام از این ها را نمیتواند برای من بفرستد، خودم میدانستم که نه او، نه هیچ کس دیگری نمیتواند برای من واکسن کرونا تهیه بکند. اما تمام سعی اش را کرد، از آن سر دنیا به من زنگ زد و حتی الکی، حتی به شوخی، به من تعارف زد که «روله برایت واکسن بفرستم؟!».
برای من این «روله» ی اول جمله اش معنای بسیار داشت.
خوشحالم که پدری مهربان دارم که اگر به هر دلیلی نمیتواند برایم واکسن بخرد، آن قدر جسارت دارد که حداقل اول جمله هایش، یک «روله» ی محبت آمیز میگذارد.
منظورم را میفهمی؟!
@Baavan
💙🌱
#پرهام_جعفری
#تقدیم_به_تمام_پدران_زحمت_کش🙏😢