#درس_اخلاق #تلنگر
✍اعتقاد داشته باشیم:
اگر خدا دعاهایمان را مستجابکند
ایمانمان را افزایش داده
اگر با تاخیر مستجابکند
صبرمان را زیادکرده
اگر مستجابنکند
چیز بهتری برایمان درنظر دارد.
☜【توکل】
🌟اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرج
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
|•@Babak_nori1400•|
#درس_اخلاق #تلنگر
✍اعتقاد داشته باشیم:
اگر خدا دعاهایمان را مستجابکند
ایمانمان را افزایش داده
اگر با تاخیر مستجابکند
صبرمان را زیادکرده
اگر مستجابنکند
چیز بهتری برایمان درنظر دارد.
☜【توکل】
🌟اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرج
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
|•@Babak_nori1400•|
#درس_اخلاق
🔴پیمودن ره صد ساله در یک شب!
🌿مرحوم آیت الله العظمی شفتی در اصفهان یکی از مراجع بزرگ تقلید بود خیلی مقامش بالا بود.
🌺 حتی مشهور است که او شبها دیوانه میشد از شدت عشق و خوف به ذات احدیت...
🔷حتّی ایشان در اصفهان مسجدی ساخته به نام مسجد سید که خیلی عالی است و روحانیت عجیبی دارد.
🔅خودشان در جواب اینکه از کجا به این درجه رسیده اند فرمودند که:
دعای یک سگ مرا به اینجا رسانده...
🔴 من در نجف طلبه بودم و چند روزی بود که از ایران برایم پول نیامده بود.
کمی صبر کردم چون نخواستم به کسی بگویم.
اما یک وقت احتیاج شدیدی برایم پیش آمد.
از رفیقم مقداری پول قرض گرفتم و نان و مقداری آبگوشت کله تهیه کردم.
🔷 هنگامی که به منزل برگشتم دیدم که سگی در جوی آب افتاده و توله هایش به او چسبیده اند و او شیر ندارد و خود سگ از شدت گرسنگی رو به مرگ است.
🌾با خودم گفتم من که تا حالا گرسنگی کشیدهام باز هم گرسنگی را تحمل می کنم.
🔰نانها را در آبگوشت ترید کرده و آنها را جلوی سگ گذاشتم.
سگ آن غذا را خورد و هم بلند شدم و ظرف را تمیز کردم وبعد از شستن به صاحبش برگرداندم.
♻️ بعد از آن پروردگار برایم پولی فرستاد طولی نکشید که از شفت که یکی از شهرستانهای گیلان است شخصی آمد و گفت فلان حاجی مرده و یک سوم از مال خود را برای شما وصیت کرده...
🌟من متعجبانه حساب کردم دیدم همون موقعی که آن آبگوشت کله را به سگ دادم عصر همان روز برای من این وصیت شده.
🌸 از همان وقت کم کم در اصفهان برای من آن قدرت و مرجعیت پیدا شد
🌺 اگر من توانستم به اسلام خدمتی کنم مدیون این است که توانستم دل سگی را به دست بیاورم ...
🌾 تعجب نکنید زیرا برای آن که شخصی مشمول رحمت خدا شود زمینه میخواهد و زمینه نیز مختلف است گاهی انسان میتواند راه صد ساله را در یک شب بپیماید...
📗گفتار نراقی ج ۱ ص ۳۴۰
#هشتم_شوال
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
|•@Babak_nori1400•|
هدایت شده از سجده بر خاک
🚩 سنگر خاطره...
یه لات بود تو مشهد. داشت میرفت دعوا ؛ شهید چمران دیدش، دستش رو گرفت و گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه. به غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه. تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران. رضا شروع میکنه به فحش دادن به شهید چمران، وقتی دید که شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه. یه دفعه داد زد کچل با توأم! شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!!
برید براش بخرید و بیارید. رضا که تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!... شهید چمران: چرا رضا: من یه عمر به هر کی بدی کردم، بهم بدی کرده. تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه! شهید چمران: اشتباه فکر میکنی! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده. هی آبرو بهم میده. گفتم: بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. یکم مثل اون بشم. رضا جا خورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه میکرد. اذان شد، رضا اولین نماز عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریه ش بلند بود، وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد، رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پر کشید...!
#شهید_مصطفی_چمران
#درس_اخلاق
💠 @sajdeh63