‹ روش درمان روح، اخلاقی، علمی ›
« اين دلها همانند تن ها خسته می شوند، برای نشاط آن به سخنان تازه حكيمانه روی بياوريد.»
امیرالمؤمنین، نهجالبلاغه، حکمت ۱۹۷
‹ ضرورت حکومت، اعتقادی، سیاسی ›
« ( امام وقتی شنيد كه خوارج می گويند، حكومت فقط از آن خداست)فرمود: سخن حقی است كه از آن اراده باطل دارند. »
امیرالمؤمنین، نهجالبلاغه، حکمت ۱۹۸
‹ نکوهش اُوباش (انسانهای شرور)، اخلاقی، سیاسی ›
« در توصیف جمع اوباش، فرمود: آنان چون گرد هم آيند پيروز شوند، و چون پراكنده شوند سود دهند (از امام پرسيدند چون اوباش گرد هم آيند زيان رسانند را دانستيم، اما چه سودی در پراكندگی آنان است فرمود:) صاحبان كسب و كار، و پيشه وران به كارهای خود باز می گردند، و مردم از تلاش آنان سود برند، بنا به ساختن ساختمان، و بافنده به كارگاه بافندگی، و نانوا به نانوایی روی می آورد.»
امیرالمؤمنین، نهجالبلاغه، حکمت ۱۹۹
‹ بابحِطّة ›
-
یک زمانی پیر مستی خورد چای روضهات
توبه کرد و گفت: به به! مِی نمینوشم دگر. .
امشب عجیب دلتنگ شما بودم،
خیلی دلتنگ...
عکسهای صحن انقلاب بابا رضا را دیدم؛ دلم وا نشد!
رفتم سراغ نجف، ایوان طلا، حالم بدتر شد؛ آنجا بیشتر بوی شما را میداد، انگار بابا علی هم دلتنگ بود...
زل زدم به پخش زندهٔ بین الحرمین، شاید فرجی شود... اما نشد!
رفتم کنار ضریح علمدار، بوی یاس قدمهایتان میآمد...
بیتابتر شدم؛
دویدم سمت امام بیپناهان اباعبدالله
تپشهای قلبم بیشتر شد، انگار همین تازگیها اینجا بودید، قلبم حس میکرد حضورتان را...
اما به خودم نهیب زدم!
این شش گوشه همیشه گرمای حضورتان را دارد...
درمانده شدم!
چه کنم؟ کجا بیایم؟ از کدام سو؟
همهجا بودید و هیچجا نبودید!
حیرانم، سردرگمم، گم شدهام بین دنیایی که دوستش نداشتید.
آغوش میخواهم،
از همانهایی که زینب و امکلثومتان مهمانش بودند؛ هرچند کم هرچند کوتاه!
چه چاره کنم به این بغض؟!
من مادر میخواهم...
بیایم مدینه؟ کنار گنبد خضراء؟
یا بیایم بقیعِ محزون؟
بروم سامرا؟ بروم کاظمین؟
کجا پیدایتان کنم مادر؟!
میدانم که بازهم در همهجا خواهید بود و در هیچجا نخواهید بود...
به هرجا سر بزنم رفتهاید!
دنبال خیمه بقیةالله در بیابان ها بگردم؟ نشستید پای حرفهای یوسفتان؟
کلمینی مادر کلمینی...
بیین حالم را
ببین گیر افتادهام
ببین بیپناهم
ببین که هیچ نمیدانم از خودم...
امالمؤمنین که به شما گفت کلمینی حرف زدید؛
امیرالمؤمنین که گفت کلمینی...
اصلا مادر به حق تمام کلمینی هایی که شنیدهاید از مادر و پدر و علیها و محمدها و حسنها و حسین و موسی و جعفر و دخترها؛
با من نیز کلمینی...
بگو کجا بیایم که در آغوشم بکشید؟!
من به انکسار رسیدهام مادر، کلمینی...
#فاء_باء
#حضرتمادر
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(47).mp3
2.53M
•••
ختم گویای نهج البلاغه بخش حکمت ها🌱
حکمت ۲۰۰ تا ۲۰۹
•••
https://eitaa.com/abotorabalhasan
‹ نکوهش انسانهای شرور، اخلاقی، اجتماعی ›
«جنايتكاری را حضور امام آوردند كه جمعی اوباش همراه او بودند؛ و درود خدا بر او فرمود: خوش مباد، چهره هایی كه جز به هنگام زشتيها ديده نمی شوند.»
امیرالمؤمنین، نهجالبلاغه، حکمت ۲۰۰
‹ امدادهای الهی و حفظ انسان، اعتقادی، معنوی ›
« با هر انسانی دو فرشته است كه او را حفظ می كنند، و چون تقدير الهی فرارسد، تنهايش می گذارند، كه همانا زمان عمر انسان، سپری نگهدارنده است. »
امیرالمؤمنین، نهجالبلاغه، حکمت ۲۰۱
‹ واقعنگری در مسائل سیاسی، سیاسی ›
« طلحه و زبير خدمت امام آمدند و گفتند با تو بيعت كرديم كه ما در حكومت شريك تو باشيم، فرمود: نه، هرگز! بلكه شما در نيرو بخشيدن، و ياری خواستن شركت داريد، و دو ياوريد به هنگام ناتوانی و درماندگی در سختی ها.»
امیرالمؤمنین، نهجالبلاغه، حکمت ۲۰۲
‹یاد مرگ و پرهیزکاری، اخلاقی ›
« ای مردم! از خدایی بترسيد كه اگر سخنی گوييد می شنود، و اگر پنهان داريد می داند و برای مرگی آماده باشيد، كه اگر از آن فرار كنيد شما را می يابد و اگر بر جای خود بمانيد شما را می گيرد و اگر فراموشش كنيد شما را از ياد نبرد. »
امیرالمؤمنین، نهجالبلاغه، حکمت ۲۰۳
‹بیتوجهی به ناسپاسی مردم، اخلاقی، اجتماعی ›
« ناسپاسی مردم تو را از كار نيكو باز ندارد، زيرا هستند كسانی بی آنكه از تو سودی برند تو را می ستايند، چه بسا ستايش اندك آنان برای تو سودمندتر از ناسپاسی ناسپاسان باشد و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.»
امیرالمؤمنین، نهجالبلاغه، حکمت ۲۰۴